خانمها سعی میکنند این عشق و علاقه را با هم به اشتراک بگذارند و با افرادی که دغدغه خودشان را دارند، آشنا بشوند. همین موضوع باعث شده time in app ما از ۲ دقیقه به ۴۰ دقیقه برسد.
از نظر فرهنگی، این زمان برد تا جا بیفتد. برای مثال، یک زمانی که دنبال سرمایهگذار بودیم، خیلی وقتها که نمونههای خارجی را نشان میدادیم مثل The RealReal آنها میگفتند نه اینها دست دوم نیست! چرا؟ چون جلوی آن نوشته بود pre-loved و نه second hand.
بر اساس آماری که وجود دارد، سال ۲۰۲۱ این صنعت در دنیا، یک صنعت ۳۳ میلیارد دلاری خواهد بود. از طرفی هرکدام از ایرانیها، سالانه یک و نیم میلیون تومان لباس مصرف میکنند.
بیشتر کسبوکارهایی که در این حوزه فعالیت میکنند، تقریبا از سال ۲۰۱۱ شروع به کار کردند و تا اینجا آمدهاند و خیلی از آنها توانستند در همین یک سال اخیر سری D یا E سرمایهگذاری خودشان را بگیرند. مثلا Vinted که آگوست امسال ۵۰ میلیون یورو افزایش سرمایه داشته یا Menlo Ventures که سرمایهگذار اوبر هم هست، روی یکی از استارتاپهای مشابه سرمایهگذاری کرده و حجم سرمایهگذاری در کسبوکارهای مشابه ما در کشورهای دیگر زیاد بوده است.
دورنمای ما این است که یک بازار H2H داشته باشیم؛ یعنی انسانها را به هم وصل کنیم. درباره رشد خودمان هم، میتوانم از تیر ماه تا امروز را بگویم؛ یعنی زمانی که اولین چک سرمایه را از اسمارتآپ ونچرز دریافت کردیم. در این ۵ماه، ما ۷۰۰ درصد رشد داشتیم و به صورت میانگین ماهیانه ۱۵۰ درصد رشد را تجربه کردیم.
الان نزدیک به ۵۰هزار کاربر داریم و با این روند رشد که من میبینم، تا آخر سال به ۱۲۰ هزار کاربر میرسیم. نکته دیگر اینکه ارزش آیتمهایی که در کمدا آپلود شده، حدود ۲ میلیارد تومان بوده و بیشتر از ۳۷۰ شهر در کمدا وجود دارد و خود این میتواند نشان بدهد به کدام سمت و با چه سرعتی در حال حرکتیم.
بیشترین چیزی که به ما ضربه زد یا حرکت ما را کند کرد، سرویسهایی بودند که فیلتر شدند یا نتوانستیم دیگر از آنها استفاده کنیم. مثلا ما از one signal برای پوشنوتیفیکیشن استفاده میکردیم که خب، این را از دست دادیم. یا برای بیلدگرفتن مستقیم اپ هم از expo استفاده میکردیم که فیلتر شد. از وقتی هم که تحریم شدیم، محدودیت روی سرورهای خارجی ایجاد شده و این سرورها هرازگاهی خارج از دسترس میشوند.
فضای استارتاپی طوری است که آدم را یاد فیلمهای مستند میاندازد که بچه لاکپشتها که به دنیا میآیند و از ساحل به سمت دریا میروند و از هر طرف مرغ دریایی و هزار شکارچی دیگر به سراغشان میآیند.
استارتاپ داشتن در ایران هم همین طور است؛ یک دفعه از جایی که تا به حال به آن فکر نکردی، مشکلی پیش میآید. برای همین هم نمیشود دقیقا گفت چه مشکلی بزرگتر است.
ظرفیتهای فرهنگی کمدا
پتانسیلی که از نظر فرهنگی در کمدا وجود دارد، حتی به دو کمپین خیلی موفق منجر شد؛ اولی، زمستان سال گذشته بود، زمانی که کرمانشاه زلزله آمد. ما ۳ پوستر خیلی ساده منتشر کردیم با این مضمون که این هفته زمانی که برای دریافت و ارسال لباس پیش شما میآییم، میتوانید لباس گرمی که دارید و از آن استفاده نمیکنید را هم به ما بدهید تا برای زلزلهزدهها بفرستیم. باورکردنی نبود که در ۳ شبانهروز، ۳ کامیون لباس برای آن منطقه فرستادیم.
