اخبار استارتاپی ادغام

ادغام امکانات؛ روش زنده‌ ماندن استارتاپ‌های کوچک

امین مصباحی، مشاور ارشد تحلیل داده و معماری نرم‌افزار | امین مصباحی، در گفت‌وگو با «شنبه» از آینده استارتاپ‌های کوچکی گفته که تمرکز خود را معمولا روی یک محصول می‌گذارند. مصباحی معتقد است که در اکوسیستم ایران کماکان کپی‌برداری و جوزدگی حاکم است و این خطری است که ممکن است نوعی هاله ایجاد کند و مثلا دولتی‌ها هم فکر کنند که اشتغال‌زایی ایجاد شده است در حالی که شاید نشود برای بسیاری از این کسب‌وکارها آینده‌ای درخشان تصور کرد. امین مصباحی همچنین معتقد است استارتاپ‌های کوچک و به ویژه آنهایی که تمرکزشان را بر نیازهای روزمره زندگی قرار داده‌اند، باید به سمت استفاده از امکانات همدیگر حرکت کنند.

  •   راه‌اندازی استارتاپ‌هایی که نیازهای روزمره جامعه را هدف قرار می‌دهند، در جامعه رو به ازدیاد هستند؛ چه برآوردی از این وضعیت دارید و چه آینده‌ای را برای‌شان پیش‌بینی می‌کنید؟ 

 این روزها نگاه استارتاپ‌ها به نیازهای روزمره مردم است. مثلا ایجاد استارتاپ‌هایی برای راه‌اندازی خشکشویی، ارسال نان، آب و هر آن چیزی که مردم در طول روز استفاده می‌کنند. راه‌اندازی هر یک از اینها از جهتی خیلی خوب است چون مردم تهران در سطح جهان بیشترین زمان را در ترافیک هدر می‌‌دهند پس می‌توانند به جای اینکه وقت خود را صرف خرید کنند به سمت تفریح و استراحت بروند. ولی از طرف دیگر خیلی خطرناک است چون که روی این کسب‌وکارها طرح خاص یا مارکتینگ دقیقی صورت نگرفته است. اگرچه در دنیا مشابهاتی دارند ولی باید زمان و مکان این تشابهات را هم در نظر گرفت؛ یعنی کسب‌وکارهای محلی که کوچک هستند و شکل گرفته‌اند و کارهای روزمره را در شهرها انجام می‌دهند ولی هزینه نهایی کسانی که این کارها را شروع کرده و به پایان رسانده‌اند با هزینه نهایی که در ایران وجود دارد یکی نیست و اکوسیستمی که آنجا حاکم است در محل محدودی شکل گرفته در نتیجه نیازی به آن سودی که در ایران وجود دارد تا کاری صورت گیرد، ندارند. همچنین اقشار خاصی هم که این کار را انجام می‌دهند، هزینه کمتری دارند. ولی در ایران همه این کارها در تهران در حال شکل‌گیری است و کمتر شاهد آن هستیم که در شهرستان‌ها که هم ترافیک کمتر است و هم دانشجویی که این کار را انجام می‌دهد می‌تواند به راحتی به نیازهای روزمره خود برسد و نیازی هم به درآمد خاصی نداشته باشد. ولی کسانی که از تهران به سراغ شهرستان می‌روند نیاز به سود بیشتر دارند و با توجه به اینکه همه به سمت نرم‌افزاری و اپلیکیشن‌شدن رفته‌اند در نتیجه هزینه استارتاپ‌ها هم افزایش یافته و در کنار آن هزینه تولید، میزبانی و کمبود نیروی انسانی را هم باید لحاظ کرد. استارتاپ‌ها خطراتی همچون تا چه زمانی دوام می‌آورند و چقدر گسترده می‌شوند را احساس می‌کنند چون بعد از مدتی دومینو آنها کاهش می‌یابد. مثلا اگر قضیه لجستیک را در نظر بگیریم، می‌بینیم که قبلا فروشگاه‌های آنلاین بازه‌های سه‌ساعته را برای تحویل کالا در نظر می‌گرفتند و بعد به نصف روز افزایش یافت تا اینکه به خاطر ترافیک سنگین تهران و افزایش هزینه‌ها با تاخیرهای بیشتری مواجه شدند.

