بحران کمبود برنامه‌ نویس!

0

تاثیر برنامه‌نویسی بر حیات یک استارتاپ تا کجاست؟ بنیانگذاران استارتاپ‌ها چقدر باید با برنامه‌نویسی آشنا باشند یا اصلا برنامه‌نویس حرفه‌ای باشند؟ اصولا چقدر برای برنامه‌نویسی هزینه می‌کنند؟ اوضاع برنامه‌نویس‌ها در ایران چگونه است؟ این سوالات و مسائلی همچون بحران حاصل از نداشتن برنامه‌نویس، کمبود منابع انسانی، سختی پیداکردن برنامه‌نویس حرفه‌ای و… از جمله موضوعاتی است که بنیانگذاران استارتاپ‌ها ساعت‌ها در ‌مورد‌شان حرف می‌زنند و نبود نیروی انسانی ماهر را به چشم یک بحران نگاه می‌کنند؛ بحرانی که در نهایت ممکن است حیات استارتاپ‌ها را تهدید کند. در این میان خیل عظیمی از برنامه‌نویسان ریز و درشت در بازار آی‌تی ایران حاضر هستند. در واقع وضعیتی متناقض ایجاد شده؛ از طرفی بنیانگذاران از کمبود نیروی انسانی شکایت دارند و در طرف دیگر برنامه‌نویسانی حضور دارند که از بی‌کاری شکایت می‌کنند. سویه دیگر داستان حضور شبانه‌روزی اپلیکیشن‌ها و برنامه‌هایی است که پیوسته در بازارهای آنلاین آپلود می‌شوند. «شنبه» در گفت‌وگو با سجاد بهار مدیرفنی شیپور، حسین مرادقلی مدیر فنی اسنپ و امیر حبیب‌زاده کوفاندر ایوند این موضوعات را بررسی کرده است.

  •  حسین مرادقلی، مدیر فنی اسنپ

تاثیر ۱۰۰درصدی برنامه‌نویسی‌ بر موفقیت کسب‌وکار

مدیر فنی اسنپ نرم‌افزار و بیزینس را مکمل همدیگر می‌داند و به‌ویژه نرم‌افزار را در خدمت توسعه و رشد استارتاپ معرفی می‌کند و می‌گوید: واقعیت داستان این است که یک استارتاپ به دلیل ارزش تکنولوژیکالی که ایجاد می‌کند، کیفیت نرم‌افزاری که برایش ساخته می‌شود، تاثیر مستقیم و قابل لمسی در موفقیتش دارد. مشخصا طرز فکری که در توسعه نرم‌افزار وجود داشته این است که در بیزینس نرم‌افزار در راستای اهداف بیزینس جلو می‌رود. بنابراین بیزینس و نرم‌افزاری که ابزار کار آن است، مکمل و همسو با هم حرکت می‌کنند و نرم‌افزار در خدمت بیزینس قرار دارد؛ یعنی اهمیت بسیاری دارد.

