بازاریابی

رابطه استارتاپ‌ها و تحقیقات دانشگاهی

ترجمه و تنظیم‌: فریبا عوض‌زاده | اخیرا از یک سرمایه‌گذار برجسته پرسیدم: برخلاف اینکه طرح تعداد بسیار زیادی از کسب‌و‌کارهای نوپا و موفق محصول تحقیقات دانشگاهی است، اما در بخش سرمایه‌گذاری کسی نیست که شرکت‌ها را از این بابت ارزیابی کند که آیا آنچه انجام می‌دهند با نتایج تحقیقات دانشگاهی و تجارب موفق دانشگاه‌ها تطبیق دارد؟

پاسخ او چنین بود‌: برخلاف کسب‌و‌کارهای نوپا در حوزه‌هایی همچون فناورهای زیستی و موارد مشابه، بیشتر کسب‌و‌کارهای نوپای فناورانه از بیرون مراکز دانشگاهی می‌آیند اما اغلب بر این اساس شکل گرفته‌اند که نیاز پاسخ داده نشده در بازار را برآورده سازند‌ و هیچ‌کس وقت کافی برای بحث با دانشگاهیان برای رفع این نقیصه صرف نمی‌کند.  به نظر می‌رسد که در حال حاضر این تفکر غالب و استاندارد در بین صنایع مختلف باشد اما من با حفظ احترام برای این دوست سرمایه‌گذار خود، فکر می‌کنم که این دسته‌بندی در اینجا به روشنی اشتباه است. نمی‌توان هر کسب‌و‌کار نوپایی را که فعالیتی خارج از تحقیقات دانشگاهی یا حتی در مسیر مخالف آنها انجام می‌دهد، مورد تردید قرار داد. اما پرسش‌هایی ایجاد می‌شود: آیا آنها به تحقیقات مرتبط توجهی دارند؟ آیا آنها چیزهایی می‌دانند که ما نمی‌دانیم؟ اگر کارآفرینان پاسخ‌های خوبی برای این پرسش‌ها دارند، پس دلایل خوبی برای ادامه کار خود دارند. اما اگر چنین نیست، باید زنگ خطر را به صدا درآورد.

به عنوان مثال، من معمولا تعداد نوشته‌های اندکی در فیس‌بوک قرار می‌دهم، اما آنانی که من را در فیس‌بوک دنبال می‌کنند، همچنان برداشت درستی از آنچه انجام می‌دهم دارند، چرا؟ چون فیس‌بوک از شیوه بقای رفتاری برای تشخیص آنچه که من انجام می‌دهم، استفاده می‌کند و بدون نیاز به حضور من و بهنگام‌سازی نوشته‌ها به دوستانم اجازه می‌دهد از حال و روز من مطلع شوند. این‌کار هم توسط بقای رفتاری داخلی (بر اساس آنچه که می‌خوانم و مواردی که روی آن کلیک می‌کنم) و هم بقای رفتاری خارجی (مانند تصاویری که خارج از فیس‌بوک گرفته شده) انجام می‌شود. برای درک اهمیت این موضوع در مورد شبکه‌های اجتماعی در نظر بگیرید که 10درصد از همه بازدیدکنندگان متعارف سایت‌ها اقدام به ایجاد حساب کاربری می‌کنند. همچنین 10درصد از این تعداد حداقل یک مطلب به اشتراک می‌گذارند و از بین آنها حدود 10درصد تبدیل به مشارکت‌کنندگان اصلی در سایت می‌شوند. بنابراین یک کاربر نمونه با چند صد دوست، به معنای مشاهده محتوا به صورت منظم توسط تعداد کمی از افراد دیگر است.

در نقطه مقابل فیس‌بوک، FourSquare است که مشکلات بزرگی در طراحی داخلی دارد: تنها محتوای موجود در سایت آنهایی است که به صورت دستی توسط کاربرانی ایجاد می‌شود که محلی را بازدید کرده و درباره آن نوشته‌ای می‌نویسند.

بسیاری از کسب‌و‌کارهای نوپا که مورد تقدیر فراوان قرار می‌گیرند، موفق به جلب توجه خوبی هم می‌شوند اما تقریبا بخش زیادی از آنها قادر به نگهداری کاربران یا از بین‌بردن شکاف بین جریان اصلی نیستند. چرا کسی چنین شغلی ندارد که این موضوع را متوجه شود در حالی‌که این تحقیقات برای هرکس که مایل به خواندن آن باشد، در دسترس است؟  و چرا رویدادی در این حوزه نیست که سرمایه‌گذاران در آن پول نپاشند در حالی‌که تحقیقات نشان داده بسیاری از آنها بخت واقعی برای موفقیت ندارند؟

من معتقدم که جذابیت در کنار گروه همکاران دو عامل اثرگذار مهم در میزان موفقیت در جذب سرمایه است، اما آیا ما اینقدر کوته‌بین هستیم که ارزشی معادل صفر برای فهمیدن اینکه یک کسب‌و‌کار با نتایج تحقیقات بیش از 80 سال اخیر مخالف یا موافق بوده، قائل نمی‌شویم؟

بنابراین آیا شما برای کسب‌و‌کاری که برای یادآوری وقت خوردن دارو پیامک می‌فرستد، سرمایه‌گذاری می‌کنید؟ درباره به‌کارگیری کارگر موقت از طریق گوشی هوشمند چطور؟ در همه این موارد مقالات متعددی وجود دارد که می‌توان از آنها برای روشن‌شدن موقعیت استفاده کرد. به نظر می‌رسد که اگر کسی را ندارید که مقداری وقت صرف خواندن چنین مطالبی برای‌تان بکند، دچار یک نقیصه جدی هستید.

منبع‌: asianentrepreneur

 

امتیاز بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *