مهرناز حیدری دبیر انجمن سرمایهگذاری جسورانه | همه سرمایهگذارانی که در حوزه تامین مالی استارتاپها فعالیت میکنند، به این مسئله اذعان دارند که سرمایهگذاری در اینگونه شرکتها ریسک بسیار زیادی دارد. عموما برای بنیانگذاران یک استارتاپ، درک این موضوع که چرا ریسک سرمایهگذاری بسیار بالاست، قدری عجیب است! چون آنها آنقدر به ایده یا استارتاپ خود مطمئن هستند و تصور میکنند که قطعا بزرگترین استارتاپ این حوزه خواهند شد و ایده آنها همه را شیفته خود خواهد کرد که تعجب میکنند چرا سرمایهگذاران حاضر نیستند منابع مالی در اختیارشان بگذارند. وقتی هم که حرف از ریسک میشود، میگویند مگر شما سرمایهگذار خطرپذیر یا ریسکپذیر نیستید؟!!
از دیدگاه منطقی، پذیرش ریسک در ازای دریافت سود بیشتر است. هرچه ریسک بیشتری را متحمل شوید، سود بیشتری عایدتان میشود اما واقعیت این است که این سرمایهگذاری، مانند این است که شما قرار است از ارتفاعی که نمیدانید چقدر است، بپرید و کسی که شما را تشویق به پریدن میکند و صدالبته خودش هنوز تجربه این پریدن را ندارد، به شما بگوید ارتفاع زیاد نیست، یا آن پایین سکوی نجات گذاشتهاند، یا سوپرمن میآید و شما را بین زمین و هوا میگیرد! به عنوان شخص منطقی که علاقه به پریدن دارید، حتما خودتان را مجهز به یک چتر نجات میکنید و حتما به دوستتان که مشوق پریدن شماست هم همین توصیه را میکنید. اگر همه چیز خوب پیش برود و اتفاقی نیفتد، اصلا نیاز به بازکردن چتر نجات نیست، در عین حال لذت پرش آزاد را هم تجربه میکنید. سرمایهگذاری هم از دید سرمایهگذاران تقریبا به اندازه پرش از ارتفاع بدون تجهیزات و اطلاعات کافی از آن ریسک دارد! اولا آنها واقعا علاقهمند به سرمایهگذاری هستند (پریدن) و استارتاپی که جلوی روی آنهاست جذابیت بررسی و سرمایهگذاری را دارد (مشوق پرش). اما در مورد کسبوکار، وضع آتی بازار، رخدادهای آینده و فناوریهایی که کل ماجرای کسبوکار شما را متحول میکنند، اطلاعات قطعی ندارند (نمیدانند آن پایین چه خبر است). تازه خود شما هم تا حالا این استارتاپ را ایجاد نکردهاید (تجربه پریدن از همین نقطه را ندارید)؛ وگرنه قبلا سرمایه جذب کرده بودید و میدانستید منظور چیست! پس طبیعی است که سرمایهگذار بخواهد چتر نجات داشته باشد. این چتر نجات برای سرمایهگذاران، قراردادی است که با شما منعقد میکنند. اگر همه چیز طبق پیشبینیها پیش برود، خیلی از مفادی که در آن قرارداد نوشته شده و ماهیت کنترلی، نظارتی و تصمیمگیری برای سرمایهگذار دارد و احتمالا شما از آنها خوشتان نمیآید، اصلا مورد استفاده قرار نمیگیرند (نیازی به بازکردن چتر نجات نیست). بعضی از ریسکهایی که سرمایهگذاران کسبوکارهای نوپا تجربه میکنند عبارتند از:
ریسک مدیریت: کارآفرینان پتانسیلهای فناوری و دانشی بسیار بالایی دارند اما در تجاریسازی نوآوری تجربه کافی ندارند.
ریسک بازار: به علت آنکه محصول تاکنون وجود نداشته یا ممکن است بازار جدیدی خلق کند، سنجش بازار آن برای سرمایهگذاران پیچیده است.
ریسک فنی: فناوری ممکن است از رده خارج شود، توسعه بیشتر آن ممکن نباشد یا قابل رقابت با دستاوردها و محصولات رقبا نباشد.
ریسک ارزشگذاری: از آنجا که ارزش کسبوکار، وابسته به داراییهای ناملموس آن از جمله سرمایه انسانی، اختراعات و مانند آن است، همچنین به علت جدیدبودن، پیچیدگی فناوری محصولات و بازار آن، رویکردهای عمومی ارزشگذاری برای این شرایط قابل استناد نخواهند بود.
ریسک رشد: شرکتهای نوپا نیازمند رشد، بینالمللیشدن و توسعه محصولات جدید در بازه زمانی کوتاهمدت هستند و در نتیجه نیازهای مدیریتی، مالی و فنی آنها نیز با سرعت افزایش مییابد.
ریسک زمان ورود به بازار: شرکتهای نوپا، عمدتا فرصت کوتاهی برای نشاندادن پتانسیلهای خود دارند و اگر زودتر یا دیرتر از موعد مناسب، وارد بازار شوند، احتمال شکست آنها وجود دارد.
در واقع شما هم این ریسکها را تجربه میکنید و اساسا ماهیت پرش آزاد همین است! اما عمدتا زمان و انرژی خود را گذاشته و رویای خود را دنبال کردهاید. اما سرمایهگذار، باید منابعی که افراد دیگر در اختیارش گذاشتهاند را مدیریت کند و نهایتا پاسخگوی آنها باشد. اصل مهمی که همه سرمایهگذاران به آن پایبند هستند و بعد از همه بررسیهای فنی و اقتصادی، در نهایت بر اساس آن در مورد سرمایهگذاری تصمیم میگیرند، این است که موفقیت یک کسبوکار، در گرو تیمی است که در آن استارتاپ فعالیت میکند و اگر بنیانگذاران و کارکنان آن راضی نباشند، دل به کار نخواهند داد.
اما منطقاً باید چترنجاتشان را ببندند و در عین حال با استفاده از طریق مفاد انگیزشی و جبران موفقیت در قرارداد، این اطمینان را به کارآفرین بدهند که اگر واقعا کسبوکار، ریسکهایی که پیشبینی کردهاند را پوشش دهد و مسیر موفقیت را طبق برنامه پیش ببرد، نهایتا هردو به میزان عادلانهای از این پرش آزاد، لذت خواهند برد.