  بنابراین اگر این کار در یک مکان کوچک رخ دهد و کالا سریع به دست مشتری برسد کاری ارزشمند است ولی اگر قرار باشد که مثلا کالایی برای یک روز بعد سفارش داده شود و نتوان این سفارش را انجام داد، مشتری سعی می‌کند به همان روش قدیمی خود عمل کند یا سفارش خود را به استارتاپ‌هایی بدهد که توانایی انجام این کار را داشته باشند. مثل شبکه اسنپ که از نرم‌افزار نقشه‌خوان برخوردار است، قیمت و مرکز پاسخگویی را هم انجام می‌دهد و از طرف دیگر می‌تواند کار پیک را هم اعمال کند و غذا را با موتور به محل مورد نظر برساند.

البته راه‌های دیگری هم برای ورود به چنین بازارها و راه‌اندازی استارتاپ در این زمینه وجود دارد. مثلا اگر در یک محله کالایی زیاد مصرف می‌شود ما لجستیکش را تامین کنیم یا با کسی که نرم‌افزار نقشه و همه عوامل لازم را دارد، شریک شویم، ممکن است مشتری‌های زیادی داشته باشیم ولی به خاطر فضای متفاوت و استارتاپ‌هایی که محلی هستند در آینده دچار مشکل می‌شویم. مثلا در یک شهرستان یک دانشجو با دوچرخه خود همین کار را بدون هزینه زیادی انجام می‌دهد ولی در تهران این کار خیلی فرق می‌کند. باید بدانیم این افراد چقدر می‌توانند برای خود هزینه کنند که باید محلی باشند مثل کسب‌وکارهای محلی که در دنیا انجام می‌شود. ولی در تهران به صورت محلی نیست و یک استارتاپ باید کل شهر تهران را در نظر بگیرد مثل اسنپ یا دیجی‌کالا که در کل شهر تهران شناخته شده هستند. دیجی کالا قدیمی‌تر است ولی سریع‌تر عمل می‌کند، با وجود این، بسیاری از افراد هنوز با اسم استارتاپ‌های کوچک‌تر هم آشنایی ندارند. کسب‌وکارهای شکل‌گرفته که خیلی خوب هستند ولی باید برای جلوگیری از نابودی، استارتاپ‌ها به مسیری هدایت شوند که از امکانات همدیگر استفاده کنند وگرنه با این روش به جایی نمی‌رسند. دولت هم باید بتواند روی اشتغال‌زایی استارتاپ‌های کوچک حساب کند که باعث ایجاد شغل ‌شوند و موقتی نباشند نه اینکه چند روزی باشند و بعد هم تعطیل شده و بیکاری به‌وجود بیاورند.

  •   به چه صورتی می‌توانند از امکانات همدیگر استفاده کنند؟

 لجستیک در تهران برای همه نوعی دردسر شده است مثلا دیجی‌کالا که زمانی در یک بازه‌ زمانی محدود سرعت خیلی خوبی داشت، به خاطر وجود ترافیک و سفارشات زیاد، دچار مشکل شد. استارتاپ‌های سبک زندگی که مبتنی بر نیازهای روزمره راه‌اندازی شده‌اند، باید بتوانند آمار خوبی ارائه کنند و میزان فروش‌شان حداقل از واحدهای آفلاین و سنتی کمتر نباشد. می‌توان گفت خیلی از مردم با اینگونه استارتاپ‌ها آشنا نیستند چون این استارتاپ‌ها پول هزینه بیلبورد و اینطور چیزها را ندارند و بعضی از افراد تنها از طریق سایت‌ها و مجله‌ها از این کسب‌وکارها آگاهی می‌یابند. تخصصی‌شدن بعضی از کارها خیلی خوب است مثل ایجاد فروشگاه تخصصی برای وسایل پزشکی یا ابزارآلات فنی که ممکن است طرفداران خاص خود را پیدا کند ولی فروش بیزینس‌های عمومی در سطح تخصصی کار مرسومی نیست با وجود این آمار فروشگاه‌های محلی در حال افزایش است، ولی نمی‌توان تنها از روی دست خارجی‌ها کپی کرد و مثلا مقیاس‌پذیری آمازون را نادیده گرفت و به فرهنگ، اقلیم و جغرافیای شهرها و مناطق بی‌توجه بود و تصور کنیم همین بیزینس را هم می‌توان‌ در تهران‌ راه‌اندازی کرد. آمازون فروشگاه‌های خدماتی را راه‌اندازی کرده و تحلیل‌های عجیب و غریب را ارائه می‌دهد و با قیمت خیلی بالایی استارتاپ تولید مواد غذایی را خریداری کرده است.

