به خاطر دارم که حدود یکسال پیش، یک تیم، ایده خود را به شرکت ما ارائه کردند و من در نقد ارزش پیشنهادی ارائه شده، به آنها گفتم که کار شما یک فعالیت استارتاپی نیست. یکی از آنها متواضعانه پرسید «کار استارتاپی چیه؟» برای خود من هم این موضوع تبدیل به یک سوال و دغدغه شد.
اما هرچه در ادبیات علم کارآفرینی غور کردم، تعریف دقیق و جامعی از مفهوم استارتاپ نیافتم؛ اما همه تعاریف موجود معمولا در داشتن این سه ویژگی، به ترتیب اهمیت، مشترک بودند: استارتاپ باید مقیاسپذیری بالایی داشته باشد؛ از فناوریهای نوین در ارائه ارزش پیشنهادی خود به مشتری بهره بگیرد و در نهایت میزان نوآوری به کار رفته در آن قابلتوجه باشد.
در نتیجه، نباید کسبوکارهایی که همان مدلهای سنتیِ خلق ارزش را مبنا قرار داده و تنها به صورت موضعی، بخشی از فرایند زنجیره تولید خدمت را بهینه کردهاند، استارتاپ نامید.
اکوسیستم جوان ایران
اکوسیستم ایران از این منظر هنوز بسیار جوان و نابالغ است؛ اگرچه سرعت رشد آن بسیار قابلتوجه است و من بهخوبی این سرعت رشد را در دو سال اخیر که به این مجموعه ملحق شدهام مشاهده میکنم. البته باید توجه داشت که بسیاری از استارتاپهای موفق ایرانی در واقع کپیبرداری از نمونههای موفق خارجی هستند.
اما به باور من این موضوع طبیعی و بدون اشکال است؛ چون برای موفقیت یک استارتاپ و زبانزد شدن آن، مهمتر از ایده خوب، کیفیت بالای اجراست و کیفیت اجرا امری نیست که کپیپذیر باشد. اگر اکوسیستم با همین روند به رشد خود ادامه دهد، من انتظار دارم که در ۳ سال آینده شاهد عرضه عمومی اولین استارتاپ بوده و در افقی ۵ الی ۷ ساله، حداقل ۱۰استارتاپ با ساختار سهامی عام داشته باشیم.
نکته نهایی اینکه، تقریبا تمام استارتاپهایی که اسمشان به عنوان الگوی موفقیت بر سر زبانهاست، بین ۳ تا ۷ سال فعالیت مستمر و فشرده و واقعی داشتهاند تا در نهایت به نقطه موجود رسیدهاند. در نتیجه جوانان پرانگیزهای که تنها وضع موجود این استارتاپها را دیده و به راهاندازی کسبوکار خود علاقهمند شدهاند، باید بدانند که برای موفقیت در این مسیر باید قلبی تپنده و پرامید، دلی محکم و آماده مشکلات و کفشی آهنین با خود داشت.
در صورتی که کسی این التزامات را به تمامی فراهم کند و در انتخاب بهترین ایده برای راهاندازی یک استارتاپ واقعی دقت کند، میتواند انتظار در آغوش کشیدن شاهد زیبای موفقیت و اثرگذاری را هم داشته باشد.