یادداشت مهران امیری | سال 2016 یک کسبوکار نوپای مستقر در بارسلون به نام Typeform از سوی مجله وایرد عنوان داغترین کسبوکار نوپای اروپا را گرفت. کار آنها این بود که ابزار لازم برای نظرسنجیهای برخط را فراهم سازند.
دیوید اوکانیف، شریک بنیانگذار این کسبوکار، همکار مدیر اجرایی ارشد و طراح اصلی این کسبوکار است. او که اصالتا اهل بلژیک است، بیشتر عمر خود را در انگلستان گذرانده و از ابتدا قصد داشته که موسیقیدان شود، اما کارش به طراحی (وبسايت) کشیده. به همین دلیل برای مدت 10سال به خاطر راهاندازی این کسبوکار با کمک رابرت مونوز، در بارسلون زندگی کرده.
دیوید پیش از راهاندازی این کسبوکار، یک موسسه کوچک را در بارسلون اداره میکرد، اما همواره چیزی ديگر او را وسوسه میکرد. او که همیشه طرحهایی را اجرا میکرد که مبتنی بر تقاضا و خواست مشتریان بود، به طور مداوم امکان انجام کارهای متنوع و جدید را داشت؛ اما علاقهمند بود که کاری را شروع کند و انجام دهد که بتواند برای مدتی طولانی روی آن تمرکز کند و در واقع یک کار را انجام دهد و از طرفی به کارآفرینی هم علاقهمند بود. اما از آنجا که کسی نمیتواند بگوید بسیار خب، من به دنبال یک طرح جذاب هستم و آمادهام که یک کارآفرین شوم، او هم به صورت اتفاقی در مسیر کارآفرینشدن قرار گرفت. گویا طرح ایجاد تایپفرم هم به صورت اتفاقی شکل گرفته چراکه او درخواست انجام چنین طرحی را از کسی که اینک شریکش هست، به عنوان مشتری دریافت کرده بود و کار فعلی آنها زاییده آن طرح اولیه است. در واقع یک شرکت تولیدکننده محصولات حمام و دستشویی مایل بود نرمافزاری داشته باشد که در یک نمایشگاه با کمک آن اطلاعات مشتریان را دریافت کند. آنها تلاش کردند که به جای ساختن یک برگه نظرسنجی و کسب اطلاعات ساده، محصولی پیچیدهتر را تهیه کنند و محصولشان تا حدودی محاورهایتر شود.
دیوید در اینباره میگوید: «ما در واقع از صحنهای از فیلم بازیهای جنگ الهام گرفتیم که در آن هنرپیشه فیلم با یک رایانه صحبت میکند، البته او در واقع در حال کار روی یک برگ دریافت اطلاعات است اما کل ماجرا مانند یک محاوره بین او و رایانه به نظر میرسد. این روند بسیار لذتبخشتر از پرکردن یک برگه و علامتزدن تعدادی جعبه در آن است. به این ترتیب ما تلاش کردیم که نمونهای مشابه در پاسخ به درخواست آن شرکت تولید کنیم.»
حاصل نهایی مشارکت دیوید با شریکش در تایپفرم به دنبال حل مشکل ضعف جذابیت شیوه دریافت اطلاعات از مردم توسط شرکتهاست. در واقع روش متعارف انجام این کار آن است که فهرستی از پرسشها و گزینههای پاسخ در مقابل مردم گذاشته شده و از آنها درخواست میشود که آن را دنبال کنند. اما حاصل کار دیوید این است که همین کار را به شکلی بهتر انجام دهند؛ به گونهای که مانند یک محاوره باشد. بنابراین در تکمیل پرسشها برگه تعاملی به وجود میآید که همانند محاوره بین افراد است و در هر واحد زمان در آن یک کار انجام میشود نه اینکه یک برگه کامل در مقابل افراد قرار بگیرد.
