اخبار استارتاپی

اکوسیستم استارتاپی، حباب دارد؟

محمد احمدی 36 ساله است، لیسانس برق و MBA از دانشگاه شریف گرفته و دکترای مالی دانشگاه تهران را در رزومه تحصیلی‌اش دارد. او مدیرعامل اسمارت‌آپ است؛ مجموعه‌ای جوان که این روزها در فضای سرمایه‌گذاری جسورانه کشور روی استارتاپ‌های حوزه‌های مختلف از جمله محتوا، با شیوه‌ای خاص تمرکز کرده است. احمدی در گفت‌وگو با خبرگزاری شنبه‌پرس نقدهای جدی به برخی رفتارهای سرمایه‌گذاران و استارتاپ‌ها وارد می‌کند و معتقد است باید نقطه‌های کانونی موفقیت را در دو سوی این معادله عوض کرد و درباره برخی کج‌روی‌های سیاستگذارانه تجدید نظر کرد. از جمله اینکه نه گول ارائه‌های جذاب را باید خورد و نه مقهور عدد و رقم‌های نجومی شد که این روزها به عنوان آورده سرمایه‌گذاران خطرپذیر به اکوسیستم استارتاپی معرفی می‌شود. با این حال مدیرعامل جوان اسمارت‌آپ به آینده این زیست‌بوم خوش‌بین است.

 

  •  کمی در مورد اسمارت‎آپ توضیح دهید که چه مدل سرمایه‌گذاری روی استارتاپ‌ها انجام می‌شود؟

بنیانگذارهای اسمارت‎آپ کسب‎وکارهای زیادی راه انداخته‌اند که برخی متوقف‌شده و برخی هنوز در حال فعالیت هستند. یکی از این استارتاپ‌ها یعنی وادا موفق بود و به زودی آن را به بورس عرضه خواهیم کرد. برآیند این فعالیت‌ها مثبت بود و ما به این نتیجه رسیدیم که وارد فاز سرمایه‎گذاری شویم. یعنی به جای اینکه چند شرکت جزیره‎ای داشته باشیم، آنها را در یک شرکت بزرگ ‌ رشد دهیم و بزرگ کنیم. این فلسفه وجودی اسمارت‎آپ است؛ یعنی اسمارت‎آپ ایجاد شد تا سرمایه‎گذاری‎های این تیم را متمرکز کند. شروع کار هم به صورت مدل استودیو بود. به این معنی که بیشتر از بنیانگذاران خود تیم اسمارت‌آپ بار کارها را برعهده می‌گرفت. مدتی کار به این شکل پیش رفت و تعدادی سرمایه‌گذاری هم انجام شد‌، ولی یکی از چیزهایی که یاد گرفتیم، این بود که ‏مدل استودیو منابع بسیار زیادی می‎خواهد و شاید برای ما بهترین گزینه نباشد. به همین دلیل اسمارت‎آپ پس از مدتی تغییر رویه داد و به یک سرمایه‌‌گذار خطرپذیر مراحل اولیه (ارلی‌استیج وی‎سی) تبدیل شد. 

 

  •  الان چند استارتاپ دارید و این استارتاپ‎ها در چه وضعی هستند؟

ما الان 7سرمایه‌گذاری انجام داده‌ایم که کار می‎کنند و موفق هستند. چند استارتاپ دیگر هم درحال مذاکره هستند و امیدواریم تا پایان سال بتوانیم دو یا سه استارتاپ دیگر هم اضافه کنیم. بزرگ‌ترین آنها از نظر عملکردی ایران‎رنتر است که چند وقت پیش راند سوم افزایش سرمایه را از شرکت‎های لوتوس و برکت‌رنچرز انجام داد و ما خیلی به آن‎ امیدواریم. ما ایران‎رنتر را یک فین‌تک می‌‎دانیم چون در واقع قرض‌دهی نفربه‌نفر را بر بستر کالا انجام می‌دهد. در واقع قرض‌دهی نفر به نفر در ایران مشکلات قانونی و شرعی زیادی دارد برای همین تصمیم گرفتیم آن را بر بستر کالا بیاوریم، یعنی افرادی که کالا یا پول راکد دارند در ایران‌رنتر می‎توانند آن را به پول ماهانه منظم شرعی تبدیل کنند. سرمایه‌گذاری دیگرمان کرفس است که برای رژیم‎های لاغری و کالری‌شماری است. موباجیم هم یک استارتاپ شبکه اجتماعی بازی است؛ یعنی آدم‎هایی که به بازی علاقه‌مندند، اخبار آن را رصد می‎کنند و می‎خواهند بازی کنند، در این شبکه اجتماعی فعالیت می‎کنند. در حوزه هوش مصنوعی استارتاپ کامنت ماینر را داریم که جوایز‌ زیادی برده و مخاطبان آن را می‌شناسند. یک استارتاپ هوش مصنوعی دیگر به نام ویدیوتو هم داریم که محتوا را برای مخاطب شخصی‌سازی می‎کند. این برنامه نمونه موفقی در دنیا دارد که یک کسب‌وکار چند میلیارد دلاری است. استارتاپ گهواره هم برنامه تولید محتوا برای والدین از پیش از بارداری تا مدتی بعد از تولد کودک است.

