یادداشت رضا جمیلی | چه سودی از صدها رویدادی که سالانه در اکوسیستم استارتاپی ایران برگزار میشود، نصیب استارتاپها میشود؟ دهها همایش، جشنواره، کارگاه و رویداد مختلف، چه کمکی به استارتاپهایی میکند که سودای موفقیت در بازار تجارت آنلاین ایران را دارند؟ چه تجربههایی منتقل میشود و اصولا آنچه منتقل میشود، چقدر وزن و اعتبار هدایتکننده به سوی کامیابی دارد؟ و مهمتر اینکه آنچه از حضور در این برنامهها به دست میآید چه نسبتی با هزینه و وقتی که برای آنها صرف میشود دارد؟ اولین و روشنترین واقعیت در مواجهه با این پرسشها این است: در زمانهای که نفس رویداد برگزارکردن تبدیل به یک نیمچه استارتاپ جانبی برای تعداد زیادی از آدمها و استارتاپهای این اکوسیستم شده، زیاد نمیتوان با اطمینان از ماحصل و اعتبار واقعی رویدادهای استارتاپی صحبت کرد. رویدادهای خوب کم برگزار نمیشود اما حجم و آمار رویدادها و همایشهایی که بیشتر شکلی و صوریاند آنقدر زیاد شده که دیگر، هم تشخیص سره از ناسره این رویدادها سخت شده و هم هزینه رسیدن به نقطه اطمینانبخشی از ارزیابی که بتوان بهصراحت حکم به بیحاصلی و توخالی بودن آنها داد، زیاد شده که کسی چنین زحمتی را به خود ندهد! که البته این خود آفت و آسیب و غصه مضاعفی است.
اما در این میان الکامپِ یکی دو سال اخیر، یک استثنا است یا بهتر بگویم شده است. رویدادی که استارتاپیها چنان اعتباری به آن دادهاند که شاید جشنواره وب با آنهمه جایزه و سخنرانی هم حریف آن نشود. اتمسفر الکامپ همانجایی است که از قضا استارتاپها شدیدا محتاج آنند؛ جایی که رودررو با مشتریان واقعی و چهرهبه چهره مردم میشوند. همانها که در نهایت تعیین میکنند یک استارتاپ به درد آنها و جامعه میخورد یا نه؛ باید بماند، یا برود و نامش به خاطرهای تلخ از یک تلاش بینتیجه در یک اکوسیستم پویا و پیشرونده تبدیل شود؟ بنیانگذاران آن در صف موفقها، شقورق بایستند و لبخندهای ملیح و ژستهای سرشار از اعتمادبهنفس تحویل عکاسها دهند یا بعدها راویان عبرتانگیز شکستی دیگر از سیاهه توقفناپذیر ناکامیهای اکوسیستم استارتاپی ایران باشند!
الکامپ یا بهتر بگویم الکاماستارز همانجایی است که استارتاپیهای وطنی بیش از هر رویداد دیگری، در آن زمینی میشوند. از اسب رویاها و خیالات خود پایین میآیند، بیخیال آسیابهای بادی میشوند و رودررو با آدمهای واقعی، مینشینند و گپ میزنند و از ایده و محصول و خدمات خود میگویند و نقطهنظرهایی را میشنوند که سنگ محکی کاملا قابلاعتنا برای سنجش عیار استارتاپ آنهاست؛ فرصتی که کمتر استارتاپی حاضر است آن را از دست دهد. از اینرو نکته دلخوشکننده در مورد الکامپ این است که به نظر میرسد ساکنان اقلیم استارتاپی ایران این فرصت را درک کرده و دودستی به آن چنگ زدهاند. حضور بیش از 250 استارتاپ که آمار آن را سایت نمایشگاه داده، نشان میدهد کفه استارتاپی الکامپ، سال به سال سنگینتر میشود و الکامپی که دیرزمانی ویترینی بود برای واردکنندگان قطعات الکترونیک و نمایندگان برندهای خارجی بازار کامپیوتر و گجتهای هوشمند، رفتهرفته به یک نمایشگاه از ظرفیتها و داشتههای واقعی کسبوکارهای آنلاین ایرانی تبدیل میشود؛ همان کسبوکارهایی که جوانهای استارتاپی رویاهایشان را در زمین آنها کاشتهاند؛ همان جوانهایی که فراوانی آنها از مدیران کتوشلوارپوشیده و بازاریابهای خوشبَروروی شرکتهای عظیم اما «صرفا فروشنده» سالهای گذشته، کمکم بیشتر میشود؛ هژمونی مثبتی که الکامپِ کموبیش اخته سالهای گذشته را به یک الکامپ باطراوت و حالخوبکن تبدیل خواهد کرد؛ جایی که حالا میتوان صاحبان ایده، محصول و کسبوکارهای جذاب را دید که هرچقدر هم کپیکاری کرده باشند، تابلویی که بر سردر غرفهشان بالا بردهاند، یک برند صددرصد ایرانی است؛ نه نماینده استارتاپی خارجی است و نه واردکننده محصولی از یک استارتاپ بیگانه. حالا میتوان گفت هم الکامپ واقعیتر از گذشته شده و هم برای استارتاپها، هیچ گردهمایی دیگری چون این رویداد نمیتواند شاخص معتبری برای سنجش ایدهها و خروجی کارهایشان باشد؛ جایی برای سنجش همان ارزش پیشنهادی که در این شماره مفصل گفتهایم نادیده گرفتنش چطور میتواند هر استارتاپی را جوانمرگ کند!