برای کشتن سلبریتی‌های قلابی مودم را خاموش نکنیم

0

در کنفرانسی که همین چند هفته پیش در حوزه بازاریابی دیجیتال برگزار شده بود، یکی از ارائه‌کنندگان با دوز پایینی از خصومت مثبت از سلبریتی‌های فیک اینستاگرامی و تهی‌بودن آنها می‌گفت؛ از اینکه چطور می‌توان فیک‌بودن و قلابی‌بودن آنها را کشف کرد تا بی‌خود‌وبی‌جهت پولمان را بابت استوری‌های آبکی آنها حرام نکنیم. از این می‌گفت که آدم‌هایی که با خاموش‌شدن مودم، دود می‌شوند می‌روند هوا، ارزش فالو‌کردن و لایک‌گرفتن را ندارند. از این می‌گفت که بهتر است با دست خودمان سلبریتی‌هایی نسازیم که بعد مجبور باشیم منت‌کش‌ آنها شویم و پول بریزیم توی جیب‌شان. 

حرفش را از این منظر دوست داشتم که کسانی شایسته قدردیدن هستند که حرفی برای گفتن داشته باشند و اصولا کپی‌کارها و تهی‌ذهن‌ها را نباید مجال برای رشد حبابی و غیرواقعی داد. نباید فرمان حساس تاثیرگذاری را داد دست کسانی که اندوخته دانشی و معرفتی چندانی در انبان ندارند. نباید اجازه داد مفهوم متعالی رهبران فکری و فعالان اجتماعی به آدم‌هایی که ته هنرشان انتشار سوزنامه‌هایی در وصف پاییز یا عکسی از یک دست خالکوبی‌شده است، تقلیل داده شود. هرچند معتقدم استدلال این دوست عزیز در مورد خاموش‌کردن مودم و غیب‌شدن این سلبریتی‌های بادکرده، با تمام نغز‌بودنش، نادرست است و بیش از اینکه استدلال باشد، شبیه رویاست، چرا‌که مودمی که روشن شده را دیگر نمی‌توان خاموش کرد. چراکه مودم اینترنت دیگر خاموش نخواهد شد و اگر قرار باشد این سلبریتی‌های زرد بی‌مایه به تاریخ بپیوندند، یک راه بیشتر وجود ندارد؛ آنها را فالو نکنیم! اما چرا من هم در مواجهه با این دسته از چهره‌های مجازی دچار همان دوز از عناد شده‌ام، آن‌هم نسبت به کسانی که اصولا توجهی به آنها ندارم یا حداقل تا حالا اینگونه فکر می‌کردم که ندارم! 

درواقع موضوع و دغدغه این روزهای من، بحث کمک‌رسانی و جمع‌آوری کمک‌های نقدی مردم برای هموطنان عزیزمان در مناطق زلزله‌زده کرمانشاه است. ده‌ها چهره اینستاگرامی و توییتری که تا پیش از این تنها از رنگ‌و‌روی تن و کنج اتاق‌هایشان عکس صادر می‌کردند، به یکباره خود را در قامت لیدرهای عاطفی جا زدند و وارد میدان جمع‌آوری پول از مردمی شدند که صحنه‌های آوار و غم، احساس آنها را جریحه‌دار کرده بود. شماره‌ حساب‌های شخصی فرصتی پیدا کردند تا از مبالغی انباشته شوند که معلوم نیست به چه شیوه خرج خواهند شد، برای کدام نیاز راهکاری پیدا می‌کنند و اصولا چه کسی قرار است به آدم‌های پرفالوئری که هیچ شناختی از نیازهای دیگران در یک بحران بزرگ طبیعی ندارند، برای خرج‌کردن چنین کمک‌های نقدی مشاوره خواهند داد. اینجاست که به خودم حق می‌دهم مقداری از ناراحتی‌ام از اینفلوئنسرهای بی‌هنر را که به‌اشتباه بزرگ‌شده‌اند، بروز دهم. آن‌هم وقتی که در همین دنیای وب، مفاهیم زیبایی چون کراودفاندینگ یا همان تامین مالی جمعی شکل گرفته و چند‌سالی است فعالیت می‌کنند. 

اگرچه در موضوع کمک‌رسانی به آسیب‌دیدگان زلزله، استارتاپ‌های ایرانی به‌ویژه استارتاپ‌های فین‌تکی همچون آپ، فاندوران، مانیار و دونیت حسابی موفق عمل کردند، اما به‌نظر می‌رسد هنوز در برابر تک‌چهره‌های صحنه نمایش اینستاگرام، قدرت‌شان خیلی کم است. و این کم‌بودن ناشی از ناشناس بودن آنها در میان مردمی است که حاضرند به‌راحتی به یک شماره حساب شخصی پول واریز کنند. شاید همان‌طور که نهادی چون هلال‌احمر با وجود تمام جوسازی‌ها و انتقادهایی که به عملکردش در زلزله وجود داشت توانست تا حدود زیادی مخاطبان و کاربران فضای مجازی را از حقانیت خود برای دریافت چنین کمک‌هایی آگاه کند، نیاز باشد از این فرصت برای برتری دادن پلتفرم‌های تامین مالی جمعی بر اکانت‌های پرفالوئر بی‌خاصیت استفاده برد. شاید وقت آن رسیده باشد کراودفاندینگ‌های ایرانی فراتر از کنشگری مالی برای راه‌اندازی یک استارتاپ به توسعه نقش‌های اجتماعی خود و هویت‌سازی برای کسب مقبولیت و اعتبار مردمی تلاش بیشتری کنند. یکی از بهترین میانبرهای این موفقیت بزرگ هم، ارائه جزئیات دقیق و نتایج نهایی هزینه‌کرد کمک‌هایی است که در این مدت جمع‌آوری کرده‌اند. اینکه در تقابل با ابهام و ناشفافیت حساب‌و‌کتاب‌های شخصی، بتوانند نتیجه عینی کمک‌های مردمی را به اهداکنندگان این کمک‌ها و به بقیه کسانی که شناخت درستی از کراودفاندینگ ندارند، اطلاع‌رسانی کنند. شاید این روشنگری و اطلاع‌رسانی و تقویت نقش استارتاپ‌های فین‌تکی بسیار روش بهتری برای کم‌رنگ‌کردن نقش شبه‌سلبریتی‌های الکی‌بزرگ‌شده اینستاگرامی باشد تا اینکه بخواهیم مودم را خاموش کنیم!

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.