۸ نفر سخنران در آخرین روز پاییز ۱۳۹۵، به تهران صبح بهخیری متفاوت گفتند تا رویداد «تداکس تهران۲۰۱۶» در نبود خورشید و سرمای هوا، گرمای موفقیت و به ثمررسیدن پشتکار را لمس کند. هدف رویداد تداکس تهران حمایت و گسترش ایدههای ارزشمند است و به همین دلیل نیز امسال «رامتین منزهیان»، «لنا وفایی»، «کوثر موحدی»، «لیلی گلستان»، «کریستوف رضاعی»، «سانازمینایی»، «گلاره کیازند» و «محمد مجیدی» ایدههای ارزشمندشان برای حاضران سخن گفتند تا رویکرد تازهای به موضوعات پیرامون معرفی کنند. نخستین سخنرانی را مدیرعامل «بامیلو» انجام داد؛ جوانی که در آلمان بزرگ شده و درآنجا تحصیل کرده است. «رامتین منزهیان» عنوان سخنانش را «جرأت تجربه ناشناخته» نام نهاده بود و از روزی گفت که همه پولها و داشتههایش را ازدست داد تا زمانی که در ایران کسبوکار موفقی بنا کرد. او از حضار میخواست تا ناشناختههایشان را تجربه کنند. او از این تجربه بهره برد و در دانشگاه «فاینانس» خواند. سپس در بزنگاهی تاریخی وقتی در سال ۱۳۹۱ زلزله «ورزقان» را لرزاند و جان بسیاری از هموطنانمان را گرفت و عدهای را مجروح و مصدوم کرد، از آلمان راهی آذربایجان شرقی شد. منزهیان این تجربه را یکی از همان جعبههای سیاه و تجربه ناشناختهها تفسیر کرد و اینگونه شد که دوباره با ایران آشنا شد و بعد از چند سال به کشور بازگشته، «بامیلو» و چند کسب وکار آنلاین دیگر را بنیانگذاری کرد.
«لنا وفایی» سخنرانیاش «۳۵ساعت در تهران» بود و از مجموعه عکسها و تصاویری گفت که با آنها این پرسش را مطرح میکرد؛ «چطور میشود با شهرتان رابطهای عمیق داشته باشید؟ صرفا جهت اطلاع شما در هفته ۳۵ ساعت با شهرتان در ارتباط هستید. بدون اینکه حتی به این موضوع توجه کنید». در قسمت دوم تداِکس تهران «کوثر موحدی» از ایده قابکردن صدا گفت! او سخنرانیاش را با پخش صدای مکالمه پدر و پسری آغاز کرد که در ۲۵ سالگی پسر قاب شده بود ولی در آن زمان پدر دیگر در قید حیات نبود.
موحدی سخنرانی خود را «چه چیزی واقعاً ارزش نگهداشته شدن دارد؟» نام نهاده بود. این ایده با یک بارکد به تابلویی تبدیل میشود که اگر به وسیله موبایلتان روی آن بارکد متمرکز شوید، آن وقت میتوانید صدایش را هم بشنوید.
پس از این سخنرانی نوبت به سخنان «لیلی گلستان» شد. او داستانش را «خواستم، شد» عنوان گذاشته بود. لیلی گلستان ساده و صمیمی سخنانش را از سختیهای دوران کودکیاش آغاز کرد و آن را به روحیه و خلق و خوی سختگیرانه پدر نسبت داد. شاید بتوان گفت یکی از نقاط عطف تداِکس تهران سخنرانی «لیلی گلستان» بود. او بعد از مرور کودکیاش به وقتی اشاره کرد که توانسته بود کتاب «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» اوریانا فالاچی را ترجمه کند و خیلی زود با این کتاب مشهور شود.
گلستان داستانش را اینگونه ادامه داد که بعداً وقتی مدتی از انتشار این کتاب گذشته بود، روزی در خانه پدری نشسته بود و وقتی پدرش ابراهیم گلستان وارد خانه شد، دید که او دارد سر تکان میدهد و وارد میشود. مادرش از ابراهیم گلستان پرسیده بود چرا سرتکان میدهی؟ ابراهیم گلستان که خود شخصی نامور و برجسته در زمان خود بود، پاسخ داده بود که امروز اتفاق عجیبی رخ داد، داشتم در خیابان راه میرفتم دیدم دو دختر دارند مرا نشان ميدهند و بعد شنیدم میگویند میدانی این مرد کیست و بعد گفته بود این مرد پدر لیلی گلستان مترجم کتاب «زندگی، جنگ و دیگر هیچ است».
گلستان این زمان را در زندگیاش اینگونه توصیف کرد که از این موقع بود که دریافتم خودم هستم و دیگر نیازی نیست که خودم را با «ابراهیم گلستان» معرفی کنم.
این مترجم و گالریدار به سالهایی اشاره کرد که پس از بیفروغشدن کتابفروشیاش به سراغ گالریداری رفته و وزارت فرهنگ و ارشاد برای دادن مجوز به او گفته بوده «برو مردت را بیاور». گلستان خطاب به حاضران گفت: زندگی هدیهای است به ما، به جای غرزدن ببینیم چه چیزی به آن اضافهکردهایم. من برای شما از موفقیتهایم گفتم و شما نمیدانید من چه رنجهایی کشیدهام. او تصویری از «کاوه گلستان» را نمایش داد و از غم از دست دادن برادرش در جنگ عراق و آمریکا گفت.
دو سخنران بعدی تداِکس تهران «کریستوف رضاعی» و «ساناز مینایی» بودند. «کریستوف رضاعی» سخنانش را با قطعهای موسیقی همراه کرد که برای فیلم کنعان ساخته بود و سپس از کودکیاش گفت که در یک سالن موسیقی گوش میداده و اینگونه نطفه علاقه به موسیقی در ذهنش بسته شده بود.
او تا سال ۱۹۹۴ در فرانسه بود و وقتی در آن سال به ایران آمد، ماند و شروع به ساختن موسیقی کرد. عنوان سخنرانی او «چگونه خلاقیتتان را بپرورانید» بود که بحثی آمیخته با فلسفه و روانشناسی و چگونگی ارتباط «خودآگاه» و «ناخودآگاه» در خلق ایده بود. «سانازمینایی» نیز از نخستین تجربه آشپزیاش گفت. از اینکه چه شد که با خود عهد بست در آشپزی حرفی برای گفتن داشته باشد.
دو سخنران بعدی تداِکس تهران، «گلاره کیازند» و «محمد مجیدی» بودند. گلاره کیازند، عکاس، بازیگر و مدیر فیلمبرداری سینما و تلویزیون، در آثاری همچون فیلم سینمایی «شیرین»، فیلم سینمایی «به نام پدر» و فیلم سینمایی «باغهای کندلوس» حضور داشته و حالا در تداِکس تهران با عنوان «کاوشی خواهم کرد» از اینکه چگونه حاضر ميشویم زاویه نگاهمان را تغییر دهیم گفت.
«محمد مجیدی»، طراح و آرشیتکت برجسته کشور نیز «در ستایش فضاهای ساخته نشده» را عنوان سخنانش قرار داده بود. تداکستهران امسال هم با حمایت اصلی بوتان برگزار شد اما میشد حامیان جدیدی هم مانند ایرانتلنت، سرمایهگذاری علم و ثروت پارس و سروکورپ در میان حامیان گذشته دید. این رویداد با کمک آپارات برای هزاران نفر پخش زنده اینترنتی شد.