مرادقلی در ادامه ضمن تاکید بر وجود برنامه‌نویس‌های بی‌شمار در ایران، اضافه می‌کند: نکته قابل توجه این است که شاید برنامه‌نویس در ایران داشته باشیم اما متخصصان توسعه‌دهنده استارتاپ بسیار کم داریم و حتی می‌توانیم بگوییم در این زمینه با بحران مواجه هستیم چون به اندازه‌ای که بیزینس‌ها رشد کرده‌اند و بیزینس‌های جدید راه‌اندازی شده‌اند، متخصصان در این حوزه ایجاد نشده‌اند و با عدم تناسب رشد در اکوسیستم مواجه هستیم. این مشکل را باید حل کرد. مثلا از طریق تمرکز روی خروجی دانشگاه‌ها یا حرفه‌ای شدن ارتباط‌ها و تمرکز بر کار تیمی و همفکری‌های فنی. وی در تعریف نیروی متخصص برنامه‌نویس می‌گوید: تخصص طی تجربه به‌دست می‌آید ولی مهم‌تر از آن طرزفکر است؛ یعنی طرز فکر رو‌ به ‌رشد؛ یعنی زبان‌های برنامه‌نویسی جدید را یاد بگیرد، مهارت‌های گسترده‌ای داشته باشد، به‌دنبال یادگیری‌های جدید باشند چون برنامه‌نویس نمی‌تواند راکد باشد. حسین مرادقلی در ادامه و در پاسخ به این پرسش که کسب‌وکارها و مثلا اسنپ چقدر می‌تواند برای پیشی‌گرفتن از رقبا بر برنامه و نرم‌افزارش تکیه کند، می‌گوید: وقتی دو کسب‌وکار در حوزه تکنولوژی خدمات مشابهی ارائه می‌دهند و کلیت کار یکسان است، مزیت رقابتی در تعداد و کیفیت آپشن‌ها و ویژگی‌هایی است که کسب‌وکاری را نزد مشتری محبوب‌تر می‌کند. تا جایی که گاه داشتن این ویژگی‌ها برتری مطلق و موفقیت یک کسب‌وکار را رقم می‌زند. ارائه ویژگی‌های جدید یا همان فیچرها هم مستلزم فکر نوعی است که به نرم‌افزار کسب‌وکار و در قالب برنامه‌نویسی ارائه می‌شود. در مورد اسنپ هم همه چیز برمی‌گردد به این مسئله که بتوانیم همه خدمات را اپتیمایز بکنیم. حتی گاه همه فیچرها تمام می‌شود. مثلا فرضا ما راهکاری با استفاده از تکنولوژی پیدا می‌کنیم که مثلا زمان رسیدن راننده‌ها به مشتری ۲۰دقیقه کاهش یابد. در اینجا دیگر مدیریت و اپتیمایز کردن است که می‌تواند راه و روش کسب‌وکار را صحیح اجرایی کند.

