تله طب از جمله نخستین استارتاپهایی بود که در حوزه سلامت راهاندازی شد. تمرکزش روی بحث فالوآپ بود و در حوزههای تخصصی پوستوزیبایی و بارداری هم کار میکرد. اما این استارتاپ بنا به دلایلی که در این گزارش هم خواهد آمد تعطیل شد. احسان نوری، بنیانگذار این استارتاپ، در گفتگو با «شنبه» هم از بازار سلامت گفته است و هم از دلایل کناررفتن تله طب از بازار.
-
شما بهصورت اختصاصی روی حوزه پوستوزیبایی کار کردید. چقدر مهم است که استارتاپهای سلامت به صورت اختصاصی روی یک حوزه کار کنند؟
بازار سلامت خیلی بزرگ و پیچیده است. برای موفقیت در این بازار به تمرکز بالایی نیاز است. از طرفی، هر بخشی از این بازار آمار و ارقام جالبی دارد که کار روی آن را جذاب میکند. مثلاً در تهران بازار پوستوزیبایی سالانه دو میلیون مراجع حضوری دارد.
اگر حق ویزیت را ۵۰هزار تومان حساب کنیم، تنها در زمینه ویزیت گردش مالی بزرگی دارد. ضمن اینکه بازار پوستوزیبایی دارای اپریشنهای متعدد و گوناگونی است. این بازار به دلیل حق ویزیتهای ۵۰هزار تومانی و عملهای زیبایی چند ده میلیون تومانی بسیار بزرگ است.
ضمن اینکه بازار لوازم آرایشی و مراقبت و بهداشتی را هم باید بخشی از این بازار حساب کرد. البته ما روی بخش بارداری و ۲۵میلیون خانم که جامعه هدفمان بودند هم کار کردیم. باید هزینه بهداشت و سونوگرافی را هم به مخارج مراقبتها اضافه کرد.
در واقع میخواهم بگویم که حول هر بیماری، مسئله و درمانی یک بازار بزرگ ایجاد شده است، بازاری که میتواند زمینه حضور استارتاپها هم باشد تا خدمات ارائه کنند و سهمی از بازار بگیرند. حتی تولید محتوای خلاقانه هم میتواند زمینه راهاندازی یک استارتاپ باشد.
بهویژه دانشآموختههای رشته بهداشت، درمان و پزشکی به خوبی با محتوای علمی آشنا هستند و کافی است که این محتوا را با ابزارهای دیجیتال و خلاقانه ارائه کنند. ولی، در حال حاضر، اغلب استارتاپها به یک فضای خاص به نام مشاوره آنلاین و یکی دو حوزه دیگر چسبیدهاند.
-
یکی از اهداف ما از گفتگو انتقال تجربه است. میخواهم از دلایل شکست تلهطب بگویی.
من و تیمام مسئولیت شکست را بر عهده میگیریم. اما باید بگویم که کار در فضای سلامت سخت است و راهاندازی کسبوکار در این فضا آسان نیست. کسی که در این حوزه استارتاپ راهاندازی میکند باید تا حدود زیادی ابعاد علمی حوزه سلامت را بداند.
خیلی برایمان سخت بود که بعد از سه سال کار کسبوکارمان تعطیل شود؛ اما اشتباهاتی داشتیم. در بهار و تابستان ۹۶، رشد خوبی را تجربه کردیم و به اصطلاح استارتاپ ترکانده بود. اما نتوانستیم خودمان را با آن میزان از رشد تطبیق بدهیم. انگار که به یک جوانه بیش از اندازه آب داده بودیم و آن را کشته بودیم.
حجم درخواستها را به خوبی مدیریت نکردیم. چون تمرکز نداشتیم و دائماً در حال توسعه محصولمان بودیم؛ در حالی که باید یک محصول را خیلی سبکتر مدیریت میکردیم و رشد سریع را به فرصتهای بعدی واگذار میکردیم.
البته منتوری هم نداشتیم که از تجربهاش استفاده کنیم. الان ما در این راه به نوعی قربانی شدهایم و تجربیات زیادی داریم که میتوانیم به دیگران منتقل کنیم. در ابتدا خیلی هیجان داشتیم؛ ولی بعد انگار کمرمان شکست. عوامل بیرونی هم وجود دارند.
اما نمیخواهم تقصیر را گردن دیگران بیندازم. معتقدم اگر تیم شرایط را به خوبی مدیریت کند عوامل بیرونی خودشان را کمتر نشان میدهند. اگر به هر دلیلی ضعیف باشید (مثلاً تمرکزتان، به جای توسعه بازار یا رضایت مشتری، روی توسعه مرکز باشد) عوامل بیرونی هم خود را نشان میدهند.
-
به نظرت چرا سرمایهگذارها به حوزه سلامت علاقه چندانی نشان ندادهاند؟
همه میدانند که در این حوزه بازارهای بزرگی وجود دارد. اما انگار خطرپذیری لازم را ندارند یا شاید منتظرند کسی بیاید و کار بزرگی بکند تا آنها مطمئن شوند که در این حوزه میتوان موفق شد.
بهطور کلی، حوزه سلامت یکی از سه حوزهای است که در هر کشور متولی دارد، مانند امنیت و آموزش.
بنابراین، اگر بخواهید در این فضا کار کنید، همیشه نگران تصمیمات متولی هستید. این حوزه پرریسک و پرخطر است و ظاهراً بچههای استارتاپی فعلاً در کمخطرترین حوزهها، یعنی نوبتدهی آنلاین و مشاوره آنلاین، کار میکنند.
در هر صورت، سرمایهگذارها و استارتاپها باید ریسکها و خطرات این حوزه را به جان بخرند و وارد بازار شوند. حتی اگر شکست هم بخورند تجربهای کسب میکنند که چراغ راهشان میشود برای راهاندازی یک کسبوکار دیگر.
آقای نوری رو از نزدیک میشناسم و ناراحت شدم امیدوارم موفقیت در آینده براشون رقم بخورد
خوندن تجربیات کاری افراد همیشه الزاما مفید نیست
مثلا من با خوندن این مطلب هیچ نکته جدیدی یاد نگرفتم و عبرتی نگرفتم چون اصلا دلیل عملی ای واسه این شکست بیان نشد و فقط پیچیدگی و سخت بودن کار توی این بازار چند بار گوشزد شد
اما به نظر من نکته ی مهمی که در این مطلب بیان شده اینه که وقتی اولین مشتریها به سراغ شما میان این تصور ایجاد میشه که باید همه مشکلات سیستم رفع بشه و یا امکانات جدید اضافه بشه تا مشتری ها راضی تر باشند و مشتری های جدید راحتتر محصول رو قبول کنند، در این میان خود مشتری فراموش میشه و چون همه به فکر نرم افزار هستند توسعه بازار و خدمات مشتری و … جدی گرفته نمیشه و همیشه به آینده موکول میشه.
اینکه هنوز مشتری ها زیاد نیستند و اگر هر روز ایمیل رو چک نکنیم اتفاق مهمی نمیوفته یا نظرات مردم در مارکتهای نرم افزاری رو میشه چند روز یک بار هم بررسی کرد در صورتی که این موضوع به خوبی در این متن کوتاه بیان شده بود و به عنوان عامل شکست مطرح شده.
البته اگر برداشتم درست بوده باشه