 

  •  با شناختی که در اسمارت‌آپ کسب کردید، اگر بخواهید از فضای سرمایه‎گذاری خطرپذیر ایران تصویری به ما بدهید، نکات مثبت و منفی را در چه می‎بینید؟

ما الان در اکوسیستم شاهد دو رفتار افراطی هستیم. گراهام؛ موسس وای‌کامبینیتور می‎گوید سرمایه‎گذاران خطرپذیر همیشه بین دو ترس هستند؛ یکی اینکه در استارتاپ اشتباه سرمایه‌گذاری کنند و کل پول خود را از دست بدهند و دیگر اینکه در استارتاپ درست و آینده‌دار سرمایه‌گذاری نکنند و یک فرصت طلایی را از دست بدهند. به نظر من رفتارهای افراطی از همین دو ترس ناشی می‎شود. عده‏ای با قیمت‎هایی وارد می‎شوند که تناسبی با عملکرد استارتاپ‌ها ندارد. ارزش‏گذاری بسیار بالا برای استارتاپ بد است، چون در زمان نامناسب پول زیادی به آن تزریق می‎کند و عملکرد استارتاپ متناسب با پول و ارزش‎گذاری نخواهد بود. پس در دورهای بعدی سرمایه‌گذاری نمی‏تواند جذب سرمایه کند یا ‌مجبور می‌شود سهامش را با قیمت کمتری بفروشد که این کار استارتاپ را زمین می‌زند. رفتار افراطی دیگر این است که برخی ‌سرمایه‎گذاران فکر می‎کنند هرچه بیشتر سهام بگیرند به نفع خود و سهامداران آن شرکت سرمایه‌گذاری است. این دو رفتار به پایداری اکوسیستم ضربه می‎زند. ارزش‎گذاری بسیار بالا یا بسیار پایین، هر دو مضر است. در ارزش‎گذاری بسیار بالا کمترین اتفاق این است که کارآفرینان و بنیانگذاران ناراضی خواهیم داشت، چون آنها می‎توانستند اکوسیستم را بالا ببرند و نمونه‎های موفق ایجاد کنند ولی پس از مدتی احساس می‎کنند که کار اصلی را انجام می‎دهند و کسب‏وکار را جلو می‎برند، ولی منافع آن را دیگران می‎برند و این حس استارتاپ را با شکست و انحلال مواجه می‎کند، یا دست‌کم آن کسب‌وکار به ظرفیتی که باید برسد، نمی‎رسد. دلیل این موضوع هم درک نادرست سرمایه‎گذاران از فضای سرمایه‌گذاری خطرپذیر است. بخش قابل توجهی از سرمایه‎گذاران کشور ما حرفه‎ای نیستند. وی‌سی مفهوم بسیار جدیدی در ایران است اما حتی در بازار سهام که یک سطح قبل از این حوزه است هم سرمایه‎گذار حرفه‎ای نمی‎بینیم. رفتار سرمایه‎گذاران ایرانی در بازار بالغی همچون بورس، نشان می‏دهد که سرمایه‎گذاران ما حرفه‎ای نیستند. این افراد به فضای پر‌ابهام سرمایه‌گذاری خطرپذیر آمده‏اند و نمی‌شود انتظار داشت که حرفه‎ای عمل کنند. آن سوی طیف هم این است که برخی با پول زیادی آمده‎اند، فضا را نمی‌شناسند و از ترس اینکه عقب بیفتند، با عددهای بالا سرمایه‌گذاری می‎کنند که این هم یک ریسک است.