اما از آنجایی که این بحث در اکوسیستم وجود دارد که برنامه‌ استارتاپ‌های ایرانی اغلب کپی برابر اصلی از نمونه‌های خارجی‌شان است و خلاقیت کمتری در حوزه برنامه‌نویسی و تولید نرم‌افزار در ایران به چشم می‌خورد، این موضوع را هم با مدیر فنی اسنپ درمیان گذاشتیم. مرادقلی می‌گوید: تعریف نوآوری خلاقیت نزد افراد معانی متفاوتی دارد. اما به نظر من وقتی استارتاپی براساس نمونه خارجی‌اش راه‌اندازی می‌شود شاید پلت‌فرم مشابهی داشته باشد اما زمانی در ایران موفق می‌شود که بنیانگذارش بتواند براساس نیازهای مشتریان ایرانی آپشن‌ها و گزینه‌هایی را به آن اضافه کند. به نظر من همین هم خلاقیت محسوب می‌شود وقتی شما راهکارهایی برای ارائه همان خدمت در شرایط کشور دیگری با فرهنگ دیگری پیدا می‌کنید، در واقع نوآوری‌هایی داشته‌اید و مسئله دیگری را حل کرده‌اید. اگر چنین راه‌حل‌هایی به دست نیاید، موفقیتی هم نخواهد بود. جوان بودن جامعه استارتاپی ایران و قدمت به مراتب کمترش نسبت به نمونه‌های مشابه خارجی در کشورهای اروپایی و آمریکایی از چند جهت قابل بررسی است. یکی اینکه تقدم نمونه‌های خارجی موجب شده تا الگوهای بی‌شماری در اختیار ایرانی قرار بگیرد تا از این طریق استارتاپ‌های خود را راه‌اندازی کنند و مهم‌تر اینکه از دانش انباشت‌شده آنها استفاده کنند. اما دیگر جنبه قابل بررسی تقدم نمونه‌های غیرایرانی وجود یک فاصله یا گپ میان استارتاپ‌های ایرانی و خارجی است. همین امر شاید به نوعی ایرانی‌ها را آماده‌خور کرده باشد. فاصله‌ای شاید بیش از ۸سال از طرفی موجب شده تا ایرانی‌ها همیشه تکنولوژی تاریخ‌گذشته‌ای را استفاده کنند که در استارتاپ‌های پیشرو جهان زمان مصرف‌شان سرآمده. مرادقلی هم معتقد است که اگر اتفاقی در جامعه استارتاپ‌های پیشرو در سال ۲۰۰۱ افتاده باشد، آن اتفاق سال ۲۰۰۸ در ایران رخ داده‌ اما این فاصله رفته‌رفته در حال کاهش است و حتی الان یعنی در سال ۲۰۱۷ به سه سال رسیده و من فکر می‌کنم تا ۵سال دیگر این فاصله به‌طور کلی از بین می‌رود. وی دلیل این کاهش فاصله را رشد فزاینده اکوسیستم ایران می‌داند؛ رشدی که رقابت را تشدید کرده و نیاز مبرم رقابت هم استفاده از روش‌های نوین و راهکارهای روزآمد است. بنابراین ماندگاری در بازار مستلزم همگام بودن با تغییراتی جهانی است که حتی شاید زمینه‌های موفقیت استارتاپ‌های ایرانی در سطح بین‌المللی را هم فراهم کند.  مدیرفنی اسنپ همچنین حوزه برنامه‌نویسی را به عنوان یک حوزه تخصصی برآورده کرده و می‌گوید افراد دارای چنین مهارتی می‌توانند به داشتن شغل و درآمد امیدوار باشند، چون اگر مهم‌ترین جایگاه‌ استخدام و به‌کارگیری برنامه‌نویس‌ها را کسب‌وکارهای آنلاین و استارتاپ‌ها بدانیم، این حوزه با سرعت رشد بالایی در حال حرکت است و بنابراین این ارزش وجود دارد که آدم‌ها زمان‌شان را سرمایه‌گذاری کنند و این مهارت‌ را یاد بگیرند. وی در مورد دستمزدهای موجود در این حوزه نیز می‌گوید: همه چیز برمی‌گردد به ارزشی که برنامه‌نویس برای کسب‌وکارها ایجاد می‌کند. به همین دلیل دریافتی‌هایی از حقوق وزارت کار تا ۱۰میلیون تومان در این حوزه وجود دارد.

