دارا خسروشاهی در حالی به عنوان مدیرعامل اوبر انتخاب شد که گزینههای متفاوت و باتجربهتری نسبت به او وجود داشت اما به نظر میرسد که هیچکدام از آنها توانایی خلق معجزه در اوبر را نداشتند. چرایی نوشتن درباره خسروشاهی به این دلیل نیست که او ایرانی است، بلکه برخوردی که موسسه اوبر با اطلاعات موجود کرد، جالب توجه است. وقتی موسسهای به این عظمت شروع به انتشار اطلاعات درباره مدیرعامل خود میکند و جزئیات مربوط به انتخاب او را به صورت عمومی طرح میکند، تصویری متفاوت از ذهنیت ما شکل میگیرد. برای ما که همیشه انتخابهایمان در سکوت خبری انجام میشود و سعی میکنیم کمترین اطلاعات را درباره چرایی تصمیممان به زبان بیاوریم، چنین مسئلهای یک اتفاق تازه است. به همین دلیل است که وقتی گزارش نیویورکتایمز درباره انتخاب مدیرعامل جدید اوبر منتشر شد و اطلاعاتی تمام و کمال در اختیار مخاطب قرار گرفت، میشد نوعی از احترام به مخاطب را در آن دید.
همان روزی که عنوان مدیرعاملی را به دارا خسروشاهی دادند، هیاتمدیره اوبر درباره او گفت: «ما مطمئنیم که دارا بهترین فردی است که میتواند اوبر را به سوی تولید جهانی آیندهاش پیش ببرد و به زندگی رانندهها و مسافران ارزشی اضافه کند.» در عین حال جزئیات متنوعی درباره رقبای اصلی خسروشاهی منتشر شد؛ اینکه چه کسی به چه دلیلی شایستگی رسیدن به این صندلی را نداشته است. همین به زبان آوردن واقعیت یا دستکم بخشی از واقعیت است که مخاطب را در مقابل دانستههایش مسئول میکند. مخصوصا که مخاطب در جریان جزئیات استعفای مدیرعامل پیشین نیز هست. به این ترتیب میتوان از کل خبر درس تازهای گرفت و ارائه اطلاعات و جزئیات یک اتفاق را بخشی از احترام به مخاطب قلمداد کرد و نوشت: «دارا خسروشاهی از میان گزینههای پرشماری که برای مصاحبه به دفتر اوبر رفتند، انتخاب شد؛ جایی که هشت عضو هیاتمدیره این موسسه دور هم نشسته و درباره ویژگیهای منحصربهفرد مدیرعامل تازه صحبت میکردند و خلاقیت و دغدغهمندی دو ویژگی اساسی در انتخابشان به حساب میآمد؛ ویژگیهایی که هرچند در نگاه اول در تمام این گزینههای مدیریتی به چشم میخورد اما در میان صحبتها و مصاحبههای جدی به مرور کمرنگ میشد.»