  طبق گفته‌های شما کسب‌و‌کارهای کوچک یا باید خودشان از امکانات همدیگر استفاده کنند یا مثلا زودفود می‌تواند به جای اینکه خودش وارد بحث نان شود با کسب‌وکارهای حوزه نان همکاری کند و وارد بحث نان شود. آیا این شیوه تنها مسیری است که ممکن است آینده درخشانی در اختیار استارتاپ‌ها قرار دهد؟

به نظر من کسانی که به فکر راه‌اندازی کسب‌و‌کارهایی در مقیاس کوچک و روی یک محصول یا در سطح بخشی از جامعه هستند به این فکر کنند که آیا در آن مسیری هستند که شرکت دیگری بخواهد با آنها شریک شود یا ظرفیت ایجاد جذابیت برای شرکت‌های بزرگ را دارند یا خیر. یا اینکه شرکت‌های بزرگ اجناس را فقط برای اینکه عرضه شده‌اند خریداری می‌کنند یا نه برای آنها ارزش افزوده‌ای هم دارد. چون که شرکت‌های بزرگ استارتاپ‌های کوچک را خریداری کرده و استارتاپ‌های کوچک به گونه‌ای در استارتاپ بزرگ حل می‌شوند و در این صورت خدمات خود را از دست داده و در نهایت از نیروی فنی خود در حوزه‌های دیگر استفاده می‌کنند و این موضوع برای بیزینس‌های متوسط هم اتفاق افتاده است. مثلا وقتی فیدیبو جزئی از دیجی‌کالا می‌شود، آیا این همکاری به دیجی‌کالا کمک می‌کند که شبیه الگویی مثل آمازون که در بحث کتاب در سطح جهانی حرف اول را می‌زند، شود و آیا در جامعه‌ای که تیراژ پرفروش‌ترین کتاب آن در سال95 ، 1500 جلد است، می‌تواند به فروش بهتر کتاب‌ها کمک کند یا خیر. جامعه‌ای که کتاب‌های کمک درسی و کمک آموزشی آمار آن را بالا نگه داشته‌اند.

یا در حوزه نان باید بررسی شود که آیا استارتاپ‌ها به نانوایی‌ها کمک می‌کنند که نان بهتری پخت کنند و آنها را تقویت کنند و آیا ارزش افزوده‌ای به جز آن نرم‌افزاری که یک مغازه آنلاین است و همان مراحل 40سال قبل خود را طی می‌کند، می‌تواند ایجاد کند. آیا روش یا فرایندی هم دارد که هم به افراد بالادستی که نان را می‌خرند، کمک کند و هم به صاحب نان.

  •   اگر مجموعه‌های بزرگی مثل زودفود و… که روزی کوچک بوده‌اند و دلیل بزرگ شدن آنها را که گرفتن سرمایه و سرمایه‌گذار است، در نظر بگیریم اگر کسب‌و‌کارهای کوچک هم ظرفیت جذب سرمایه‌ زیاد و ارزش افزوده قابل توجه به مشتریان را داشته باشند باز هم تحت تاثیر کسب‌و‌کارهای قدیمی‌تر قرار می‌گیرند؟

