خنیاگرید؟وسط میدان انقلاب بزنید زیرآواز!

0

در هفته‌های گذشته سر توپخانه به سمت رگلاتور بود و اینکه تا زمانی که رگلاتور سیاست‌های حاکمیتی را مشخص نکرده کار کردن در فضای استارتاپ‌های فین‌تک ایرانی به رانندگی در مه می‌ماند. این بار اجازه دهید سر توپخانه را به سمت مدعیان استارتاپ‌های فین‌تک در ایران بچرخانیم.البته ممکن است افرادی باشند که استدلال‌های این مطلب را قبول نداشته باشند یا ممکن است به کسانی هم بربخورد، اما شاید  مطرح کردن آن‌ها بتواند در زدودن مه این فضا کمکی کوچک کند.

فرشته‌ها همیشه هم مهربان نیستند

این روزها همه دنبال فرشته‌های سرمایه‌گذار می‌گردند. اما هستند کسانی که پولی دارند و خودشان را جای فرشته جا زده‌اند! صندوق‌های جسور هم وارد میدان شده‌اند و دربه‌در دنبال استارتاپ می‌گردند تا سرمایه‌گذاری کنند. منطق پول، بازار، سرمایه، بورس و اقتصاد خیلی پیچیده است و حتی کسانی که این چیزها را خوب می‌شناسند هرچند سال یک‌بار در آموخته‌هایشان تجدیدنظر می‌کنند. باور کنید نباید همه را به چشم فرشته ببینید و زیادی فانتزی فکر کنید. باور کنید هیچ کسی پیدا نمی‌شود که پولش را همین‌طور و بدون درنظر گرفتن منطق بازار خرج ایده‌ای کند که طرح کسب‌وکار درست و درمانی ندارد. فرشته‌ها مال کتاب‌هاست و قصه‌های پریان! در عالم واقعیت شما باید بتوانید پول دربیاورید و خودتان را دست نیندازید!

خیلی در رویدادها وقت تلف نکنید

با عرض معذرت از همه بزرگانی که رویداد برگزار می‌کنند؛ خود من هم ممکن است جاهایی خطا کرده باشم و با دوستانی همراه شده باشم، بگذارید بی‌رودربایستی به شما بگویم که بیشتر رویدادها یا حداقل بیشترین زمان بیشتر رویدادها وقت شما را تلف می‌کنند. اگر قرار است بروید و جایزه‌ای بگیرید و نامتان را این‌طوری مطرح کنید و این راهبرد بازاریابی و برندینگ شماست، می‌شود با دیده اغماض نگاه کرد. رویدادها سال‌به‌سال بهتر و حرفه‌ای‌تر شده‌اند اما هیچ‌کدام از شرکت‌های مطرح فناوری بانکی ایران مثل «توسن» و «فناپ» و خدمات از دل رویداد بیرون نیامده‌اند. حتی دیجی‌کالا و بازار و… که به‌عنوان قصه موفقیت به خورد خلق‌الله داده می‌شوند هم از دل رویدادها بیرون نیامده‌اند. گفتم که اگر می‌خواهید جایزه‌ای بگیرید و نامی درکنید این رویدادها مباح است در غیر این صورت زیاد روی رویدادها حساب باز نکنید.

