- آقای رهنما، شما یکی از معدود کسانی هستید که از مرحله شکلگیری اکوسیستم در سرمایهگذاریهای متعدد و مهم حضور فعال داشتید. از جمله از سرمایهگذاران اولیه سرآوا بودید که هماکنون هم در سرآوا حضور دارید و هم در کافهبازار سرمایهگذاری مشترک بزرگی دارید و بهتازگی با جذب سرمایه از IIIC از طریق سرآوا بخشی از سهام شما در مقابل سرمایهای که دریافت کردید، رقیق شد. برخی معتقدند که این سرمایهگذاریها در دیجیکالا و کافهبازار صوری بوده و برای بالابردن ارزش این دو استارتاپ است، میخواستیم نظر شما را بعنوان یک کار آفرین و مطلع بدانیم.
معتقدم ریشه طرح اینگونه مسائل به رقبای سنتی استارتاپها برمیگردد؛ کسانی که منافعشان به خطر افتاده است. باید توجه داشته باشید در صنعت تقریبا نسبت به چین و کره شکست خوردهایم. لااقل باید بتوانیم در فضای جدیدی که هست، در فضای دیجیتال از یک شرایط مساوی برخوردار باشیم و بتوانیم بازیگر مهمی شویم. کشور ما ۸۰ میلیون مصرفکننده فضای دیجیتال دارد؛ این یعنی یک بازار بکر و جذاب. ببینید روی سوق که در نزدیکی ماست، چه سرمایهگذاری صورت گرفت در حالی که ما هم اینجا دیجیکالا را داریم. باید خودمان را با بهترین سایتها یا بیزینسهای آنلاین مقایسه کنیم و جا پای آنها بگذاریم و حتی از آنها عبور کنیم. معتقدم با امکانات خوبی که داریم، باید بازارهای آنها را هم بگیریم.
به عنوان مثال، معنی ندارد که دیگر زعفران ما در سطح بنکداری به اسپانیا برود و دوباره بستهبندی و فروخته شود. با سیستمهای جدید میتوانیم به صورت فردی به یک شیرینیفروشی در لندن زعفرانمان را بفروشیم و با سیستمهای پرداخت مدرن هم پولش را دریافت کنیم. بایستی خودمان را با تکنولوژی روز هماهنگ کنیم و فرصتهای روز را ببینیم و این فرصتها را دودستی بچسبیم و در آنها شاخص و پیشرو باشیم. زمانی به یکی از مسئولان وقت اتاق بازرگانی پیشنهاد دادم اجازه بدهند استارتاپهای خدماتی از دیش ماهواره برای داد و ستد اطلاعات استفاده کنند. ایشان علاقهمند نبود و دلایلی مطرح کردند مبنی بر اینکه برای امنیت ملی خطرناک است.
هندوستان اینکار را کرد، کالسنترهایی را ایجاد کردند و تمام خدمات شرکتهای بزرگ را با تلفن انجام دادند، تعمیرات دستگاهها، دلیوری غذا و… فیلیپین هم اینکار را شروع کرد و الان تبدیل به یک صنعت صد میلیارد دلاری شده است؛ معادل نفت ایران. این عمل میتوانست برای صدها هزار جوان ایرانی شغل ایجاد کند. ما این فرصتها را از دست دادیم. یک مثال دیگر نقشهای قالی ما را دیگر کشورها کپی میکنند در چین، پاکستان، هندوستان و… با کارگر ارزان تولید میکنند. ما میتوانستیم که این نقشهها را به ثبت جهانی برسانیم و بابت هر یکبار استفادهکردن هر نقشی از هرجا که تولید میشود یک رویالتی بگیریم. همین یک فقره میتوانست درآمد میلیاردی برای صنعت فرش ایران داشته باشد در حالی که این فرصت را به کلی از دست دادیم.
باید دید وسیعتری نسبت به تعامل با خارج داشته باشیم و خودمان خودمان را تحریم نکنیم. نباید با کوتهنظری، در خدمت کسانی قرار بگیریم که قصد شکستن کمر ما استارتاپیها را دارند، این یک خیانت ناخواسته است. برای نمونه سرآوا شرکتی است که به اعتقاد من خدمت خیلی بزرگی به تجارت مجازی این کشور کرده است و باید انواع تسهیلات و تشویقها برایش صورت بگیرد و ما هم در گروه خودمان آنچه که در توان داشته باشیم، انجام میدهیم. به جای اینکه سرمایهگذاریهایمان را در بانکها انجام دهیم و در قالب بهره، بانکهای ورشکسته مملکت را بدوشیم و سود ببریم، در استارتاپها سرمایهگذاری خطرپذیر کرده و برای جوانان ایجاد اشتغال میکنیم و این کار را با افتخار میکنیم و در این راه از هیچ چیز و هیچ کسی هم باک نداریم.
- بحثی که الان در بخش اندکی از اکوسیستم وجود دارد، بحث ارزشگذاری است. چون افراد نمیدانند که روشهای ارزشگذاری چیست. گمان میکنند که سرآوا از این متد برای بالا بردن ارزش خودش استفاده میکند؟
این واقعا یکی از بی معنی ترین حرفهایی است که میشنوم. در تجارت سیستم عرضه و تقاضا وجود دارد. هیچکس، هیچکس را مجبور نمیکند که بیاید و پول زیادی بابت چیزی که ارزش ندارد، بدهد. ممکن است من استارتاپ خودم را بخواهم به هزارها میلیارد تومان بفروشم برای اینکه دلم میخواهد و دوست دارم. این دلیل نمیشود که شما پولتان را بابت این کار بدهید. اگر ارزش دارد پولتان را خرج کنید، اگر ندارد هم نکنید.
