دیریندیرین 350 میلیارد تومان؟! چه خبر است مگر؟ اصلا در بازار این روزها، این عددها را برای چه کسی منتشر میکنیم؟… دوست داشتم بنویسم تا اطلاع ثانوی یک توافقنامه در اکوسیستم امضا شود و آتشبس اعلام کنیم و از همه زعمای قوم خواهش و تمنا کرده و بخواهیم که فعلا کسی ارزش خودش را اعلام نکند! حداقل اگر میخواهید ارزشتان را اعلام کنید، با حضور رسانهها باشد و اجازه بدهید پرسش و پاسخی شکل بگیرد و کمی آمار بدهید و بگویید به این دلایل ما، یعنی استارتاپ شما اینقدر میارزد. در مورد آمارهای فروش و بازدید و تراکنش و حجم بازار و غیره هم همینطور… اما فکر کردم گفتن و شنیدن این عدد و رقمها به هیچکجای این اکوسیستم آسیبی نخواهد زد. اتفاقا تجربه این چند روز نشان میدهد که فتح بابی شده برای بحث و گفتوگو. یکی عددی میگوید، عده زیادی وارد میدان میشوند و آن را نقد میکنند، مثالهای خارجی به میان میآید، فرمولها و محاسبات ریاضی خودنمایی میکنند، اصول و چارچوبهای مفهومی بحث مرور میشود و… حالا این وسط لشکر سلموتوری هم هست که مزه میپراند و تخطئه و استهزا می کند. چه باک؟! در کل، فضای پساپسابرجامی اکوسیستم استارتاپی کشور حالوهوای همین روزهای بهاری-منچستری را گرفته. صبح که پا میشوید آفتاب است و روشنی، دم ظهر طوفان میشود و بعد از ظهر یک باران نمخُرد عاشقانه میبارد! اکوسیستم استارتاپی هم این روزها یک حال عجیب اینچنینی دارد. صبحاش با خبر ارزشگذاری اسنپ شروع میشود، ظهر طوفان ضدارزشگذاری با توپوترکش به راه میافتد و شب همه باهم رفیق و دست در گردن، از نگرانیهای دلاریشان میگویند. به نظرم به این تنظیمات اکوسیستم تا اطلاع ثانوی نباید دست زد. بگذارید این فضای نقادی که اتفاقا به نظر میرسد روزبهروز منطقیتر و اصولیتر میشود با همین ریتم و همین ضعفهایی که دارد به پیش برود.
راستش آدمهای پایکار اکوسیستم استارتاپی ایران آنقدر نیستند که ما بخواهیم تیغ نقد به روی آنها بکشیم و سرشان کمی غر بزنیم که چرا این راه خطا را میروید یا چرا فلان کار را که نباید، انجام دادهاید. اما به قول یکی از دوستان عزیزم که از قضا دست به غر زدنش حرف ندارد، گهگاهی باید خطاها را متذکر شد و نگذاشت چیزهایی که بسامان و روی اصول نیستند، تبدیل به قاعده شوند. روی سخنم با معاون محترم علمی و فناوری رئیسجمهور است. راستش دیدوبازدید از استارتاپها خیلی کار پسندیدهای است. دیدن و شنیدن دغدغههای جوانهایی که از چپ و راست و از زمین و آسمان هی بلا بر سر خودشان و کسبوکارشان میبارد، کار بجا و قابلتقدیری است. اما خب در این فضای KPI محور استارتاپی، همه چشم به خروجی کارها دوختهاند. از اینرو در روزهایی که همه از اختلال اینترنت در رزق و روزی استارتاپیشان به ستوه آمدهاند، انتظار میرود در کنار این دیدوبازدیدها، فشارهایی هم بر هیات دولت و دیگر مراجع مسئول وارد آید تا زودتر این شرایطی که طاقت استارتاپها را طاق کرده عوض شود. اگر نتیجه این بازدیدها در حد قدردانی و دلگرمی باشد شاید کمکم شکل و هیبت همان سفرهای استانی دولتی را به خودش بگیرد که کارکردشان در حد کوبیدن چند کلنگ وسط چند دایره گچی وسط یک برهوت، تقلیل پیدا کند. انتظار میرود که معاون استارتاپی رئیسجمهور در کنار وزیر جوان استارتاپها، کمی بیش از دیدوبازدید و توییت کردن، در این روزهای سخت به یاری استارتاپها بیایند و گرههای بزرگتری از کار آنها باز کنند. حالا که رویمان به روی مقامات دولتی حوزه استارتاپها باز شده بد نیست این نقد را هم که نقد تعداد زیادی از فعالان اکوسیستم استارتاپی است هم مطرح کنم که در انتخاب استارتاپها برای اینگونه بازدیدها، باید کمی بیشتر تنوع و تکثر این اکوسیستم را مدنظر قرار داد و مهمتر اینکه یک کسبوکار آنلاین را با یک استارتاپ اشتباه نگرفت. کسبوکاری که از چند فرسخی مشخص است هیچوقت نمیتواند مقیاسپذیر باشد وقتی از سوی معاون رئیسجمهور استارتاپ خوانده میشود، شاید بیش از اینکه تقدیر از تلاشهای اتفاقا موفق آن کسبوکار باشد، نادیده گرفتن اصول و بدیهیات اکوسیستم استارتاپی کشور و بنا نهادن یک چارچوب تعریفی خیلی فراخ است که هر کسبوکار سنتی میتواند از آن رد شود و با پا گذاشتن به این اکوسیستم طلب حقوحقوق و تسهیلات و حمایت و چیزهایی را بکند که مستحق آن نیست. مخلص کلام اینکه این روزها اگرچه روزهای سختی است و شرایطی و مبهم و ترسبرانگیز بر سر استارتاپها سایه انداخته، اما فضای نقادی اکوسیستم در حال جان گرفتن و اصولیتر شدن است و این یکی از همان بهانههای ساده دلخوشی برای آنهایی است که حتی یادشان نیست پاسپورتشان ته کدام گنجه خاک میخورد!