پیتر تیل در سیلیکونولی تنها بهعنوان یک کارآفرین موفق، بنیانگذار استارتاپ بزرگی چون پیپال و یکی از سرمایهگذاران فیسبوک شناختهشده نیست؛ او را بیش از هر چیز با خلاقیتش در مهار مشکلات و موانع استارتاپی میشناسند. همه همکاران و رقبایش حاضرند هر کاری کنند تا چند دقیقه کلمات الهامبخش او را بشنوند و به یاد بیاورند که مشکلات برند شدن بر سر راه همه کارآفرینان و ایدههایشان وجود دارد و تنها باید راه رهایی را پیدا کرد. این کارآفرین ۴۸ ساله باور دارد برای آنکه یک تجربه استارتاپی سر از ناکامی درنیاورد، باید همگام با نیاز مخاطبان جهان پیش برود؛ نه باید از آن عقب بماند و نه اینکه نیازی سراسر کاذب برای آنها خلق کند. یکی از روایتهای متفاوت شکست، داستان سرمایهگذاری پیتر پیل در صندوق سرمایهگذاری آمریکایی کلاریوم کپیتال است. شرکتی که به همت پیل و یکی از دوستانش در سال ۲۰۰۲ بنیانگذاری شد و میخواست استارتاپی برای جذب سرمایههای کلان و ایدههای خلاق جهانی باشد. هرچند پیل پیشتر از این شرکت، یکی از موسسان شرکت معروف پیپال هم بود. اما بهگفته خودش، وقتی کلاریومکپیتال را راهاندازی کرد، گمان میکرد با بزرگترین پدیده قرن روبهروست و بهزودی همه استارتاپهای دیگر در شرکت تازهتأسیساش، هضم خواهند شد.
صندوق تأمین سرمایه پیتر تیل تا سال ۲۰۱۰ به ارزشی معادل ۸ میلیارد دلار رسید. سرمایهای که همان سال تقریبا تمام آن به واسطه سرمایهگذاری در شرکت نفتی آمریکایی از دست رفت و پیتر تیل هرگز نتوانست رنگ آن پول را مجددا ببیند. خودش در کتاب از صفر تا یک درباره این تجربه مینویسد: «هنگامی که یک شرکت روی مسئلهای کار میکند که آن را میشناسد، در حال حرکت رو به جلو است؛ حرکت از ۱ به سمت N+1. این حرکت همواره به موفقیت ختم میشود، حتی اگر ظاهرا طعم شکست بدهد. اما ما در کلاریوم کپیتال از جایی به بعد حرکت از سمت یک به سمت صفر داشتیم؛ حرکتهای رو به عقب. درست زمانی که سرمایه کلانی بههم زده بودیم، من تنها با وسوسه سود چندین برابر بیشتر به سراغ سرمایهگذاری روی شرکتی رفتم که هیچ شناختی از قراردادها و نحوه کارش نداشتم و این اولین حرکت رو به عقب من بود؛ حرکتی که محکوم به شکست است.» آنچه پیتر تیل در کتابش با عنوان حرکت ناشناخته از آن یاد میکند، همان اشتباهی است که کارآفرینان در شناخت از بازار سرمایه، مشتریان و رقبا به آن دچار میشوند. زمانی که همه فاکتورهای اثرگذار در یک سرمایهگذاری را نمیبینند و بیتوجه به وضعیت اقتصادی یک حوزه، سرمایه اولین شرکت همکار و تقاضای متقابل شرکتها در قرارداد به سراغ سرمایهگذاری کورکورانه میروند و چنین تجربهای بیشک شکست به همراه خواهد داشت. پیل مينویسد: «یکی از اشتباهات ما این بود که در سال ۲۰۱۰ و در اوج افول اقتصادی بازار نفت آمریکا، تنها با وسوسه چند برابر شدن سرمایهمان در دوران رکود، وارد کار در این حوزه شدیم. شرایط اقتصادی حوزهای که در آن سرمایهگذاری میکنید، از مهمترین فاکتورها است. مهم نیست شما چقدر سرمایه دارید و به بازار تزریق میکنید؛ هرگز نمیتوانید بهتنهایی بار رکود اقتصادی را بهدوش بکشید و دنیا را متحول کنید.»