اطلاعات مشخص‌کننده مسیر درست یا غلط کسب‌وکارها است

محمد رازینی، مدیرعامل سابق اسنپ

0

قریبا بخش عمده‌ای از بازارهای هوشمند به بلوغ نرسیده‌اند، بدین معنی که بخش بسیار بزرگی از این بازار‌ها هنوز بکر باقی مانده‌اند و آنچه این بازارهای بکر را به بلوغ می‌رساند، رقابت است

۱- افزایش ریسک سیستماتیک بازار ایران در دوره مورد گزارش، هیجانات رفتاری ناشی از اتفاقات آبان ماه و به تبع آن قطعی اینترنت از یک سو و نیز مقایسه این بنچ‌مارک‌ها با بنچ‌مارک‌های بین‌المللی به لحاظ اثربخشی و کارایی از سویی دیگر، گواه این واقعیت است که بنچ‌مارک‌های مزبور ‌ باید با احتیاط و متأثر از دو فاکتور ذکرشده و با تعدیل فاکتورهایی که خاص آن کسب‌و‌کار است، مورد استفاده قرار گیرد.

با لحاظ کردن عوامل مذکور و به صورت مشروط:

الف- می‌تواند در راستای تعیین شاخص‌های کلیدی عملکرد KPI و ارزیابی آن در سرمایه‌گذاری‌های مشروط و نیز بررسی تاریخی عملکرد استارتاپ مورد استفاده قرار گیرد.

ب- می‌تواند در بررسی مفروضات رشد و به تبع آن برنامه درآمدی پیش‌بینی‌شده در بوم / برنامه کسب‌و‌کار (Business Plan / Business Model Canvas) و میزان واقع‌گرایی موجود در آن ابزار خوبی به‌دست دهد.

۲- هدف اولیه هر سرمایه‌گذاری افزایش ارزش برای سرمایه‌گذار و به عبارتی سودآوری از یک سرمایه‌گذاری است. بدیهی است که تحقق این هدف به طور سنتی با تمرکز بر نمونه‌های موفق بین‌المللی گره خورده است چراکه بر سودآوری دلالت می‌کند و عینی، ملموس و قابل مشاهده است اما با اشباع‌شدن بازار از این نمونه‌های داخلی، سرمایه‌گذار دو گزینه پیش‌رو دارد؛ یا باید سرمایه‌گذاری را متوقف کند و یا وارد عرصه جدیدی شود.

با این حال، به ناچار وارد فاز جدیدی از سرمایه‌گذاری می‌شود که گزارش‌هایی از قبیل گزارش اخیر کافه‌بازار می‌تواند پنجره‌ای به این جهان بگشاید. به‌علاوه این گزارش می‌تواند حتی در مورد نمونه‌های داخلی کسب‌و‌کار های موفق بین‌المللی شاخص خوبی از واقعیات به‌دست دهد، بدین معنی که برآورد تصویر شده از بازدهی و رشد، در قیاس با آنچه در عمل به وقوع پیوسته است، به چه میزان از انحراف مساعد یا نامساعد برخوردار بوده است.

چرخش از «تمرکز بر نمونه داخلی یک کسب‌و‌کار موفق به عنوان شاخص رشد و سودآوری» به «تمرکز بر داده‌های واقعی تاریخی برای پیش‌بینی (آنچه در عمل در بوم / برنامه کسب‌و‌کار رخ می‌دهد)»، مهم‌ترین اتفاقی خواهد بود که گزارش‌هایی از این دست در آینده‌ای نه‌چندان دور رقم خواهند زد.

[bs-quote quote=”قریبا بخش عمده‌ای از بازارهای هوشمند به بلوغ نرسیده‌اند، بدین معنی که بخش بسیار بزرگی از این بازار‌ها هنوز بکر باقی مانده‌اند و آنچه این بازارهای بکر را به بلوغ می‌رساند، رقابت است ” style=”style-3″ align=”center”][/bs-quote]

۳- به جز چند بازار محدود از قبیل بازار سفرهای درون‌شهری که بازیگران اصلی آن اسنپ و تپسی‌اند، تقریبا بخش عمده‌ای از بازارهای هوشمند به بلوغ نرسیده‌اند، بدین معنی که بخش بسیار بزرگی از این بازار‌ها هنوز بکر باقی مانده‌اند و آنچه این بازارهای بکر را به بلوغ می‌رساند، رقابت است.

بازیگران این بازارهای عمدتا بکر؛ اگرچه در ظاهر رقیب به نظر می‌رسند و بعضا به اشتباه تمرکز خود را بر رقابت گذاشته‌اند، نه بهبود محصول، خدمات، پشتیبانی و غیره. شاهد این ماجرا رقابت تخفیفان و نت‌برگ بود که با عنوان «پایان یک رقابت بیهوده» رسانه‌ای شد؛ در عمل به بلوغ بازار کمک می‌کنند و هرچه این بازیگران قدرتمندتر باشند، بلوغ این بازار زودتر فرامی‌رسد و پس از آن نوبت استراتژی رقابتی می‌شود.