به همان اندازه که جذب سرمایه برای آنها تاثیرگذار است، طی‌کردن فرایند مناسب و برنامه‌ریزی شده و جذب رضایت مشتری می‌تواند مسیر موفقیت‌شان را هموار کند. پس می‌توان گفت یکی اینکه فرایندی مناسب داشته باشند‌ و دنبال تقلید نباشند، دوم اینکه از فرصت‌ها خیلی خوب استفاده کنند. مثل بدوفود که از یک جذب سرمایه خوب استفاده کرد و شد زود‌فود. کسب‌و‌کارهای کوچک هم باید بتوانند هدف و مسیر خود را مشخص کرده تا حرفی برای گفتن داشته باشند و هوشیار باشند که در مواقع مناسب جا و مکان واقعی خود را شناسایی کنند و در زمان درست جذب شرکت‌های بزرگ‌تر شوند. شناسایی موقعیت‌ها و فرصت‌های خاص برای بیزینس‌ها خیلی مهم است و اگر از مشاور کمک نگرفته و در جمع خود هوشیاری، دانش و تحلیل درستی نداشته باشند، چگونه می‌توانند خودشان را شکل دهند و در مسیری قدم بگذارند که برای مردم و گروه‌های بزرگ‌تر جذابیت ایجاد کنند تا اگر وارد گروه‌های بزرگ‌تر شدند، آنقدر جذب آنها نشوند که ماهیت خود را از دست دهند. همچنین باید بیزینس و فعالیت خود را به کسی بفروشند که از یک ارزشگذاری واقعی سود ببرند. اگر این عوامل را رعایت کنند، در مسیر خوبی قدم گذاشته‌اند. در غیر این صورت یا اکوسیستم باید خودش را اصلاح کند یا حاکمیت. چون باید از رشد روزافزون این نوع استارتاپ‌ها در سطح تهران جلوگیری کرد و از پتانسیل بقیه شهرها هم استفاده کرد خیلی از استارتاپ‌هایی که در تهران هستند ممکن است در دیگر شهرها موقعیت بهتری پیدا کنند چون که هم ترافیک کمتر است و هم هزینه‌ها خیلی پایین‌تر. حتی در شهرستان‌ها دانشجویان خیلی خوبی وجود دارد که در دانشگاه‌های خود می‌توانند این کار را انجام دهند. با توجه به سختی‌های‌ موجود تصور بر این است که کسب‌و‌کارهای کوچک می‌توانند در شهرستان‌ها موفق‌تر عمل کنند.

  •   کسب‌و‌کارها‌ چگونه با هم ادغام می‌شوند؟ همانطور که زودفود به اسنپ‌فود تغییر اسم داد؟

همه مردم اسنپ را دوست دارند و از معدود تجربه‌های مردم بوده که در گذر زمان چیزی برای آنها ارزان‌تر شده و مردم طرفدار آن هستند چون که اسم اسنپ هم در زمان مناسبی کنار زودفود قرار گرفت و اگر 3 سال پیش این اتفاق شکل گرفته بود این بازخورد خوب را نداشت. زمانی هم که اسنپ سرویس پیک را اضافه کرد، مسیر پیشرفت خود را چند هفته جلوتر انداخت و مجموعه بالادستی هم این فضا را احساس کرد. بیزینس‌ها نباید جوزده شوند که هر استارتاپی کاری را صورت داد دیگری از آن تقلید کند. دوم اینکه از مشاوره تحلیلی دقیق برای انتخاب زمینه کاری و زنجیره تامین خود استفاده کنند و به دانش استفاده شده در مجموعه خود به‌عنوان یک اشتباه نگاه نکنند. بدون‌شک تعدادی از آنها سرمایه‌هایی هم به‌دست آورده‌اند و در حال کپی‌برداری هستند که به مرور زمان حذف می‌شوند. بعضی از استارتاپ‌ها هزینه‌های تبلیغاتی بزرگی انجام می‌دهند زمانی که وارد وب‌سایت آنها می‌شوید با چیز‌های عجیبی روبه‌رو می‌شوید که این ایده تبلیغاتی خود را چگونه انجام داده‌اند ولی اینها خیلی زود منحل می‌شوند. بیزینس‌های کوچک و بزرگ چه با پول زیاد یا کم اگر در مسیر درستی قرار گیرند، موفق خواهند شد. همچنین دولت نباید به اشتباه فکر کند که استارتاپ‌ها در کارهای غیرتخصصی می‌توانند اشتغال‌زایی ایجاد ‌کنند؛ یعنی نباید فکر کنیم افرادی که پشت موتور یا اتومبیل نشسته‌اند پس اینها دارای شغل هستند. باید حساب کرد نسبت به اینها چند عدد استارتاپ هایتک به‌وجود آمده است و نباید بیزینس‌های کوچک هایتکی را فراموش کنیم. در صورتی که کار ساده‌ای است و نرم‌افزارهای پیچیده‌ای هم ندارند و الان نیروی جوان به سمت زمینه‌های عام‌تر سوق داده شده‌اند و کمتر به زمینه‌های هایتک می‌پردازند و این مسئله باید آسیب‌شناسی شود.

امتیاز بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *