جمله معروفی هست که بسیاری آن را به بیل گیتس نسبت میدهند: «نیازِ ما به بانکداری از بین نمیرود اما به بانکها چرا!» این جمله را به شکلهای مختلف اینور و آنور میشنویم ولی نه در دنیا و نه در ایران، هنوز شاهد تغییری انقلابی در بانکداری نبودهایم. هرچند نمیتوان منکر تغییراتی شد که فناوری در بانکداری ایجاد کرده اما اصول همانهایی هستند که پانصد ششصد سال پیش تاجران ونیزی بر روی نیمکتهای بنکو انجام میدادند. بانکداری در دنیا هنوز کار کسلکنندهای است؛ اما بعد از بحران اقتصادی سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ بهمرور بانکداری سنتی زیر سوال رفت. این تصور که بانکداری ما بدون اشکال است، در سالهای بحران اقتصادی جایش را به استارتاپهایی داد که تمرکزشان را بر بانکداری و پرداخت گذاشتهاند. بانکها آخرین جایی بودند که استارتاپها به سراغشان رفتند. شاید یکی از مهمترین موانعی که باعث میشد استارتاپها به سراغ بانکداری نروند این بود که کمتر کسی تصور میکرد بتواند بدون داشتن ساختمانهای بزرگ و گرانقیمت، این اعتماد را در مردم ایجاد کند که پولشان را به آنها بسپارند. البته هنوز هم بانکها وجود دارند و نفس میکشند و آنقدر بزرگ هستند که کمتر کسی گمان میکند استارتاپهای کوچک بتوانند سلطنت ۵۰۰ ساله آنها را از بین ببرند. بااینحال شاید استارتاپها نتوانند جای بانکها را بگیرند اما مطمئنا شیوه بانکداری ما را تغییر خواهند داد.
برهمزنندهها
اوبر در صنعت تاکسیرانی، ایربیاندبی در هتلداری، ویچت و اسکایپ در ارتباطات، فیسبوک در رسانه، علیبابا در تجارت، نتفلیکس در صنعت نمایش و اپل و گوگل در صنعت نرمافزار مصداق چیزی هستند که به آن میگویند برهمزننده. برهمزنندهها استارتاپهایی هستند که از داشتن همه آن چیزهایی که بازیگران اصلی یک صنعت پیش از آنها داشتهاند محروماند، اما توانستهاند به کمک ایدهای خلاقانه و پیادهسازی دقیق و حسابشده آن مبانی صنعت را دگرگون کنند. مثلا کمتر کسی تصور میکرد اوبر در صنعت تاکسیرانی چنین انقلابی ایجاد کند که جماعت تاکسیدار دنیا را دچار مشکل کند. این در حالی است که اوبر عملا صاحب هیچ تاکسی نیست. یا مثلا فیسبوک به یکی از مهمترین رسانههای دنیا تبدیل شده و این در حالی است که فیسبوک عملا هیچ تولید محتوایی مانند رسانههای سنتی ندارد. یا چه کسی تصور میکرد نتفلیکس اینچنین صنعت فیلم، سریال و نمایش را تغییر دهد؟ البته بعضی از این برهمزنندهها بهمرور در زنجیره تامین خود به عقب پیشروی و سعی میکنند علاوه بر توزیع به تولید هم بپردازند. مثلا نتفلیکس و یوتیوب این روزها فقط توزیعکننده نیستند و خودشان هم دستی بر آتش دارند. نتفلیکس فیلم و سریال تولید میکند و یوتیوب هم استودیوهایی در سراسر جهان ساخته که از آنها برای تولید ویدئویی استفاده میشود. برخی به جای برهمزننده از واژه «اسب شاخدار» استفاده میکنند. این واژه را سرمایهگذاران به استارتاپهایی که بالای یک میلیارد دلار میارزند دادهاند: موجوداتی افسانهای که واقعی نیستند! در فضای فناوریهای مالی چند شرکتی که تا حدودی اسب شاخدارند اینها هستند: لوفاکس، اسکویر، مارکیت، استرایپ و لندینگ کلاب. این استارتاپها این روزها حسابی سروصدا کردهاند و هرکدام گوشهای از صنعت پرداخت و بانکداری را به لرزه درآوردهاند!
زرینپال، اسب شاخدار فینتک ایران؟
در ایران هیچکدام از استارتاپهایی که در فضای فینتک فعالیت میکنند نتوانستهاند اسب شاخدار باشند. شناختهشدهترین استارتاپ فینتکی این روزهای ایران احتمالا زرینپال است که آنها هم با تکشاخ بودن فاصله دارند. الباقی استارتاپها فعلا تیمهای کوچکی هستند که مشتریان محدودی دارند و شاید در آینده نزدیک با تغییر شرایط بتوانند تغییر فراوانی ایجاد کنند. البته فراموش نکنیم که جایی مثل دیجیکالا که این روزها در بیشتر محافل استارتاپی از آن بهعنوان نمونه موفق یاد میشود، سالها پیش از فراگیر شدن خردهفروشی الکترونیکی در ایران فعالیت میکرد و با فراهم شدن شرایط بهیکباره رشد خود را شروع کرد و به اسب شاخدار استارتاپهای ایرانی تبدیل شد. شرایط برای رشد استارتاپهای مالی چه زمانی فراهم میشود؟ این روزها به دلیل نبود کارمزد در بیشتر فعالیتهای بانکی و پرداختی و رایگان بودن خدمات ارائهشده توسط بانکها و شرکتهای پرداخت، استارتاپهای فینتک نمیتوانند از یک حدی بیشتر رشد کنند. چرا؟ چون اساس کار بسیاری از استارتاپهای فینتک در جهان کاهش هزینههای کارمزدی برای مردم است. وقتی مردم ایران چیزی به نام کارمزد نمیدهند هزینهای وجود ندارد که بخواهند آن را کاهش بدهند! شرایط ولی تغییر میکند.