هر مشاوره‌ای ارزشمند نیست

کسانی هم هستند که یکی دو ایده را به‌جایی رسانده‌اند و در فضای بیمار اقتصاد ایران آن را توانسته‌اند بفروشند و چند مطلب ترجمه و گردآوری منتشر کرده‌اند و حالا سعی می‌کنند بامزه باشند و خودشان را منجی جماعت نشان دهند. توصیه می‌کنم از این افراد با سرعت تمام فرار کنید. شاید کسی بگوید چه ایرادی دارد که یکی بیاید تجربه‌هایش را بگوید؟ ایراد دارد! متاسفانه اگر از کسی بخواهید یک دستگاه آیفون ۶ که روشن نمی‌شود را باز کند و آن را تعمیر کند محال ممکن است به آن دست بزند و آن را باز کند. احتمالا حتی نمی‌داند آن را چطور باز کند. اما از هرکسی درباره کسب‌وکارتان نظر بخواهید می‌تواند نظر بدهد. این در حالی است که مشاوره در دنیا جزو خدمات گران‌قیمت محسوب می‌شود و کسانی می‌توانند این کار را انجام دهند که درس این کار را خوانده‌اند و تجربه سنگینی در شرکت‌های مشاوره دارند. همان‌طور که خیلی‌ها چیزی از قوانین مالیاتی نمی‌دادند و نمی‌توانند هیچ‌چیزی در این مورد به شما بگویند، بسیاری از مدعیان هم چیزی درباره کسب‌وکار نمی‌دانند و حتی یکی دو ایده فروخته‌شده هم به آن‌ها این حق و مشروعیت را نمی‌دهد که دوره بیفتند دیگران را هدایت کنند. کسب‌وکار حتی از باز کردن و تعمیر یک آیفون هم پیچیده‌تر است و بزرگان مدیریت هیچ‌گاه در کتاب‌هایشان به‌صورت صریح و مستقیم نمی‌گویند چه‌ کار کنید یا چه کار نکنید. آن‌هایی که می‌گویند راه و چاه را می‌شناسند فقط وقت شما را تلف می‌کند.

کارآفرین‌های پاره‌وقت

وقتی من خودم آن‌قدر برای ایده‌ام ارزش قائل نیستم که تمام‌وقت روی آن کار کنم و صبح‌ها تا عصر در جایی مشغول هستم و گاه‌گاهی روی ایده‌ای که فکر می‌کنم دنیا را قرار است تغییر دهد کار می‌کنم، انتظار دارم دنیا من را جدی بگیرد! وقتی خودت برای ایده خودت مایه نمی‌گذاری چرا فکر می‌کنی دیگران باید برای تو سنگ تمام بگذارند! شاید باور نکنید اما بسیاری از ایده‌های مطرح این روزها یک‌نفره توسعه داده ‌شده و بعدا به یک کسب‌وکار تبدیل شده است. «وردپرس» معروف را «مت منلوگ» در یک آخر هفته و به‌صورت یک‌نفره طراحی کرد. سیستم‌عامل «لینوکس» را که همه می‌دانند چگونه «توروالدز» یک‌نفره توسعه داد. این تصور که صبح تا عصر جایی کار می‌کنم و روی ایده‌ای هم کار می‌کنم، اگر گرفت کارم را ول می‌کنم و می‌روم اینجا پول پارو می‌کنم، حتی به قصه‌های پریان هم مربوط نمی‌شود!

محصولی که کار می‌کند

درست است که در ابتدا لازم نیست محصولی داشته باشید که همه‌چیزتمام باشد،‌ اما کی گفته که شما می‌توانید یک استارتاپ باشید با یک وب‌سایت تمپلیت که حتی نکرده‌اید عددهای تمپلیت را حذف کنید! وب‌سایتی که فونت فارسی آن به‌هم‌ریخته است یا اطلاعات بخش‌های زیادی از آن ناقص است، هر عقل سلیمی را به این نتیجه می‌رساند که آنجا خبری نیست.

کو مشتری؟

و برسیم به آخرین ایراد و نه کم‌اهمیت‌ترین ایراد! تا زمانی که شما مشتری ندارید هیچ‌چیز ندارید. گول تبلیغات بنری و کلیکی و آمارهای دنبال‌کنندگان اغراق شده را نخورید. کافی است ۱۰۰ مشتری واقعی داشته باشید. شاید بتوانید. دقت کنید که گفتم شاید و نه حتما. شاید بتوانید آن ۱۰۰ تا را بکنید ۱۰۰۰ تا و شاید ۱۰۰ هزارتا و شاید یک‌میلیون. وقتی‌ رنک الکسای شما در حدی نیست که الکسا هم شما را ببیند، چه انتظاری دارید؟ شما هیچ راهی ندارید جز اینکه مشتری داشته باشید. خیلی از وب‌سایت‌هایی که خیلی هم خوب کار می‌کنند، مشتری ندارند و بلد نیستند مشتری جمع کنند. خواننده‌ای که جرئت ندارد در میدان انقلاب تهران بزند زیر آواز بر روی استیج هم هیچ کاری نمی‌تواند بکند. استارتاپی که نمی‌تواند برود در انقلاب و فریاد بزند و چیزی بفروشد، در وب هم نمی‌تواند! یادتان باشد که مشتری همه‌چیز است.

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.