دیوید درباره انگیزه شکلگیری طرح در ذهنش میگوید: «من سابقه کار طراحی دارم و طراحی این است که سعی کنی مشکلی را حل کنی. ما در زمان طراحی اجرای برنامه، برگههای جمعآوری اطلاعات را مانند یک مسئله دیدیم و فکر کردیم که لازم است انجام این کار را مقداری تعاملی کنیم و بعد از خودمان پرسیدیم که چگونه میتوان این فرآیند را انسانیتر یا تعاملی کرد و بر این اساس بود که تایپفرم متولد شد. گرچه انسانیتر شدن به معنای این نیست که محصول را به انسان نزدیک کنیم، بلکه انجام آن را انسانیتر کنیم و در هر مرتبه اجرا بهتر سازیم. از دید من اینکار اهمیت دارد و مایل هستم که در همه شرکتها منتشر شود. ماجرا مربوط به تولید پول نیست، پول در نتیجه داشتن کسبوکار فوقالعاده موفق به دست میآید، اما آیا مایل هستید که همین پول را به بهای یک فرهنگ شرکتی بزرگ و مراوده بهتر با مردم به دست آورید؟»
از آنجا که دیدگاه اصلی دیوید و همکارانش بر مبنای انسانیترکردن جریان کارها بوده، فرهنگ سازمانی شرکت خود را نیز بر همین اصل شکل دادهاند. شرکت آنها فرهنگی بسیار باز دارد و تلاش میکند فضایی انسانیتر داشته باشد. آنها سعی میکنند که همکارانشان احساس آرامش واقعی داشته باشند. گرچه ایجاد تعادل در این زمینه را مهم میدانند؛ ارائه کیفیت کاری خوب در حالیکه فضای انسانی حفظ شده و آرامش برقرار باشد. در واقع این شرکت نهتنها بابت نوع طرحی که داشت بلکه به خاطر دیدگاهی هم که درباره آن ارائه کرده مورد توجه واقع شده. آنها خود را با شرکتهای دیگر مثل زاپوس مقایسه میکنند که یک فضای کاملا اداری و رسمی دارند و همه چیز بر اساس موفقیت یا ناکامی در انجام ماموریتها سنجیده میشود و معتقدند که وقتی جهانبینی مشخصی دارید، بر همان مبنا آرمانهایی را در ذهن میپرورانید و مایل هستیدکه عملی شوند. گرچه این آرمانها در برخی شرکتها قابلیت عملیشدن به طور کامل نمییابند، اما در برخی سطوح قابل اجرا هستند. گرچه پایبندبودن به این آرمانها در برخی موارد به معنی موفقیت کمتر برای کل شرکت است اما در مجموع بابت انجام آنها راضی هستند. شرکتی که دیوید و شریکش بنیان گذاشتند، در حال خلق رده جدیدی از محصولات است که به آن ابزار محاورهای جمعآوری داده میگویند و نگرانی عمده آنها این است که این هدف را به خوبی محقق سازند. یکی از مهمترین چالشهایی که در حال حاضر مدیران تایپفرم خود را با آن مواجه میبینند، این است که مشتریان و استفادهکنندگان محصولشان درک درستی از رده محصولاتی داشته باشند که عرضه میشود و این باعث میشود که همواره نگران باشند که در مسیر درستی برای رسیدن به مقصود خود هستند؟ و چگونه میتوانند تواناییهای خود را بروز دهند؟ گرچه دیوید معتقد است این یک چالش و نگرانی مشترک برای همه کارآفرینان است، اما آنها همواره نگران هستند که آیا فرهنگ و ترکیب سازمانی خود را به نحو مناسب برای رسیدن به هدفشان شکل دادهاند؟ و از طرفی آیا وضعیت مالی کسبوکارشان در موقعیت مناسبی قرار دارد؟
محصول کار دیوید و شریکش به شرکتها کمک میکند که جنبههای انسانی استفاده از ابزاری همچون ایمیل و چت را با برگههای جمعآوری اطلاعات اینترنتی ترکیب کنند. به این ترتیب هر شرکت یا سازمان میتواند به سرعت و بدون زحمت اطلاعاتی را از کارکنان و مشتریان خود به شکلی محاورهای و جذاب دریافت کند. آنها با درک درست از نیاز پاسخ داده نشده در بازار تلاش کردند راهحل جذابی را پیدا کنند و این فرصت را با تحلیل مناسب و اثبات عملکرد موفق محصولشان، به خوبی مورد استفاده قرار دهند. آنها گرچه میدانستند که در حال ایجاد تحولی بزرگ در حوزه جمعآوری اطلاعات برای کسبوکارها هستند، اما ابتدا نسخه آزمایشی از صفحه محصول خود را تهیه کرده و بازخوردهای آن را بررسی کردند. دیوید در اینباره گفته بود: «ما در حال بازآفرینی روند جمعآوری اطلاعات هستیم.» و زمانی اندک لازم بود تا مشتریان و مصرفکنندگان را قانع کنند که روشهای جمعآوری اطلاعات نیازمند بازبینی اساسی است. ارائه نسخه آزمایشی و استقبال کاربران و نامنویسی توسط 6هزار کاربر برای همان نسخه آزمایشی نشان داد که در این زمینه موفق بودهاند. کسبوکار آنها در یکی از شمارههای ماه مارس سال 2018 توسط فوربس نیز به عنوان کسبوکار هفته برگزیده و معرفی شد.