در دهههای قبل، خلاقیت در زندگی و کسبوکار ما ایرانیان، نقش فعالی نداشته است. کسبوکارهای معمول با اتخاذ کمترین راهبردهای مبتنی بر خلاقیت شکل میگرفتند و اغلب به دلایل مختلف از جمله ضعف عرضه، به حدی از بلوغ میرسیدند و میتوانستند خود را سرپا نگهدارند. این ضعف خلاقیت و به قول بعضی از متخصصان «خلاقیتکُشی» در بسیاری از ساختارهای اجتماعی و آموزشی ما به چشم میخورد و هنوز شاید راهحلی برای برونرفت از این شرایط در سیستم آموزشی رسمی ما موجود نباشد.
اما زنگ لزوم خلاقیت چندسالی است که به صدا درآمده و آهنگ آن به گوش تقریبا همه فعالان اقتصادی، کارآفرینان، بخش دولتی و حتی عموم مردم رسیده است. وقتی که مقداری موشکافانه به قضیه نگاه میکنیم، در برخورد با الزام خلاقیت (حتی میشود گفت انقلاب خلاقیت!) و تبدیل آن به راهحل و سپس کسبوکار، ثروت ملی و حتی تبدیل آن به فرهنگ، یک رویکرد همیشگی قابل رؤیت است: تبوتاب!
متاسفانه هر چند وقت یک بار مبحثی با تبوتاب ویژهای مطرح و پیگیری میشود؛ همه میخواهند دستی بر آتش داشته باشند و حداقل ظاهر موضوع را داشته باشند و کمتر افرادی پیدا میشوند به کار بستن این مفاهیم را به صورت واقعی و با نگاهی سیستمی و علمی در چارچوبی عملی پیگیری کنند.
به جرات میتوان گفت درصد بالایی از فعالان استارتاپی نهتنها خود را خلاق میدانند، بلکه معتقدند فرهنگ مبتنی بر خلاقیت و نوآوری در محیط کاری و فضای شرکت خود دارند. این ادعا در مورد شرکتهای بزرگتر متاسفانه توخالیتر و قدری دورتر از واقعیت است.
اما این کلاف سردرگم خلاقیت، از کجا نشأت میگیرد؟
متاسفانه و یا خوشبختانه، از ذات خود مسئله! اکثر فعالان درک کردهاند که ایجاد و حفظ مزیت، نیاز به خلاقیت دارد. در نتیجه سعی میکنند فرآیند خلاقانه را راهبری کنند و بهبود ببخشند. اما چرا موفقیتهای درخور توجهی در این حوزه نسبت به ادعاهای موجود به دست نیامده است؟ چون برای دستیابی به موفقیت و اندازهگیری آن، چارچوبهایی برای سنجش آن لازم است که شاید با خود مسئله خلاقیت که چندان قالب و ساختارپذیر نیست، سنخیت ندارد؛ یعنی برای اجرای خلاقیت ما نیازمند مدیریت هستیم و نوعی از مدیریت مطلوب است که مدیریت نباشد! چرا که قوه خلاقیت را محدود میکند.
آیا این تناقض قابل حل است؟ بله. اما این تناقض در چه صورت حل میشود؟
در صورتی که خلاقیت و ارائه راهکارها و ایدههای خلاقانه به عنوان فرهنگ سازمان، مجموعه، کلاس، جامعه و … درآید. لذا برای ایجاد فرهنگ مبتنی بر خلاقیت و سپس نوآوری اقدامات عملی زیر پیشنهاد میشود:
– چند زمان اختصاصی در طول هفته برای خلاقیت به عنوان زنگ خلاقیت (یا هر عنوان دیگری، ناسلامتی باید یک مقدار خلاق باشید!)، اختصاص دهید. به این برنامه در هر حال پایبند باشید.
– از همه بخواهید که حضور فعالانه داشته باشند، از جمله خودتان! همه میدانیم که تجربه خلاقیت ضعیفی به سبب ساختار آموزشی، خانوادگی و … داشتهایم و در نتیجه همه به سرعت این زنگ خلاقیت را فرا نمیگیرند و مشارکت نخواهند داشت؛ پس صبور باشید تا کمکم افراد با این رویه آشنا شوند.
– در قالب حل یک مسئله واقعی (کسبوکار خود و سایر مسائل مربوط به زندگی)، زنگ خلاقیت را برگزار کنید. به اعضا مهلت بدهید و اجازه بدهید این نگاه خلاقانه به متن زندگیشان تسری یابد و میتوانید یک مسئله را در چند جلسه بررسی کنید.
– خلاقیت را در نطفه خفه نکنید؛ در مورد تکنیک بارش فکری مطالبی را بخوانید و اجازه ندهید وقتی که در حال شکوفایی حس و تفکر خلاقانه خود نسبت به حل مشکلات هستید، یکی از اعضا با عباراتی مانند نمیشود و نمیتوانیم و به ویژه منابع ما برای این ایده محدود است، جریان فکری را مختل سازد.
– برای خلاقیت پاداش تعیین کنید. مثلا یک تابلو افتخارات طراحی کنید و عکس دوستان خلاق را با امتیازشان درج کنید! یا به تعبیری خلاقیت را بازی کنید.
– چند نفر را به عنوان خلاق، از جمع جدا نکنید؛ خلاقیت قابل اکتساب است. شما باید بتوانید خلاقیت همه را تهییج و شکوفا کنید.
– بعد از جمعآوری ایدهها و نظرات، به صورت کتبی به آنها نمره بدهید. راهحلهایی که امکان اجراییشدن را ندارند، در این مرحله حذف کنید (البته با مکانیسم رأیگیری). چون عدم اجرا باعث ناامیدی نسبی از فرآیند خواهد شد.
– اطرافتان را بررسی کنید؛ همه خلاقیتها، راهحلها و طرز فکرهای نو، در شرکت و همکاران شما خلاصه نمیشوند. یک محقق خلاقیت (با عنوانی خلاقانهتر) تعیین کنید.
– یک داور سوت به دست خلاقیت تعیین کنید تا در صورت رعایتنکردن قوانین ذکرشده به اعضای تیم تذکر بدهد (میتوانید نقشهای دیگر هم داشته باشید، اما در فاز اول توصیه نمیشود).
ایجاد این فرهنگ و سپس بهرهبرداری از آن به عنوان راهبرد شما در حل مشکلات کسبوکاری و نهایتا ایجاد و حفظ ارزشهای پیشنهادی و مزیتهای تجاری، راهی پر پیچ و خم است؛ راهی که اکثرا به دلیل اجرای ضعیف به نتیجه مطلوب نمیرسد و معمولا بازیگران این فضا راه و هدف اصلی را سرزنش خواهند کرد، نه اجرای ضعیف خودشان را!
با شمشیر خلاقیت میتوانید بخشهای مختلف بازارتان را شرحه شرحه کنید و تک تک آنها را به دست بیاورید و یا با توهم خلاقیت و فرو بردن سر به زیر برف، اجازه شرحه شرحه شدن کسبوکارتان با شمشیر خلاقیت رقبا را به دست خودتان امضا کنید. انتخاب با خودتان است.