چالشهای استارتاپی روزبهروز بیشتر میشوند. پستهای اینستاگرامی و توییتری در اعتراض به اتفاقهای پیرامون استارتاپهای بزرگ و یا تصمیمهای آنها، رنگ وبوی تندوتیزتری به خود میگیرند و واکنشها حتی از طرف کسانی که در همین اکوسیستم نفس میکشند، بیمحابا ابراز و منتشر میشود. ماجرای ویز و هشدار و تصمیم غیرقابلهضم اسنپ به رانندگانش هنوز موج اول شبکههای مجازی است. با هیچ اطلاعیه و توضیح و توجیهی هم نمیتوان جلوی این موج و ابراز نظر را گرفت و از قضا این نتوانستن، اتفاق بسیار مبارکی است.
بارها در همین شنبه در دفاع از موجودیت کسبوکارهایی چون اسنپ نوشتیم و بیانصافی کسبوکارهای سنتی برای از میدان به در کردن آنها را نقد کردیم. از این نوشتیم که پا گرفتن کسبوکارهای نوپای آنلاین چقدر میتواند به فضای اقتصاد کشور کمک کند و گفتیم چرا باید در برابر انحصارگرایی برخی صنوف سنتی از این کسبوکارها حمایت کرد. نوشتیم که انگزدن و اتهامبستن به آنها نهتنها جوانمردانه نیست بلکه خیانت به نیروی کار جوان و خوشفکری است که بیوابستگی به رانت، پا به میدان کسبوکار و نوآوری گذاشته است. حالا هم، رویکرد ما همین است. در برابر تصمیمهای غلط، انحصارگرا و خطرناک باید حرف حق را زد. باید گفت که مواجهه اسنپ با رانندگانی که به هر دلیلی از یک نرمافزار خاص استفاده میکنند، رنگوبوی تفتیش فضای خصوصی و نقض حریمی را دارد که هیچ کسبوکاری حق ندارد پا به آن بگذارد.
مسئله وقتی به موضوع فونپی و اسنپ هم میرسد، همین است. فرق چندانی نمیکند وقتی به عنوان یک کسبوکار مدرن تلاش دارید انتخابهای کاربران خود را محدود به منافع خود کنید با زمانی که یک کسبوکار سنتی تلاش میکرد مجوز شما را زیر سوال ببرد تا از میدان به در شوید و او یکهتاز بازار باقی بماند! انحصار، انحصار است؛ چه با پایش برنامههای نصبشده روی گوشی کاربر اعمال شود، چه با مجوزها و فشار اتحادیهها و صنوف سنتی.
همین موضوع را در تبریز و برخورد با تپسی، به شکلی دیگر هم شاهد بودیم. انگزدن و قومیتیکردن یک فضا برای پیشبردن منفعت اقتصادی روی دیگر یک بازی ناجوانمردانه برای ایجاد انحصار است.
اینکه رقابت آزاد را با رابطهها و رانتها تبدیل کنیم به میدان آلوده و مبهم یارکشی و انگزنی، بدترین رویهای است که میشد برای یک اکوسیستم استارتاپی در نظر گرفت که هنوز در مرحله نوزادی خود به سر میبرد؛ مرحلهای که هر آلودگی میتواند آن را تبدیل به یک کودک ناقص و بیمار کند که اثرات مزمن آن تا سالها حرکتش را کند و یا حتی متوقف کند؛ چراکه یکی از دلخوشیهای اساسی بسیاری از کسانی که در این فضا با تکیه بر دانش و انرژی جوانی خود وارد میدان شده بودند، این بود که از مناسبات و مکانیسمهای شبههناک بازار سنتی خبری نیست. نباید کاری کرد و تصمیمی گرفت که مسجل شود خبری هست!
اما چه باید کرد؟ آیا انحصار را با ناسزاگفتن میتوان مهار کرد؟ آیا انگزنی و رانت عدهای را میتوان با مقابلهبهمثل پاسخ داد؟ موج انتقادی شبکههای مجازی چیزی نیست که بتوان برای آن و یا برای بهتر شدن آن نسخهای پیچید. ماهیت فضای مجازی از قضا همین محصورنشدن در قیدها و نسخههاست؛ اینکه نمیتوان برای آن نسخه داد و یا برای آن جهت تعیین کرد.
اما از کسانی که در همین فضای استارتاپی نفس میکشند، انتظار میرود راه گفتوگو با یکدیگر را نبندند.
گروههای تلگرامی و صفحههای توییتر یکدیگر را به قول دوستی نکتهسنج به «بتلفیلد» تبدیل نکنیم. نگذاریم سنت گفتوگو در اعتراض به تصمیمهای غلط برخی استارتاپها یا مسئولان دولتی و قضایی، تبدیل به فضای تقابل شود. گفتوگو با مدیرپروژه اپلیکیشن دال در این شماره از هفتهنامه هم هدفی جز این نداشت که کسی که در مظان اتهام استفاده از رابطه و رانت است، پاسخگو شود.
اینکه چقدر این پاسخها برای خوانندگان نشریه قانعکننده باشد یا خیر موضوع بحث ما نیست، شاید خود ما هم از این پاسخها قانع نشده باشیم، اما آنچه مهم است اینکه باید از گفتوگوکردن در یک فضایی که به سمت تاریکی و ابهام میرود، استقبال کرد. باید تلاش کنیم و اجازه ندهیم تاریکی و شایعه جای خود را به حقیقت و اطلاعات موثق بدهد.
نباید آدمها، نامها و برندهایی که تصمیم خطا گرفتهاند را با چوب اتهام تبدیل به غیرخودی کنیم. باید آنها را ملزم به پاسخگویی کنیم. نباید اجازه دهیم این فضا، خودی و غیرخودی شود.