با وجود اینکه بسیاری از افراد، بهندرت برای انجام کارهای خیر داوطلب میشوند، برخی دیگر، با بهانههای مختلفی، در پی کمک کردن به دیگران هستند. ارضای نیاز روانی به خشنودکردن دیگران، درگیربودن با احساس همدلی، منافع پنهان یا آشکار اجتماعی و شرایط زندگی، بر میل آدمها به یاری کردن دیگران تاثیر میگذارد. برخی بهخاطر عقاید مذهبیشان سراغ خیریهها میروند، برخی به دنبال راهیافتن به جمعی خاص هستند و برخی دیگر، مثل شهروندان بالای 65 سال یا خانمهای تحصیلکرده خانهدار، ترجیح میدهند چند ساعت از هفته را به شادکردن نیازمندانی که نمیشناسندشان صرف کنند.
از سوی دیگر، برخی از افراد مانند پلیسها، کارکنان اورژانس بیمارستانها یا کارکنان آسایشگاه سالمندان، بهخاطر شغلشان، زندگی خود را وقف کمککردن به دیگران میکنند اما وقتی قرار است به انگیزه این افراد برای یاریرساندن به دیگران فکر کنیم، نمیتوانیم جبر شغلی را تنها دلیل این اتفاق بدانیم؛ چراکه در اغلب موارد، عاملی فراتر از جبر انگیزه انتخاب این شغل را در آنها ایجاد کرده است.
- کمککردن به دیگران، شما را سرخوش میکند
حال خوب، یکی از بزرگترین دستاوردهای کمککردن به دیگران است. وقتی برای برطرفکردن نیاز دیگران پیشقدم میشوید، نیازهای عاطفی خود را هم برطرف میکنید. درواقع شما با برقراری این پیوند اجتماعی، با یک تیر دو نشان میزنید و شریک حال خوب دیگران میشوید. انجام کار خیر، با خود احساس خوشحالی و رضایت میآورد؛ اما تنها دستاورد شرکت در فعالیتهای خیرخواهانه، شریکشدن در خوشحالی دیگران نیست. به گفته محققان، آدمها عاشق تحسینشدن هستند و وقتی بهخاطر خیرخواهبودنشان در جامعه و گروه خود ستایش میشوند، حالشان خوب میشود. از نظر آنها، کسانی که برای کمک کردن به دیگران پیشقدم میشوند، وجود خود را مفید و ارزشمند ارزیابی میکنند و درگیر شدن با این احساس خوشایند، انگیزه آنها را برای پیشقدمشدن در فعالیتهای خیرخواهانه، بیشتر از پیش میکند.
- چرا بعضیها با کمک کردن میانهای ندارند؟
یکی از دلایلی که آدمها را از انجام کارهای خیرخواهانه بازمیدارد، بیش از اندازه راضیبودن از عملکرد و شیوه زندگی خود است. آدمهایی که شرایط خود را مطلوب ارزیابی میکنند و به ویژگیهای شخصیتی خود بیش از اندازه افتخار میکنند، معمولا نیازی به تحسین اجتماعی یا شریکشدن در شادی و رضایت دیگران ندارند.
- هزینه-فایده کنیم یا نه؟
از سوی دیگر، افراد معمولا بهطور ناخودآگاه، در حال محاسبه هزینه و فایده انجام هر عملی هستند و زمانی که احساس کنند برای دریافت انرژی از یک عمل خیرخواهانه، انرژی روانی بیشتری را باید خرج کنند، از انجام آن منصرف میشوند. برای مثال، وقتی که یک راننده نگران تهدیدشدن امنیتش در صورت حضور غریبهها در خودروی خود است، معمولا ترجیح میدهد که از پاداش روانی که به دلیل سوارکردن یک عابر خیس شده در باران میتوانست دریافت کند هم صرف نظر کند. افزایش فشار روانی در جریان انجام رفتارهای خیرخواهانه، یکی از عواملی است که میل آدمها به نمایش رفتارهای سازگارانه و همدلانه را کم میکند. تحقیقات متعددی که به بررسی انگیزههای کمک به دیگران پرداختهاند، حضور در جمع را به عنوان یکی از موانع یاریکردن دیگران معرفی میکنند. از نظر پژوهشگران، افراد در لحظات تنهایی، بیشتر از زمانی که در کنار گروهی از افراد هستند، به یاریکردن دیگران تمایل نشان میدهند.
به گفته آنها، برطرفشدن نیازهای روانی افراد به ستودهشدن یا مورد توجه و محبت قرار گرفتن در جمعها، میتواند دلیل کم شدن چنین تمایلی باشد.
اما موارد گفته شده، تنها عواملی نیستند که موجب کاهش تمایل افراد به یاری رساندن میشوند. به گفته پژوهشگران، زمانی که آدمها، افراد درگیر شده با مشکلات را مسبب قرار گرفتن در آن موقعیت میدانند و معتقدند که خود فرد، مسئول گرفتارشدنش در چنین شرایطی است، کمتر برای کمک کردن به او پیشقدم میشوند. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که به یک کودک متکدی، با رغبت پول داده، اما از دادن وجه به فردی معتاد، خودداری کرده باشید.
شرایطی که خود شما در آن رشد کرده و زندگی میکنید هم بر این موضوع تاثیرگذار است. شیوهای که والدین و اجتماع برای تربیت شما انتخاب کردهاند، بحرانهایی که با آنها درگیر شدهاید و آنچه که در اطرافتان مشاهده کردهاید، باورهایی را در شما شکل میدهند و بر میلتان به یاری کردن دیگران تاثیر میگذارند. طرز تفکر افراد و نگاهی که به نژادها، قومیتها، طبقات اجتماعی و جنسیتها دارند، ممکن است باعث افزایش یا کاهش انگیزه آنها برای کمک کردن به دیگران شود.
حالا نگاهی به خودتان بیندازید. بار دیگر آخرین دفعاتی که به یاری شهروندان رفتید را در ذهنتان مرور کنید. در ذهنتان لحظاتی که میتوانستید به دیگران کمک کنید و نکردید را هم مجسم کنید. در آن لحظات، کدام یک از دلایل گفتهشده، مانع تبدیل شدنتان به شهروندی خیرخواه شده بود؟