نگاه فراجنسیتی به منابع انسانی داشته باشیم

0

یادداشت رزا مهرابی مدير آموزش و توسعه دانش شركت شناسا | یکی از مهم‌ترین معیارهای سنجش میزان توسعه‌یافتگی کشورها، میزان اهمیت و مشارکت زنان دربخش‌های مدیریتی است. با این حال هنوز بخش قابل توجهي از جایگاه‌های مدیریتی و سیاسی در اختیار مردان است. در کشور ما این موضوع با شدت بیشتری وجود دارد. گرچه در دو دهه‌ اخیر به لحاظ تحصیلات و فعالیت‌های اجتماعی نسبت به دهه‌های قبل، مشارکت بیشتری از زنان در کشور مشاهده شده‌است، با این حال زنان نتوانسته‌اند، سهم شایسته‌ای از مدیریت در بخش‌های مختلف صنعت، کسب‌وکارهای نوپا و سیاستگذاری‌ را به خود اختصاص دهند. با رشد شرکت‌های دانش‌بنیان و استارتاپ‌ها، زنان همپای مردان در حال فعالیت بوده‌اند، گاهی بیش از ۸۰درصد اعضای استارتاپ‌ها را زنان تشکیل می‌دهند و کارهای مختلفی از گرافیک تا برنامه‌نویسی را انجام می‌دهند؛ اما تعداد انگشت‌شماری از موسسان و مدیران استارتاپی را بانوان کارآفرین تشکیل می‌دهند. مطالعات و بررسی‌ها نشان می‌دهد، عوامل قدرتمندی مانع پیشرفت زنان در محیط کسب‌وکار و جایگاه تصمیم‌گیری در مجموعه‌ها می‌شود. 

۱. نگاه مردسالارانه حاکم در فرهنگ کشور که اعتقاد دارد مردان رهبران بهتری هستند، تعداد کثیری از هر دو جنس زن و مرد به این باور اعتقاد داشته و در انتخاب مدیر یا کارفرمای یک مجموعه این نکته را لحاظ می‌کنند. همچنین مشخص شده‌است که سرمایه‌گذاران برای سرمایه‌گذاری در استارتاپ‌ها، به آقایان اعتماد بیشتری می‌کنند. 

۲. زنان در مورد مسیر شغلی خود انتظارات کمتری نسبت به مردان دارند. زنان در مسیر شغلی خود زیاد رفتار جاه‌طلبانه بروز نمی‌دهند و این یکی از دلایل عدم درخواست ارتقای شغلی یا مشارکت در بخش مدیریتی یک سازمان از طرف زنان است. 

۳. با توجه به قوانین حاکم بر جامعه و فضای کسب‌و‌کار، هزینه شکست در کسب‌وکار و تصمیم‌های مدیریتی برای خانم‌ها پرهزینه‌تر از آقایان است، در نتیجه ریسک ورود به کسب‌وکار و راه‌اندازی شرکت برای بانوان بیشتر است. 

۴. عدم باور جامعه به توانایی زنان در اداره امور به ویژه در صحنه‌های مدیریتی، سیاستگذاری و برنامه‌ریزی در سطح کلان، موجب عدم اعتماد به نفس لازم برای راه‌اندازی کسب‌وکار از طرف بانوان می‌شود و از مطرح‌شدن بانوان در مناصب مدیریتی می‌کاهد. 

۵. نبود الگوی مناسب در عرصه مدیریتی و کسب‌و‌کار‌ها، موجب عدم آگاهی بانوان در مورد نحوه ورود به کسب‌و‌کارهای نوپا و برقرارکردن تعادل در زندگی شخصی و کسب‌و‌کار است. 

۶. نبود آگاهی بر ضرورت حضور موثر بانوان در اجتماع و اعتبار بخشیدن به جایگاه زنان در رده‌های بالای مدیریتی و سیاستگذاری.

۷. نبود قوانین اجتماعی و کار کارآمد که مسیر حضور بانوان در ساختارهای اقتصادی را آسان کند. در حال حاضر بسیاری از قوانین کار و مسائل اجتماعی از موانع اصلی حضور بانوان در جایگاه‌های تصمیم‌گیری، مدیریت و ریسک‌پذیری است.

مطالعات نشان می‌دهد كه تفاوت‌های زیادی در شیوه مدیریت مردان و زنان در سازمان‌ها وجود دارد؛ عموما زنان با زیرسوال‌بردن شیوه‌های سنتی انجام کارها، تمایل بیشتری برای انجام کارها با شیوه‌‌های جدید دارند، در صورتی که مردان در پذیرفتن شیوه‌های جدید مقاومت بیشتری نشان می‌دهند. همچنین زنان، کمی بیشتر از مردان وضعیت موجود را به چالش می‌کشند و سعی می‌کنند ایده‌ها و موضوعات جدید را در هیات مدیره مطرح کنند. همچنین بسیاری از مدیران زن بیشتر از همکاران مرد خود نسبت به فرهنگ و ارزش‌های سازمانی حساس هستند. همه این تفاوت‌ها و نگرش‌ها برضرورت حضور بانوان در کسب‌وکارها و جایگاه مدیریتی تاکید دارد. از این رو در ادامه پیشنهادهايی جهت حضور فعال بانوان در عرصه کسب‌وکار ارائه می‌شود.

۱. اصلاح ساختار اداری و مدیریتی به‌صورت کلی و جامع 

۲.  تقویت شرایط فرهنگی و اجتماعی

۳. بازنگری در ساختار اداری، قوانین و مقررات کار

۴. تقویت تشکیلاتی دولتی زنان از طریق نهادینه‌کردن ساختارهای موجود و ارتقای جایگاه سازمانی دستگاه‌های متولی امور زنان. 

۵.تدوین برنامه‌های آموزشی مستقیم و غیرمستقیم جهت بهبود نگرش حاکم بر جامعه و باورهای مردسالارانه که از موانع اصلی حضور بانوان است. 

۶.ارتقای مشارکت زنان در مناصب مدیریتی و تصمیم‌گیری کشور. 

با بهبود شرایط حاکم بر جامعه می‌توان به استقبال مدیران پیشرو زن در کسب‌وکارهای نوپا رفت. همچنین می‌توان با ترکیبی از مدیران زن و مرد در سازمان‌های بزرگ، زمینه رشد بیشتر این سازمان‌ها را فراهم کرد. برای بهبود فرهنگ حاکم بر جامعه بهتر است از خودمان و مجموعه‌های خودمان شروع کنیم و با کنارگذاشتن نگاه جنسیتی در گزینش افراد و حاکم‌کردن فرهنگ درست سازمانی، نگاهی فراجنسیتی به منابع انسانی داشته باشیم. 

 

 

 

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.