 

  •  در استارتاپ‌ها در ایده‌پردازی و مدل کسب‌وکار از روی دست خارجی‌ها نگاه می‌کنیم. در سرمایه‌گذاری‌های خطرپذیر وضع به چه شکل است؟ به عبارتی هویت سرمایه‎گذاری‌های خطرپذیر ایران، هویتی بین‌المللی دارد یا با یک مدل ایرانیزه سروکار داریم؟

متاسفانه سرمایه‎گذاری وی‌سی‎ها در ایران به سمت یک مدل ایرانی‌شده میل دارد و رفتار غالب سرمایه‌گذارها بلوغ پایینی دارد. من که این را می‌گویم، خودم سرمایه‌گذار هستم. فکر می‎کنم ما هم خیلی باید یاد بگیریم. ما به عنوان وی‌سی در جلسات مشاوره و مربیگری مدام به کارآفرین می‎گوییم که شما باید یاد بگیرید. اصلا استارتاپ چیزی جز یادگرفتن نیست، ولی گاهی فراموش می‎کنیم که ما هم به عنوان سرمایه‎گذار مدام باید یاد بگیریم. ببینیم دنیا چه کار می‎کند، رفتار وی‌سی‎های موفق چیست. ما که منابع محدودتری نسبت به بسیاری از وی‌سی‎ها در اختیار داریم، تلاش داریم که این محدودیت ما را خلاق و وادارمان ‎کند که یاد بگیریم. 

 

  •   شما زیست‌بوم استارتاپی کشور را رصد می‎کنید، یک آسیب‌شناسی مقدماتی از وی‌سی‌ها هم کردید. با این حال بزرگ‏ترین مشکل استارتاپ‏ها در مراوده با وی‌سی‎ها که آنها را دچار مشکل می‎کند چه می‌دانید؟

مشکل زیاد است. من از نمونه‎هایی که خودم دیدم می‎گویم. بعضی از کارآفرینان جذب سرمایه را موفقیت می‎دانند. اینقدر که تلاش می‎کنند سرمایه‎گذار آن‌هم با پول بیشتر و ارزش‎گذاری بالاتر بگیرند، برای موفقیت کارشان تلاش نمی‎کنند. هرچه می‎گذرد من از این نمونه‎ها بیشتر می‌بینم که خیلی خوب بلدند کار را معرفی کنند و سرمایه‎گذار را به هیجان آورند، ولی در کسب‌وکار از ادبیات موضوع و کارهایی که باید انجام شود، عقب هستند؛ یعنی نمود نبود آنها بیشتر از بودشان است و این خطرناک است. این استارتاپ‎ها مدام در جشنواره‎ها و مسابقات جلب توجه می‎کنند، از سوی سرمایه‎گذاران غیرمتخصص سیگنال‎های خوب می‎گیرند و این رفتار آنها تقویت می‌شود. در بسیاری از استارتاپ‎ها میزان معامله یا فروش ضعیف است. مثلا هر کسب‎وکار حوزه هوش مصنوعی که سمت ما می‏آید، بلافاصله می‎گوید که روی یادگیری عمیق (دیپ‎لرنینگ) کار می‌کند! یادگیری عمیق موضوعی خیلی سخت است. بررسی که می‌کنیم می‌بینیم این استارتاپ اصلا در حوزه یادگیری هم نیستند چه رسد به یادگیری عمیق! اما سرمایه‌گذار غیرحرفه‎ای مجذوب این ارائه‌ها و ادعاها می‌شود و در این زمینه سرمایه‌گذاری‌های بزرگ می‌کند و اکوسیستم را به سمت عدم تعادل می‎برد. چون قیمت‏ها تغییر می‏کند و بازار ما نسبی قیمت‎گذاری می‌شود. وقتی چند شرکت با ارزش‎گذاری خیلی بالا سرمایه می‎گیرند، بقیه هم به تناسب آن قیمت‎گذاری می‌شوند و بازارها حباب می‎گیرند.

این اتفاق در بورس هم می‏افتد. یکی از ضعف‎های ارزش‏گذاری نسبی این است که در برابر حباب مثبت یا منفی آسیب‎پذیر است. فکر می‎کنم اکوسیستم ما هم در آستانه این مشکل است. وقتی یکی از این حباب‎ها بترکد، ضرر آن به کل اکوسیستم وارد می‌شود و بسیاری از  سرمایه‎گذاران از این چرخه بیرون می‎روند.