جالب بود که خیلیها شک داشتند محمولهها به آنجا برسد. برای همین هم، نامههایی در جیب بعضی لباسها گذاشتم برای زلزلهزدهها و از آنها خواسته بودیم با ما تماس بگیرند. چند روز بعد، یک پزشک اصفهانی که به صورت داوطلبانه رفته بود کرمانشاه با من تماس گرفت و گفت در یکی از این چادرها، یک خانواده بودند که لباسهای شما به دستشان رسیده و از من خواستند با شما تماس بگیرم و از شما تشکر کنم و بعد از آن بود که کلی تماس داشتیم و حتی برایمان ویدئو هم فرستاده بودند.
کمپین دیگر، کمپینی بود به نام «مدادتلاش» که مهر امسال برگزار کردیم. ما از همه خواستیم لباسهای ضخیم مثل شلوار جین که دیگر استفاده نمیکنند را به ما بدهند. با تعدادی از خانمهای سرپرست خانوار صحبت کردیم تا در ازای دریافت هزینه، با این لباسها جامدادی بدوزند و ما آن جامدادیها را پر از لوازمالتحریر میکردیم و میرساندیم به دست کودکانی که نیاز داشتند.
نکته جالبتر این کمپین این بود که ما این کار را با چند استارتاپ و موسسه دیگر انجام دادیم. از جمله مجموعه فرهنگی سینمایی هنر شهر آفتاب، خانه دیدار دوست و نخ سوزن، زرینپال، فرانش، فولفکر، دونیت، تیزلند، شیراز تخفیف، اینکارنت و هندیکا ، آیرین مدیابه این کمپین کمک کردند.
اول کار یک گاردهایی وجود داشت. مثلا یادم هست قبلا آدمها دوست نداشتند کسی بداند آنها دارند از کمدا خرید میکنند. اما الان ما بخشی داریم به اسم کُمُشاخ که افرادی که بیشترین امتیازات را در خرید و فروش دارند، آنجا معرفی میشوند و افرادی وجود دارند که کمدشان به بیش از ۳ میلیون تومان پول نقد تبدیل شده است.
یعنی خیلی از خانمها نهتنها ناراحت نیستند، بلکه سعی میکنند بقیه هم آنها را بشناسند، زیرا آنها فلسفه کمدا را دوست دارند؛ اینکه بتوانند کمدشان را خالی کنند و اینکه بتوانند دوست محیط زیست باشند، آنها را خوشحال میکند، زیرا ما سعی کردیم درباره روند چنین طرز فکری در دنیا با آدمها حرف بزنیم.
در سال گذشته، در جهان، از هر ۳خانم، یک نفرشان آیتم دست دوم خریده و از آنجاییکه صنعت مد یکی از صنایع آلاینده کره زمین است، خیلیها به این نتیجه رسیدهاند که تلاش کنند از این صنعت خرید نکنند. دغدغه ما هم این است که در مقابل fast fashion باشیم؛ یعنی طرفدار پوشیدن لباسها به صورت چندباره و تا جاییکه امکانش وجود داشته باشد.
کاری که کمدا کرد، این بود که هیچ وقت شعارزده نیست و یک برند فعال است و به اتفاقاتی که در جامعه رخ میدهد، خلاقانه واکنش نشان میدهد و برای مسائلی که پیش میآید، راهحل دارد.
ما حتی نسبت به کلماتی که در کمدا استفاده شده، حساسیت به خرج دادیم و تلاش کردیم تا محیط صمیمی داشته باشد. در نهایت فکر میکنم یک مسئله کپیرایتینگ بود که توانستیم آن فرهنگ را بسازیم و یکی هم بهروزبودن کمدا؛ اینکه تلاش کردیم اتفاقاتی که در جهان در حال رخ دادن بود را پیگیری و معرفی کنیم.
گفتوگو با ثنا خالصی، موسس استارتاپ کمدا را از اینجا بخوانید