  •  امیر حبیب‌زاده، کوفاندر ایوند

برنامه‌نویسی فرصت بزرگی برای درآمدهای چندده میلیونی 

هم‌بنیانگذار ایوند در ابتدا استارتاپ‌ها را به دسته دارای بعد فنی زیاد و کم تقسیم می‌کند و می‌گوید: بسته به اینکه استارتاپی که راه‌اندازی می‌شود، چه میزان بار فنی دارد، اهمیت برنامه‌نویسی و نرم‌افزار هم بیشتر نمایان می‌شود و حتی در صورت بالا بودن بعد فنی بنیانگذار یا هم‌بنیانگذار باید با ابعاد برنامه‌نویسی آشنا باشند. دلیل دیگری که در این زمینه وجود دارد، برمی‌گردد به اینکه استارتاپ‌ها از راه‌اندازی تا درآمدزایی معمولا با فاصله‌ای شش تا هفت‌ماهه مواجه هستند و بنابراین توانایی مالی برای استخدام نیروی انسانی را ندارند. کما اینکه من و هم‌بنیانگذارم در ایوند تا ۷ماه به تنهایی کار می‌کردیم. وی ادامه می‌دهد: همچنین اگر در ایوند محصول‌مان خطا داشته باشد یا اجرای خوبی نداشته باشد، هیچگاه موفق نمی‌شویم. بنابراین باید یکی از بنیانگذاران مسلط به این حوزه باشد که بتواند خطا و نیازها را تشخیص دهد و براساس آن برنامه‌ بنویسید. اگر بخواهم به کسب‌وکارهای دیگری هم اشاره بکنم، می‌توانم به تسکولو یا جاب‌اینجا اشاره کنم. در این کسب‌وکارها در ابتدا باید نرم‌افزار برنامه‌ اولیه به اصطلاح تنظیم و راه‌اندازی شود و در گام بعدی تیم مارکتینگ تشکیل می‌شود. امیر حبیب‌زاده در ادامه و در مورد مشکلاتی که استارتاپ‌ها در حوزه تامین منابع انسانی دارند، می‌گوید: نبود برنامه‌نویس حرفه‌ای در حال حاضر مهم‌ترین معضل استارتاپ‌های ایران است. این مشکل زمانی بیشتر نمایان می‌شود که بنیانگذاران قصد توسعه کسب‌وکارشان را داشته باشند یعنی بخواهند برای رسیدن به استیج‌های بالاتر برنامه‌ریزی کنند. اینجاست که با وجود برنامه‌نویس‌های زیاد، کسی نیست که دانش توسعه کسب‌وکار در مراحل فنی‌تر و پیشرفته‌تر را داشته باشد. وی وجود این مسئله را به این دلیل می‌داند که برنامه‌نویس‌های ایرانی اغلب آماتور هستند و تخصص‌های خاص این حوزه را ندارند. بیشتر دانش عمومی این مهارت را یاد گرفته‌اند. حبیب‌زاده همچنین اشاره‌ای دارد به تخصص‌های خاصی که نیاز امروز استارتاپ‌هاست و در ایران نیروی انسانی‌اش به شدت کم است و اضافه می‌کند: مثلا متخصص ری‌اکت‌دولپمنت (react development) نداریم و خودمان در ایوند به این تخصص نیاز داریم ولی هیچ کسی را پیدا نمی‌کنیم. یا حتی استارتاپ‌هایی را می‌شناسم که به دلیل نبود برنامه‌نویس حرفه‌ای توانایی رشد ندارند و نمی‌توانند کسب‌وکارشان را توسعه بدهند. کوفاندر ایوند در ادامه و در پاسخ به این سوال که برنامه‌نویس حرفه‌ای به چه کسی می‌گوید و این اصولا برنامه‌نویسی چگونه آموخته می‌شود، می‌گوید: برنامه‌نویسی کاری عملی است که در دانشگاه آموزش داده نمی‌شود. چون افرادی هستند که حتی دیپلم هم ندارند اما از بهترین برنامه‌نویسان ایران هستند. حبیب‌زاده اضافه می‌کند: مهم‌ترین مسئله تسلط بر زبان‌ انگلیسی است که بتوانند از منابع خارجی استفاده کنند و با تمرین به یک برنامه‌نویس حرفه‌ای تبدیل شوند. برنامه‌نویس حرفه‌ای کسی است که تجربه پروژه‌ای داشته باشد. الان در برنامه‌نویسی سابقه ساختن آسان است و حتی با انجام پروژه‌های اپن‌سورس هم می‌توان سابقه و تجربه به دست آورد. از آنجایی که برنامه‌نویسی شغل بسیاری از افراد است، از حبیب‌زاده در مورد دستمزدهای متداول برنامه‌نویسان در ایران می‌پرسیم. وی در ابتدا اشاره‌ای دارد به بکر بودن بازار ایران و استدلال می‌کند که این بازار در حال رشد است و هر روز کسب‌وکاری در گوشه و کنار ایران رشد می‌کند که نیاز اولیه‌اش داشتن برنامه‌نویس است. بنابراین نباید از قافله رشد این حوزه عقب بمانیم. مسئله دیگر برمی‌گردد به رشد و توسعه استارتاپ‌های موجود و از آنجایی که مهم‌ترین مهره‌های رشدشان، نیروی نرم‌افزاری است، دستمزدهای قابل‌توجهی هم به این افراد پرداخت می‌کنند. به‌عنوان مثال، اگر کسی بیگ‌دیتا یا ماشین لرنینگ بخواند، طی دو تا سه سال بعد با حقوقی بین ۱۰ تا ۲۰میلیون تومان در ایران می‌تواند کار کند. وی اضافه می‌کند که این تخصص‌ها به‌ویژه در مرحله رشد و توسعه استارتاپ‌ها مورد نیاز هستند و برنامه‌نویس‌ها باید به این سمت‌وسو سوق پیدا کنند تا بتوانند آینده استارتاپی ایران را از آن خود کنند. این متخصص نرم‌افزار همچنین به دستمزدهای فعلی و رایج در اکوسیستم استارتاپی ایران اشاره کرده و عنوان می‌کند: در حال حاضر دستمزدهای ماهانه‌ای که برنامه‌نویس‌ها دریافت می‌کنند، بسته به تخصص‌شان بین یک میلیون تا ۱۰میلیون تومان است و ادامه می‌دهد که برنامه‌نویسی به دلیل ماهیتی که دارد محدود در زمان و مکان خاصی نیست و اگر کسی این مهارت و دانش را داشته باشد حتی می‌تواند با شرکت‌های خارج از ایران هم همکاری کرده و از این راه درآمدزایی داشته باشد.

