انگیزهدادن به کارمند مقولهای است که دکان بزرگی حول و حوش آن شکل گرفته. استخدام مشاور برای انگیزهدادن به کارکنان، مضحکترین کاری است که یک مدیر میتواند بکند. اگر اعضای تیم کاری شما به شما و خودشان اعتماد نداشته باشند، هیچ راهحل جادویی برای انگیزهدادن به آنها وجود ندارد. اعتماد موضوعی است که ما در کار خیلی به آن اهمیت نمیدهیم. تظاهر میکنیم که اعتماد مهم نیست اما اعتماد تنها موضوعی است که در کسبوکار از اهمیت برخوردار است. اگر کارمند شما به شما اعتماد نداشته باشد و شما به او، مدام در حال سر خاراندن خواهید بود و به این فکر خواهید کرد که چرا به اهدافتان نمیرسید. اگر محیط کاری شما انسانی و اعتمادساز است، خواهید دید که چطور اهدافتان یکی پس از دیگري محقق شده و تیم شما برای محققکردن اهداف بعدی خیز برخواهد داشت.
گاهی اوقات هم گفته میشود میتوان با تشویق و تنبیه انگیزه را در تیم کاری تزریق کرد اما این هم یکی دیگر از آن دروغهایی است که همان مشاوران دروغباف میگویند! با ترساندن اعضای تیم از خودتان تنها چیزی که بهدست خواهید آورد، این خواهد بود که با کینه و سوءنیت برایتان کار خواهند کرد و در اولین فرصت ممکن کسبوکار شما را ترک خواهند کرد.
چه وقتی دیدهاید که تیم کاری مملو از کینه و سوءنیت توانسته باشد، دستاورد بزرگی داشته باشد؟ ممکن است به اعضای تیم خود پاداش دهید اما انگیزهای که آن پاداش ایجاد میکند، خیلی مانا نخواهد بود. اتفاقی که خواهد افتاد، اینطور است: در کوتاهمدت کارمندان شما به این نتیجه خواهند رسید که شما به آنها پاداش بدهکار هستید چون این دقیقا همان چیزی بود که شما به آنها آموختهاید. بسیار توهینآمیز است که با انسانهای باهوش طوری رفتار کنید که گویی حیوان دستآموز شما هستند و چنانچه آنچه شما میگويید را انجام دهند، پاداش دریافت خواهند کرد. آدمها حیوان دستآموز نیستند. آنها تواناییها، احساسات و الهامات بیحد و حصر دارند که همه آنها میتوانند به حل مشکلات کسبوکار شما کمک کنند. اما بدانید که آنها نخواهند توانست هوش خود را به کار بگیرند مگر اینکه شما با آنها انسانی رفتار کنید.
آنچه در ذیل میخوانید 10 روش آندسته از مدیران بیفکری است که انگیزه را در کارکنانشان میکشند. بخوانید و از انجامدادن این کارها پرهیز کنید.
وقتی با اعضای تیم کاریتان صحبت میکنید، فقط درباره کار و اهداف کاری صحبت کنید و از حال و احوالشان نپرسید؟ نپرسید به چه نیاز دارند و دوست دارند چطور پروژههای کاریشان را اولویتبندی کنند. بهترین راه برای کشتن انگیزه کارمند این است که با او مثل قطعهای از خط تولید رفتار کنید تا انسانی هوشمند.
نتیجه کار اعضای تیم در پیشبرد برنامههای شرکت را از آنها مخفی کنید. کارکنان چطور میتوانند به کارشان اهمیت بدهند وقتی نمیبینند کارشان چه تاثیری در پیشبرد برنامهها و محققشدن اهداف شرکت دارد؟
بین کارکنان تمایز قائل شوید و برای خودتان نورچشمی داشته باشید و فقط به نورچشمیها اهمیت بدهید. به این ترتیب کارکنان شما نمیفهمند که آیا کارشان را درست انجام میدهند یا اینکه هر لحظه ممکن است اخراج شوند. وقتی افراد از جایگاهشان ناآگاه باشند، نمیتوانند رشد کنند و شکوفا شوند.
از ابزار تنبیه برای وادارکردن افراد به کارکردن بیشتر استفاده کنید. به آنها بگويید: «اگر این کار را نمیخواهی، دنبال کسی خواهم رفت که بخواهد کار کند».
وقتی تیم شما پیروزی بهدست آورد، هیچ اشارهای به آن نکنید. به آنها بگويید میتوانند دفعه بعد بهتر کار کنند و نتیجه بهتری بهدست آورند.
در دفتر بنشینید و در را ببندید. به ایمیلها و پیامهای صوتی کارکنان جواب ندهید. وقتی افراد نتوانند توجه مدیر خود را به دست آورند، از تلاشکردن دست میکشند. بالاخره هر کسی یک روز از هلدادن سنگ بزرگ در سربالایی دست میکشد و سنگ را رها میکند به حال خود تا به پایین بغلتد.
اجازه ندهید اعضای تیم شما خارج از محیط کار با هم رفاقت کنند. وقتی افراد از روابط اجتماعی روزانه دست میکشند، راندمان کاریشان کاهش مییابد.
انبوهی کار روی دوش کارمند خود بریزید تا یک لحظه وقت سر خاراندن نداشته باشد. اگر شرایط طوری شود که به این نتیحه برسید هر چقدر هم کار کنید باز هم عقب هستید، آنها اساسا انگیزهای برای کارکردن خواهند داشت؟
قوانین و سیاستها را سنگ بنای فلسفه مدیریتی خود قرار دهید. هر وقت فرصت کردید مچ فردی را که کار اشتباهی انجام داد، بگیرید و به آنها بفهمانید که موقعیت شغلیشان هر لحظه ممکن در معرض خطر باشد.
به کارمندانتان بگويید که خیلی آسان میتوانید افراد جایگزین برایشان پیدا کنید تا بلکه سرشان را زیر بیندازند و خیلی غر نزنند. وقتی تلاش کارمندی را نمیبینید، آیا میتوانید از او انتظار داشته باشید کار بیشتری انجام دهد؟
زمانه عوض شده است. این روزها مدیران سعی میکنند بفهمند کارکنانشان چطور دوست دارند مدیریت شوند. این روزها اعتماد حرف اول و آخر را میزند. کارکنان از قوانین و مقررات بیهوده و تايیدیهگرفتن برای فعالیتهای معمولی فراری هستند. نمیشود با اجراکردن یک برنامه انگیزهبخشی، اعتماد را ایجاد کرد. بلکه در گام نخست باید رفتار انسانی داشته باشید و اجازه دهید کارمندان در محیط کار خودشان باشند و مجبور نشوند نقش بازی کنند.