 

  •  سرمایه‎گذاران ایران از سوی استارتاپ‌ها متهم هستند که اصول خطرپذیری را رعایت نمی‎کنند و فرهنگی سنتی دارند. آیا این اتهام به وی‌سی‎های ایرانی وارد است؟

من به عنوان کسی که سمت سرمایه‌گذارها هستم، متاسفانه باید بگویم بله وارد است. در مواجهه با سرمایه‌گذاری خطرپذیر رویکرد سنتی وجود دارد. چه در مرحله ارزش‎گذاری و چه مهم‌تر از آن در بستن بندهای قرارداد. در برخی از بندهای قرارداد دیده می‌شود که سرمایه‌گذار به دنبال آن است که یا سود بسیار بالا ببرد، یا ضرر او کلا صفر شود. نشانی از پذیرش ضرر احتمالی در رفتار سرمایه‌گذار نمی‌بینید و این خطرناک است. در سرمایه‌گذاری ریسک و بازده درکنار هم معنی دارد. من اگر سود و بازدهی بالا می‏خواهم، باید ریسک آن را هم بپذیرم. یک ضرب‎المثل جالب هست که می‎گوید همه دوست دارند به بهشت بروند، ولی کسی دوست ندارد بمیرد! درحالی که مردن پیش‎نیاز بهشت رفتن است. اگر بخواهید به یک استارتاپ بسیار موفق برسید، پیش‎نیاز آن ریسک است.

  •  ماهیت استارتاپ این است که احتمال موفقیت آن یک به 10 است. پس موفقیت وی‎سی هم همین اندازه است، ولی ما این پذیرش ریسک را از سمت برخی وی‌سی‎ها نمی‎بینیم. از طرفی همانطور که گفتید جذب سرمایه مترادف با موفقیت برای استارتاپ‌ها تعریف شده‌ و استارتاپ‎هایی که شکست می‎خورند، تقصیر را از وی‌سی می‎دانند و می‎گویند من کارویژه خود را که جذب وی‌سی بود، درست انجام داده‌ام حضور سرمایه‌گذار را موجب افت آن کسب‌وکار می‌دانند. در مسئله شکست مسئولیت وی‌سی و استارتاپ چطور باید تعریف شود؟

به طرق مختلفی می‎شود به این مسئله نگاه کرد. اول اینکه باید بپذیریم که شکست جزء جدایی‎ناپذیر این فعالیت است. من وقتی وارد حوزه سرمایه‌گذاری خطرپذیر می‌شوم، مستقل از اینکه چقدر باتجربه و حرفه‎ای باشم، بی‌شک در بعضی زمینه‎ها شکست خواهم خورد. کاری که می‌شود کرد این است که احتمال شکست را پایین بیاورم؛ یعنی اگر قرار است از 10 استارتاپ 2 تا موفق شود، 2 را به 3 یا بالاتر برسانم. درک واقعی این مسئله، گام نخست است. گام دوم این است که یاد بگیریم که ارزان شکست بخوریم. این را استارتاپ‎ها هم باید یاد بگیرند. کتاب لین استارتاپ را همه خوانده‏اند. ایده لین این است که هرچه سریع‌تر باید معلوم شود که آن استارتاپ شکست می‎خورد یا نه. این سریع‌تر یعنی هزینه کمتر. وی‌سی‎ها باید یاد بگیرند که همیشه بعد از سرمایه‌گذاری، استارتاپ را رها نکنند. ما همیشه سرمایه‌گذاری‎هایی که انجام داده‎ایم را رصد می‎کنیم و در آنها دخیل هستیم. اگر ببینیم به سمت شکست می‎روند، در گام اول مسیر دیگری برای موفقیت پیدا می‌کنیم، یا اگر دیدیم کاری نمی‌شود کرد، در نیمه راه هزینه شکست را می‌پذیریم. سرمایه‎گذاران به اشتباه تصور می‎کنند که اینقدر باید به یک استارتاپ پول تزریق کنند تا موفق شود. مسئله بعدی این است که خیلی از وی‌سی‎ها در دنیا نسبت یک به 3 را رعایت می‎کنند. مثلا در سرمایه‌گذاری راندهای اول یک‌سوم پول موردنیاز را تخصیص می‎دهند و دو‌سوم پول را در راندهای بعدی که میزان فروش استارتاپ بالا می‌رود، سرمایه‎گذاری می‎کنند. با این روش‏ها می‌شود نرخ موفقیت را بالاتر برد و شکست‏ها را با هزینه کمتر پشت سر گذاشت.

