ما اگر بخواهیم از این وضعیت نجات پیدا کنیم، بخواهیم به رشد اقتصادی حقیقی نائل شویم، راهش تکیه به علم است؛ این هم از راه تقویت همین شرکتهای دانشبنیان، عملی است. ما باید به این سمت برویم. البته کارهایی که انجام گرفته، کارهای باارزشی است. گزارشی که معاون محترم رئیس جمهور دادند – که البته من اطلاع نسبتا کاملی از آنچه که انجام گرفته، قبلا در ضمن گزارشهای مکتوب بهدست آوردم- بسیار دلگرمکننده است؛ نشاندهنده این است که دستگاههای ما بحمدالله تلاششان در این زمینه خوب است؛ منتها نگاه کنیم، ضعفها را در بخشهای مختلف شناسایی کنیم و سعی کنیم این ضعفها را برطرف کنیم.
تبدیل وجه غالب اقتصاد کشور به اقتصاد دانشبنیان
اگر ما إنشاءالله بتوانیم بنیانگذاری کارهای اقتصادی بر پایه دانش را پیش ببریم و به وجه غالب اقتصاد کشور تبدیل کنیم، این نهتنها به کشور قدرت اقتصادی خواهد داد، بلکه قدرت سیاسی هم خواهد داد، قدرت فرهنگی هم خواهد داد. وقتی یک کشوری احساس کرد که با علم خود، با دانش خود میتواند زندگی خود را و ملت خود را اداره کند و به دیگر ملتها خدمت برساند، احساس هویت میکند، احساس شخصیت میکند؛ این درست همان چیزی است که ملتهای مسلمان امروز به آن احتیاج دارند. ملت ما قبل از انقلاب، سالهای متمادی اسیر تضعیف روحیه خودباوری در میان خود بوده است. از آن وقتی که اول مسئولان دولتی، بعد به تدریج آحاد مردم چشم باز کردند و در مقابل پیشرفت خیرهکننده علمی غرب مبهوت شدند، بهتدریج احساس کمبود، احساس حقارت، احساس خودکمبینی در این کشور و در میان ملت ما ترویج شد. خوشبختانه انقلاب همه چیز را دگرگون کرد؛ از جمله این حالت و این روحیه را دگرگون کرد. بنابراین بنیانگذاری کارهای اقتصادی بر پایه دانش، هم موجب تقویت روحیه و شخصیت و هویت ملی است، هم قدرت سیاسی. خود استقلال و خوداتکایی در یک کشور، قدرت سیاسی میدهد؛ علاوه بر قدرت اقتصادی که خب، طبیعی است و وجود دارد.