پلاسکو ریخت. مرد دستش را به سرش گذاشت و گفت. نگاه کن ریخت. آتش نشان ها حمله کردند به ساختمان تا رفیق هایشان را بیرون بیاورند. اما بیرون که آمدند همه گریه می کردند. مردم هم از گریه آنها اشک می ریختند. هیچ کس حال خودش را نمی دانست. دوربین های موبایل همه جا بودند. کنار آتش نشان ها، کنار نیروهای گارد ویژه… هر آتش نشانی که سالم از ساختمان بیرون می آمد اشک می ریخت و تعریف می کرد تا بقیه را نجات دهد. انگار که ساختمان بر سر مردم آوار شده بود. زن رو کرد به آتش نشان ها و گفت: نگاه این ها دوستای شوهرم هستن اما گوشی خودش خاموشه. از امروز صبح اعزامش کرده بودن.» مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد. این پیام برای آنها که عزیزانشان داخل پلاسکو هستند یعنی مرگ. اشک می ریزند و به ماموران گارد امنیتی التماس می کنند تا اجازه ورودشان به منطقه را بدهد. اما اینجا هیچ کسی با دیگری فرقی ندارد. سیاهی لشگرهایی که برای سرگرمی راه آمبولانس های اورژانس و جرثقیل های آتش نشانی را بسته اند اجازه هیچ کاری را نمی دهند. درگیری پشت درگیری اما عده ای از مردم حاضر نیستند سرگرمی شان را رها کنند و به خانه هایشان بروند و اخبار را پیگیری کنند. می خواند خودشان بالای سر ساختمان خراب شده بایستند و ماجرا را دنبال کنند. آتش سوزی از ساعت 8 صبح شروع شده و ساختمان در ساعت 10 فروریخت اما در ساعت 4 بعدازظهر هنوز جرثقیل های آتش نشانی آوار برداریشان را شروع نکرده اند. هنوز هیچ کس نمی داند آتش سوزی چگونه شروع شد و اینکه چند نفر داخل ساختمان جان باخته اند. تنها چیزی که معلوم است جمعیتی است که دوربین به دست همه جا ایستاده اند و پلیس هایی که با باتوم و گاز اشک آور به هیچ وجه نمی توانند این جمعیت مشتاق به تهیه فیلم و عکس را متفرق کنند.
وقتی تصاویر ریزش پلاسکو را دیدیم . مات و مبهوت مانده بودیم ،بغض کرده نشستیم پشت کامپیوتر و از بچه های استارتاپی خواستیم احساسشان را از این اندوه بزرگ بنویسند. شرح عکس ها بخشی از ابراز همدردی و ستایش فعالان زیست بوم استارتاپی ایران از قهرمانان آتش نشان است.
انگار که پلاسکوی ۵۴ساله تحمل به دوش کشیدن این همه بار روی دوشش را دیگر نداشت، آتش گرفت و آتش انداخت به جان تهران. فرو ریخت و این بارِ روی دوشش را آوار کرد روی عدهای قهرمان فداکار بینام و نشان، نه روی عدهای با نام و نشان بیخیال و نه روی مردمانی که فیلمهایشان مهمتر از قهرمانهایشان بود! چهره تهران زخمی شد، قلب مردم پر از غم شد، اما خدا صبر دهد قلب خانواده آتشنشانان قهرمان و فداکارمان را؛ دوستانشان را که آخرین لحظات را در کنار هم بودند. ۳۰ دی ماه در یادها میماند نه به خاطر فرو ریختن پلاسکوی پیر، بلکه بهخاطر فداکاریهای آتشنشانهای بینام و نشان و بیادعایمان. (تیم زرینپال)
سکانس اول دی ماه۹۴ غواصان دست بسته با آمدنشان نشان دادند که با دست بسته هم میشود مردانه تا آخرین نفس جنگید … و سکانس دوم، دی ماه ۹۵ آتشنشانان نشان دادند برای زندهماندن مردانگی، اتش نیز مانع نیست. (محسن مرادی)
آوار بر سر شما ریخته نشد، بر سر ما ریخته شد. این ماییم که زیر آوار ماندهایم، شما در بالاترین نقطهای که میشود ایستاد، ایستادهاید و اینبار دیگر هیچ آتشی، نه سقف بالای سرتان و نه زمین زیر پایتان را خراب نخواهد کرد. (آرش آرمون)
آتشنشان يعني قهرمان بيمنت …يعني ايثارگري كه جان خودش را به خطر مياندازد تا هموطنش در آسايش باشد. درود بر شرفتان. ملت ايران مديون دلواريها و رشادتهاي شما هستند. (عليرضا سهرابيان)
شما ایثار کردید، جان به کف، در میان شعلهها، سعی در نجات پلاسکو داشتید، تا ما نسوزیم، تا اموال ما نسوزد ، ما فیلم گرفتیم، ما سلفی گرفتیم، ما راه را بستیم، تا با مردانگی شما پز بدهیم، ما را ببخشید، که شما اینقدر مرد بودید و ما نبودیم (زیبا زینالی)
واقعا حادثه پلاسکو یک ضایعه بزرگ و غمبار برای ملت ایران بود. امروز تمام مردم غمگین هستند. نوشتن جملهای برای این حادثه بسیار سخت است و دردناک. خدایا، خودت رحمتی بفرما. (صادق جبلی)
هنوز هم هستند افرادي كه يكتنه دل را به درياي آتش ميزنند تا همنوعانشان را نجات دهند! اينها آتشنشانهاي ايرانند! بدون تجهيزات پيشرفته، جان بر كف با دستاني خالي! آتشنشاني شغل نيست، عشق است. (مسعود خاکبازان)
اشکهای تو در غم نبود دوستان و همکارانت قامت هر مردی که هیچ، تمام ستونهای دنیا را هم خم میکند.
تو قهرمان دنیای خاکستری امروزی. لحظهای که با تمام شجاعت به دل حادثه رفتی، لحظهای که ساختمان در حال ریزش بود، به چه فکر کردی؟ شیرینزبانیهای دختر کوچکت یا چشمان نگران همسر و صدای لرزان مادرت؟ من مطمئنم تو با لبخند زیر آوار ماندی، لبخند از سر وجدان کاریات. تو همیشه قهرمان زندگی من خواهی ماند. (مسیح بنیطبا )