 کارآفرینان انتظار دارند که شفافیت نه‌تنها در امور مالی که در فرهنگ شکست و موفقیت هم اعمال شود. می‎گویند اگر استارتاپی شکست خورده به جای سر دواندن آن بهتر است وی‌سی این موضوع را اعلام کند و اگر شکست نخورده سرمایه‎گذاری‌های بعدی روی آن انجام یا مسیر تازه‎ای برای آن انتخاب پیدا شود. اما انگار سرمایه‌گذارهای ما به قبول اینکه برخی استارتاپ‌های آنها ممکن است شکست خورده باشند، راغب نیستند و بیشتر مسئله را مشمول زمان می‌کنند.

بله این رفتار خیلی بد است. به نظر من همه ما باید این وضع را بهبود بدهیم. اولا خود وی‌سی باید زودتر تکلیف خود را معلوم کند. یا کاملا حمایت کند یا رها کند. یک تمایل بینابینی در وی‎سی‎ها وجود دارد که می‎خواهند گزینه‌های روی میز را باز نگه دارند. چه در زمان مذاکرات و چه بعد از سرمایه‌گذاری شاهد این رفتاریم. نکته دوم این است که همه بپذیرند شکست بخشی از این کسب‎وکار است.

اگر من هنگام ارائه بگویم 20 استارتاپ راه انداختم که همه موفق بودند، معلوم است که دروغ می‎گویم. یا فضا را نمی‌شناسم یا تعریف موفقیت را نمی‎دانم. همه در این عرصه باید بدانند که شکست‎ها اگر منجر به یادگیری شود، سبب بهبود و جزئی از مسیر است. در اکوسیستم موفق سیلیکون‌ولی به شکست امتیاز مثبت می‎دهند. آنجا کارآفرین در ارائه خود می‎گوید من دو شکست هم داشتم؛ این یعنی من تجربه دارم. اینجا البته یک مدل رفتار داریم که مثلا کارآفرین 20 ساله می‎گوید من 20 شکست هم داشته‌ام! این پیداست که او بدون اینکه معنی این کار را بفهمد، آن مدل رفتار را فقط کپی می‎کند. چون ما باید متوجه باشیم که پشت این رفتار یک منطق هست و آدم‎هایی که شکست خورده‌اند، یادگیری هم داشته‌اند. 

  •  این روزها همه در حال دیدوبازدید از استارتاپ‌ها و عکس گرفتن با موفقیت‌های استارتاپی هستند اما هستند کسانی که می‌گویند حال کلی زیست‌بوم استارتاپی چندان هم مساعد نیست و نباید فریب این زرق و برق‌ها را خورد. شما الان وضعیت اکوسیستم استارتاپی را چگونه می‎بینید؟

خب مشخص است که من خیلی به وضعیت انتقاد دارم. خود ما هم بخشی از این وضعیت هستیم و در آن نقش‌آفرینی کرده‌ایم. اگر نکات مثبت یا منفی در این سیستم هست، همه ما با وزن‎های مختلف در آن دخیل هستیم. نشاط و سرزندگی این اکوسیستم را در هیچ کجای اقتصاد کشور به هیچ‌وجه نمی‌بینیم. در این اکوسیستم امید و تحرک به اندازه‎ای است که هرماه یک خبر و اتفاق مهم داریم. اگر کسی هفته‌نامه «شنبه» را مرور کند، این را متوجه می‌شود. ما علی‎رغم انتقاداتی که داریم باید بدانیم که این اکوسیستم نه تنها برای ما که داخل آن هستیم، بلکه برای کل کشور از حیث اشتغال و نیازهایی که حل می‎کند، بسیار مفید است. رسالت استارتاپ این است که نیاز واقعی جامعه را حل کند و این یک رسالت مقدس است. اگر ما گام‏های درست برداریم و نیازهای واقعی را به درستی حل کنیم، من یقین دارم که این اکوسیستم با وجود مشکلات درونی و بیرونی، از بین نمی‌رود. 

  •  چه سهمی و چند درصد از بازار را برای اسمارت‎آپ متصور هستید؟

عدد و رقم نمی‎توانم بگویم، چون اعداد و ارقام قابل‌دفاعی که ما برای محاسبات اینچنینی دنبالش بودیم، منتشر نمی‌شود و اعداد موجود هم قابل دفاع نیستند، ولی برداشت من این است که در سال 97 بتوانیم 20 استارتاپ موفق را جذب و به اکوسیستم اضافه کنیم.

  •  تا الان چه میزان سرمایه‎گذاری کرده‌اید؟

اجازه دهید عدد دقیق نگویم ولی حدودی می‎توانم بگویم که سرمایه‌گذاری امسال ما حدود 3 میلیارد تومان بود.

 

امتیاز بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *