رقبا چگونه کارمندان‌تان را می‌قاپند؟!

0

در یک بازار داغ همواره حفظ کارمندان یک شرکت در مقابل وعده و وعیدهای شرکت‌های رقیب برای کارفرمایان مشکلی جدی بوده است. چارلی بریتوور متخصص منابع انسانی دیدگاه خود راجع به فضیلت وفاداری کارمندان را این‌گونه توصیف می‌کند.

گونه‌ای از افراد وجود دارند که هیچ‌گاه حالت رضایت را به خود نمی‌گیرند. تلاش‌های شما و شرکت شما برای دستیابی به رفاه بیشتر برای این نمونه از افراد هیچ‌گونه اهمیتی ندارد. این گروه تا مادامی که به درآمد یک میلیون دلار در سال دست نیافته‌اند، همین شیوه را پیش می‌گیرند. در بسیاری از موارد این گروه مرتبا شغل خود را با هدف کسب درآمد بیشتر تعویض می‌کنند.

من ۱۶ سال را برای شرکتی که بسیار موفق هم بود، کار کردم. در این شرکت افرادی مشغول به فعالیت بودند که به سختی آن‌ها را جذب کرده بودیم. در شرکت ما از وعده‌های سر‌ خرمن خبری نبود. بسیاری از همکاران من در این شرکت که مثل خودم سابقه ۱۴ تا ۱۶ سال فعالیت در این شرکت داشتند، بدون هیچ انتظاری بهترین عملکرد خود را به اجرا می‌گذاشتند. در مقابل، کارمندان تازه‌وارد که اخیرا به استخدام شرکت درآمده بودند را باید به سختی نگاه می‌داشتیم؛ چراکه آن‌ها انتظار داشتند که خیلی زود ثروتمند بشوند. گاهی هدف از یک اقدام، تلاش برای ایجاد انگیزه و سرمایه‌گذاری در درازمدت است و نه یک میانبر برای رسیدن به ثروت؛ اما گاهی این دو گزینه برای برخی تعریفی معکوس دارد.

تلاش‌های زیادی برای تقویت وفاداری افراد در شرکت ما انجام شد. برای مثال هر زمان که هدفی با موفقیت به انجام می‌رسید، کارمندان درگیر پروژه و خانواده‌هایشان، به سفری مهمان می‌شدند. هدایای ارزشمندی به بهانه‌های متفاوت برای این افراد در نظر گرفته می‌شد. در یک سال تعداد این هدایا بسیار بیش از حد انتظار بود. مثلا از ۵ میلیون دلار به ۱۰ میلیون در سال رسید!

مسئله و موضوعی که در جلسات پیش از جشن شکرگزاری مطرح می‌شد، این بود که در آن سال چه هدیه‌ای برای کارمندان در نظر گرفته شود؟ به‌طور مثال در سال‌های گذشته ۵۰ دلار بن خرید از چندین رستوران به کارمندان هدیه داده شده بود. در یکی از سال‌ها من که مدیر یکی از دپارتمان‌های این شرکت شده بودم، تصمیم گرفتم که هدیه‌ای معمولی برای کارمندان در نظر بگیرم. پاسخ به تصمیم من این بود که یکی از کارکنان به دفتر من آمد و گفت: «شما برای همکارانتان هیچ اهمیتی قائل نیستید!» من به او گفتم: به این دلیل که امسال هدیه‌ای معمولی در نظر گرفته شده؟ چرا مابقی امکانات را نمی‌بینید؟ عینک آفتابی ۵۰ دلاری؟ بن سفر ماه ژانویه برای همه کارکنان به ارزش ۱۰۰۰۰۰دلار؟!»

این کارمند بسیار جوان و کم‌تجربه بود و در شرکت ما سالیانه ۱۰۰۰۰۰ دلار درآمد داشت. در نهایت او شرکت ما را ترک کرد و به شرکت صحرادیتا پیوست. بهتر است بگویم من او را اخراج کردم. گمان می‌کنم که این درسی بود که به آن نیاز داشت.

در حقیقت به دو صورت می‌شود به مسئله اخیر نگاه کرد. برخی کارمندان برای کسب درآمد بیشتر مرتبا از یک شرکت به شرکت دیگر می‌روند و برخی که تازه فارغ‌التحصیل شده‌اند، برای کسب تجربه دست به این کار می‌زنند. از نگاه من هر دو این‌ها به هدف خود می‌رسند ولی نه خیلی زود.

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.