چندبار برای همرنگ جماعت‌بودن نظرت را نگفته‌ای؟

نگاهی به پدیده‌‌ همرنگی و همنوایی در کار گروهی

0

شما در چنین شرایطی چه جوابی می‌دهید؟ همرنگی با جماعت را انتخاب می‌کنید و نظر دیگران را تکرار می‌کنید یا شجاعت به خرج می‌دهید؟ واقعیت این است که در این آزمایش، تمام داوطلبان حاضر در اتاق، همدست آزمایشگرند.

دنیای روانشناسی پر از آزمون‌های پیچیده و عجیب و غریب است. یکی از همین آزمون‌های جالب، در سال ۱۹۵۱ توسط سولومون اش انجام شد و آزمون همنوایی یا همرنگی نام گرفت.

برای آنکه بهتر متوجه روند آزمایش شوید، تصور کنید که برای انجام آزمایش داوطلب شده‌اید و به اتاق برگزاری آزمایش می‌روید، در اتاق افراد دیگری هم برای شرکت در آزمون وجود دارند که دور تا دور روی صندلی نشسته‌اند.

شما هم یکی از صندلی‌ها را انتخاب کنید. آزمون آغاز می‌شود. آزمایشگر با برگه‌ای در دست وارد اتاق می‌شود. سمت چپ برگه یک خط عمودی کشیده شده وسمت دیگر سه خط عمودی وجود دارد.

سوال، بیش از آنچه فکر کنید ساده است! خط سمت چپ هم‌اندازه‌‌ کدام یک از خطوط سمت راست است؟ آزمونگر این سوال را از تک‌تک شرکت‌کنندگان می‌پرسد. باید صبر کنید تا نوبت پاسخگویی شما بشود.

تا اینجا همه‌چیز خوب پیش رفته اما ناگهان با پاسخ اولین داوطلب، خشکتان می‌زند. داوطلب‌ها یکی پس از دیگری پاسخ غلط می‌دهند و خطی را انتخاب می‌کنند که جواب درست نیست.

ابتدا به بینایی‌تان شک می‌کنید و بعد هم به سلامت روانتان. بارها سوال را با خود مرور می‌کنید. نوبت شما نزدیک است. تا اینجا حتی یک نفر هم برای سوال به این سادگی جواب صحیح نداده. با این حال با چنان اعتماد به نفسی جواب می‌دهند که انگار پاسخ آنها تنها پاسخ صحیح در دنیاست.

شما در چنین شرایطی چه جوابی می‌دهید؟ همرنگی با جماعت را انتخاب می‌کنید و نظر دیگران را تکرار می‌کنید یا شجاعت به خرج می‌دهید؟ واقعیت این است که در این آزمایش، تمام داوطلبان حاضر در اتاق، همدست آزمایشگرند.

آنها می‌خواهند ببینند که در شرایط مشابه انسان‌ها تا چه حد به سراغ همرنگی با دیگران می‌روند. آزمایش سولومون اش نشان می‌دهد که درصد بسیار بالایی از افراد، همرنگی را انتخاب می‌کنند.

دلایل مختلفی برای همرنگی ما بیان شده‌است؛ از کمبود اطلاعات گرفته تا ترس از طرد شدن. وقتی به زندگی روزمره‌مان نگاه می‌کنیم و می‌بینیم که در طول روز چند بار برخلاف نظر واقعی‌مان و تنها برای نظر دیگران همرنگ جماعت شده‌ایم، اوضاع حتی از این هم ترسناک‌تر می‌شود.

گاهی وقت‌ها همرنگی‌های ما بی‌خطر و یا حتی مفید هستند. به عنوان مثال اینکه در جوامع پیشرفته کسی روی زمین آشغال نمی‌ریزد چرا که از حس طرد شدن توسط دیگران می‌ترسد. یا اینکه در محل کار لباس ورزشی نمی‌پوشیم.

اما در شرکت‌های بزرگ و در حال توسعه، همرنگی گاهی می‌تواند به شدت آسیب زننده باشد. تصور کنید که ۱۰ کارمند استخدام کنید و در شرایط حساس و بحرانی از آنها بخواهید که نظر خود را درباره‌ موضوعی بیان کنند.

کارمند اول نظرش را آزادانه بیان می‌کند، کارمندان دیگر هم بدون فکر همان نظر را تکرار می‌کنند. اگر نتوانید در کمترین مدت ممکن جلوی همنوایی‌هایی از این دست را بگیرید، شک نکنید که کسب‌و‌کارتان به‌زودی با مشکلات جدی روبه‌رو خواهد شد.

اما چه باید کرد؟ راه اول این است که تک تک افراد تیم باید با عزت نفس کافی در محل کار حضور پیدا کنند. آنها باید کاملا به این باور برسند که نظر هیچ‌کس از دیگری برتر نیست.

اگر یاد بگیریم در گروه و تیم‌مان به همه‌‌ عقاید احترام بگذاریم، افراد دیگر از قضاوت شدن نمی‌ترسند. راه دیگر این است که به کارکنان یادآوری کنیم، هر یک از آنها به اندازه‌‌ خود دارای ارزشند و نظر هر کدام می‌تواند کسب وکار را یک پله به سمت موفقیت نزدیک‌تر کند.

تشویق مناسب و به‌موقع، در این شرایط می‌تواند کارساز باشد. یادمان باشد دو دلیل عمده‌‌ همرنگی، یکی کمبود اطلاعات وتصور این است که «بقیه بیشتر از من می‌دانند» و دیگری می‌تواند مربوط به هنجار بودن یک موضوع باشد.

در مواردی که همرنگی به دلیل هنجار باشد، همرنگی از بیرون به درون فرد نفوذ می‌کند اما همرنگی که به دلیل تصور کمبود اطلاعات باشد، یک اتفاق درونی‌ است و برای جلوگیری از آن باید روی روحیات و شخصیت فرد کار کرد.

درپایان باید بگوییم یکی از دلایل تفاوت تیم‌های موفق با سایر تیم‌ها توجه‌ها آنها به همرنگی و مقابله با آن در شرایط آسیب‌زاست. تیم‌های موفق از کارمندانشان انتظار روبات‌هایی یک شکل و هم‌نظر ندارند، بلکه برای آنها تفاوت آرا و نظرات است که حرکت تیم را ارزشمند می‌کند.

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.