بازیگران قدرتمند در یک بازار، اگرچه هدف اولیه‌شان، جذب مشتری / کاربر، فعال‌کردن‌شان، فعال نگه‌داشتن‌شان و غیره است، پیش از هرچیز و در عمل به آن بازار مشخص، نحوه عمل و بازی را می‌آموزند و آن کاربر پس از آموختن، دست به انتخاب می‌زند.

حال اگر محصولی که آموزنده آن رفتار بوده است، عادت‌ساز باشد، می‌تواند آن مشتری / کاربر را به عضوی وفادار بدل کند. اپل زمانی که آی‌پاد را به بازار عرضه کرد، بازیگران بسیاری – ۴ بازیگر اصلی و ۵ بازیگر فرعی – در آن بازار فعال بودند و آن بازار را با محصولاتی اینچنینی آموزش داده بودند و یا زمانی‌که آیفون را به بازار عرضه کرد، نوکیا و موتورولا بازیگران بی‌چون و چرای بازار بودند، بنابراین یک محصول فوق‌العاده در هر بازاری از رقابت پیروز بیرون می‌آید و برای یک محصول متوسط یا بد رقابت و بازار هیچ مفهومی پیدا نمی‌کند بنابراین صرفا «رقابت» عامل تأثیرگذار نیست، چه‌بسا رقابت بین چند محصول متوسط با اندازه بازاری کوچک باشد، ولی با فرض یکسان‌بودن سایر عوامل، شرایط ایده‌آل رقابتی برای یک محصول خوب، بازاری است که هنوز به بلوغ نرسیده، رقبای کوچکی آن بازار را آماده کرده و آموزش داده و محصولی که ما قصد سرمایه‌گذاری روی آن را داریم، به طور معناداری از رقبا بهتر و عادت‌سازتر باشد.

۴- تفاوت سرمایه‌گذاری در بورس و سرمایه‌گذاری در استارتاپ‌ها در آن است که ارزش آتی شرکت‌های بورسی بر اساس الگو‌ها و روند‌های تکرار‌شونده مبتنی بر تحلیل آماری نوسانات (تحلیل تکنیکال) و یا بر اساس داده‌های اقتصادی و مالی (تحلیل فاندامنتال) که هر دو بر مبنای اطلاعات تاریخی‌اند، در قالب مدل با قابلیت بالای پیش‌بینی، برآورد می‌شوند‌.

آنچه «قابلیت بالای پیش‌بینی» به شرکت‌های بورسی را داده، «شفافیت داده‌ای» است؛ شفافیتی که الزام شرکت بورس و اوراق بهاردار است برای شرکت‌هایی که می‌خواهند عضو آن باشند. به‌علاوه تاریخی است بدین معنی که سابقه سنوات گذشته به عنوان بهترین بنچ‌مارک برای آنچه در آینده رخ می‌دهد، به‌دست می‌‌دهد.

این مدل برای استارتاپ‌ها قابل اجرا نیست چرا‌که اساسا سابقه‌ای تاریخی ندارند که قابل تعمیم به آینده باشد و یا عمدتا از لحاظ سودآوری به مرحله‌ای از رشد نرسیده‌اند که درآمد‌ها تکافوی هزینه‌ها را بکند و نیازمند سرمایه‌گذاری‌اند و به همین دلیل است که با ریسک بالا، منفعت بالاتری را برای سرمایه‌گذاران‌شان به ارمغان می‌آورند.

حال که مدل پیش‌بینی شرکت‌های بورسی برای استارتاپ‌‌ها قابل استفاده نیست، کسب اطلاعات از فعالیت‌های مشابه‌، نرخ و میزان رشد آنها، ریسک‌های تهدیدکننده و سایر اطلاعاتی از این دست، این اطمینان را به سرمایه‌گذار می‌دهد که با دقت و اعتماد بالاتری نسبت به سرمایه‌گذاری اقدام کند و تصویری روشن‌تر از آنچه در آینده به وقوع خواهد پیوست، در دست داشته باشد تا زمانی‌که بر اساس مفروضات غیر‌قابل اثبات و انکار، سرمایه‌گذاری کند، بنابراین و به صورت کلی گزارش‌هایی از این دست به واسطه اطمینان‌بخشی به برآوردها و امکان محاسبه تخمین‌های قابل اتکا‌تر هم به تسهیل و هم به ترغیب به سرمایه‌گذاری کمک شایانی می‌کند به این شرط که با لحاظ فاکتور‌های محدودکننده، تعدیل شود.

گزارش کافه بازار

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.