زمان کنترل قیمتها زمان جنگ بود نه الان. حالا عرضه و تقاضا ارزش را تعیین میکند. نگاهی به شرکتهای بزرگ آیتی دنیا بکنید ببینید به چه ترتیب ارزشگذاری میشوند. این ارزشگذاریها یک روز دوبرابر میشود و یک روز نصف. ببینید سر بیتکوین چه اتفاقی افتاد. بحث عرضه و تقاضاست؛ هیچ کس نمیتواند بگوید من باختم این را خریدم. سرآوا برای سرمایه خارجی که آورده پیشنهادی داده ما ارزشگذاریاش را بررسی کردیم، خودمان هم ارزشگذاری کردیم بعد هم توافق کردیم و پول را هم گرفتیم و سهام دادیم. این حرفها که گفته میشود که این معاملات صوری است، بی اساس و بچگانه است.
- ارجاع آنها به یک عکس است. سرچ کردهاند و نتیجه گرفتهاند این شرکتهای IIIC که در هلند ثبت شده در یک ساختمان اشتراکی و خلوت مستقر است و بعد هم نتیجه گرفتهاند پس در عمل وجود خارجی ندارد!
در صنعت آیتی داراییهای ثابت فیزیکی نقش دهم را بازی میکند. آن چیزی که ارزشگذاری را تعیین میکند پیشبینی آتیه سوددهی این شرکت در ۱۰ سال آینده است. حتی ممکن است که شرکت یک میز هم نداشته باشد، ممکن است در گاراژ خانهاش کار کند. کسی که میخواهد دنبال کالاها و داراییهای فیزیکی و ماشینآلات و سپرده بانکی اینها برود، اشتباه آدرس گرفته است و باید جای دیگری به دنبال این کار برود. باید برود در بازار معاملات ملکی.
- صحبت شما درست است ولی آنها مدعی هستند این شرکت هلندی که در دیجیکالا و کافه بازار که شما هم سهامدارش هستید، وجود خارجی به مفهوم سنتی ندارد. حالا سوالشان این است که این پول از کجا آمده است؟
در دنیا شرکتهای زیادی هستند که اصلا دفتر ندارند. مجموعهها و هلدینگهایی هستند که پولشان در دست هیات مدیرهای است که در اتاق یک هتل نشسته و سرمایهشان را مدیریت میکنند. همین فضای اشتراکی آبی سفید ما در اصفهان؛ جایی است که شما یک میز از ما میگیرید در آنجا بیزینستان را با اینترنت انجام میدهید. لازم نیست که یک ساختمان فیزیکی داشته باشید.
- شما به عنوان سهامدار سرآوا و سرمایهگذار مشترک با سرآوا در کافه بازار تایید میکنید که این پول از خارج آمده است؟
من به عنوان کسی که سهامدار هستم و پولش را گرفتم، تایید میکنم که ما پول را از سیستم بانکی تحویل گرفته ایم. ما شرکتی داشتیم که کسی علاقهمند بوده یک قسمتی از سهامش را بخرد و سهامدار باشد و ما کاری نداریم و اطلاع هم ندایرم این پول به اسم شرکت IIIC آمده یا مثلا IIIT .و اینکه این پول مال چه کسانی است. آیا من یا شما بهعنوان پذیرنده سرمایه وظیفه داریم که بدانیم این پول از کجا آمده است؟ من وظیفهام به عنوان صاحب یک سهم این است که اگر کسی بگوید من علاقهمندم سهمت را به دلار بخرم، بگویم دلار را بریز در بانک ایران و ریالش را به من بده تا قبول کنم. آقای سعید رحمانی هم وظیفه دیگری ندارد به جز این کار که دلار را به بانکهای ایرانی منتقل، واریز و تبدیل به ریال کند و تحویل ما بدهد که داده است.
- من هم معتقدم که این جو به قول شما خواسته یا ناخواسته خیانت به کل اکوسیستم استارتاپی و اقتصاد ایران است. چون به اعتماد سرمایهگذاری در استارتاپها آسیب میزند و کارآفرینان را دلسرد می کند.
کسانی که این کار را میکنند، نادانسته این کار را میکنند؛ یعنی نمیدانند که آسیبهای اجتماعی جوانان کشور را به دام خودش کشانده و استارتاپها ایجاد اشتغال میکنند. یک نگاه بیندازند به تعداد مهندسان جوانی که الان در این اکوسیستم اشتغال دارند و ببینید که خوب است که اینها کار میکنند یا ترجیح میدهند که اینها هم بروند گوشه خیابان آبمیوه بفروشند و فحش به سیستم بدهند؟
- شاید یکی از دلایل این جو بحث بزرگشدن سرآوا و تعداد کم بازیگرهای بزرگ در این حوزه است که این سوءتفاهم و حسادتها را به وجود میآورد.
بزرگترین خدمتی که آقای بیل گیتس به دنیا کرد، این بود که به جوانها این باور را داد که امکان پولدارشدن دارند. اینکه میتوانند ایدههایشان را تبدیل به موفقیت کنند و میلیاردر و ثروتمندترین شوند. یکی از حرفهایی که وزیر صنایع و معادن اخیرا گفته این بود که ما شرکتهایی نداریم که قدر و بزرگ باشند؛ در نتیجه باید همه را به یک نهاد خاص واگذار کنیم. خب چطوری میخواهید شرکت قدر ایجاد کنید؟ یکی که شرکتش بزرگ میشود، میگویید چرا بزرگ شده؟ من معتقدم آقای سعید رحمانی مرد بزرگی است و خدمت بزرگی به این صنعت کرده است و به جای نامهربانی باید تشویق شود و قدر ببیند.