  • سجاد بهار مدیر فنی شیپور

استارتاپ‌ها برای تربیت برنامه‌نویس حرفه‌ای هزینه کنند

استارتاپ‌های ایرانی به دلیل تازه‌کاربودن‌شان و اینکه این اکوسیستم سن بالایی در ایران ندارد، در حال حاضر از تکنولوژی اولیه این حوزه استفاده می‌کنند. مثلا اگر در سطح جهان استارتاپ‌ها از برنامه‌ای استفاده می‌کنند که با ۲۰۰نیرو کارشان را پیش می‌برند، این امر برای ایرانی‌ها با تکنولوژی کهنه‌تر و با ۵۰۰نیرو صورت می‌گیرد. این تفاوت قابل توجه است چون نقش برنامه‌نویسی در موفقیت یک استارتاپ به این صورت تعریف می‌شود که مکمل بیزینس است و یک برنامه پیشرفته و مدرن را باید با راهکارهای کسب‌وکاری تلفیق کرد. البته در نقطه مقابل می‌توانیم این نکته را در نظر داشته باشیم که راهکارهای بیزینسی اگر با برنامه مدرنی تلفیق نشوند و برنامه‌نویسی برای پیاده‌سازی خواسته‌های بنیانگذاران وجود نداشته باشد، در آن صورت است که ‌ پیشرفت نخواهیم داشت. استارتاپ‌هایی در صنعت فناوری داریم که پیشرو محسوب می‌شوند و در این شرکت‌ها برنامه‌نویسی حرف اول را می‌زند؛ یعنی هر راهکاری برای توسعه کسب‌وکار مبتنی بر تکنولوژی است. تعداد این شرکت‌ها در سطح جهان اندک است اما همه رقابت‌شان در عالم بیزینس بر پایه شیوه پیاده‌سازی برنامه‌هایی است که برای توسعه محصول‌شان و ارائه خدمات دارند.

در ایران شرکت‌های زیادی داریم که دانش‌بنیان هستند و تکنولوژی را تولید می‌کنند و به نوعی پیشرو هم هستند، اما شرکت‌های زیادی هم داریم که پلت‌فرم‌ها را کپی می‌کنند که لزوما هم نمی‌توان گفت که کارشان خطا و اشتباه است ولی در نهایت این مسئله را ایجاد می‌کنند که تکنولوژی موجود را بومی‌سازی می‌کنند. اما دلیل اینکه چرا در ایران شرکت‌های پیشرو کم داریم یا در سطح جهان اصلا شرکت مطرحی نداریم به این مسئله برمی‌گردد که نیاز مالی برنامه‌نویسان برای انجام پروژه بزرگ برآورده نمی‌شود؛ یعنی هیچ صاحب کسب‌وکاری ماه‌ها برای چند برنامه‌نویس هزینه نمی‌کند که تنها در یک اتاق بنشینند یا در آزمایش‌ها حضور داشته باشند و روی بیس پروژه کار کنند. اما در شرکت‌های پیشرو جهان واحدهای آ‌ر‌‌اند‌‌دی (R&D) جایگاه ویژه‌ای دارند و هزینه‌های بسیاری برای‌شان صورت می‌گیرد؛ واحدهایی که کارشان تحقیق و پژوهش است و در نهایت این تحقیقات را می‌فروشند و کسب درآمد می‌کنند. اما در ایران در عین اینکه از کمبود نیروی انسانی گلایه و شکایت وجود دارد، هزینه زیادی برای تربیت این نیروها صرف نمی‌شود‌. کسی نتیجه تحقیقات پژوهشگران را نمی‌خرد. به همین دلیل نیروهای زبده‌ در این زمینه کم داریم. به نظر من اگر حوزه استارتاپی ایران بخواهد در آینده با مشکلات بیشتری مواجه نشود باید برای تربیت برنامه‌نویسان حرفه‌ای هزینه کند. همچنین این اتفاق در دانشگاه‌های ایران هم نمی‌افتد؛ یعنی در آنجا هم که مرکزی برای تعلیم و یادگیری است، چنین هزینه‌هایی نمی‌شود.

در ادامه باید اشاره کنم که عدم توسعه یا عدم موفقیت یک بیزینس چه بی ‌تو بی و چه بی‌ تو سی کاملا مربوط به نرم‌افزار و برنامه‌نویس نیست؛ بلکه این شناخت بنیانگذاران از کسب‌وکارشان، مشتریان و خواسته‌های مشتریان است که در نهایت به طرح‌ریزی یک برنامه منجر می‌شود؛ برنامه‌ای که می‌تواند روند موفقیت را تسریع کند اما به‌تنهایی نمی‌تواند کاری از پیش ببرد. بنابراین برنامه‌نویسان هم باید شناخت خوبی از بازار داشته باشند. کما اینکه در حال حاضر نیز بازار به این سمت‌وسو می‌رود که برنامه‌نویس هم بازار را بشناسد و براساس نیاز بازار برنامه بنویسد. چون هستند افرادی که در اتاق‌ها و دفتر خود نشسته‌اند و برنامه‌نویسی می‌کنند بدون آنکه توجهی به نیازهای بازار داشته باشند. در این صورت خریداری هم برای برنامه‌های آنها وجود ندارد. بازار ایران در منطقه بازاری پیشرو است و تازه گام‌های نخستین خود را برمی‌دارد و هنوز ناب و دست‌نخورده باقی مانده است. بنابراین برنامه‌نویسان باید این فرصت را دریابند و به‌راحتی آن را از دست ندهند. به ویژه اینکه اعداد و ارقام دستمزدها هم قابل توجه است و می‌تواند محلی برای گذران زندگی و تامین هزینه‌ها باشد. همچنین برنامه‌نویسی به دلیل محدود‌نبودن به زمان و مکان با بازاری اشباع‌ناپذیر‌ مواجه است و حتی می‌توان برنامه‌ای را در ایران نوشت و به شخص یا شرکتی در یک کشور دیگر فروخت؛ یعنی حتی می‌توان نیازی در کشور دیگری را پاسخ داد.

تنها تفاوتی که در حوزه برنامه‌نویسی ایران با کشورهای پیشرو در این حوزه می‌توان دید، این است که در دنیا تکنولوژی را اول یاد می‌گیرند و بعد استفاده می‌کنند. اما در ایران اول استفاده می‌کنند و بعد هر جا به مشکل برخورد کردند، آن بخش را مطالعه می‌کنند. تبعات این امر را می‌توان در مورد استارتاپ‌های ایرانی و اینکه پلت‌فرم اولیه‌شان غیربومی است، مشاهده کرد، چون تنها ۱۰درصد از این استارتاپ‌ها پلت‌فرمی بومی و دارای بیس ایرانی هستند و بقیه وارداتی است و این ضعف محسوب می‌شود. کسی برای برنامه‌نویسی پروژه‌های ۱۰۰درصد ایرانی اقدام نمی‌کند.

 

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.