استارتاپ بدون مشتری یعنی…

0

هفته گذشته در نشست سالیانه شرکت توسن بودم و مطالب زیادی آنجا مطرح شد که همه آنها جالب‌توجه بود؛ اما چیزی آنجا مطرح شد که نمی‌توان راحت از کنارش گذشت. امید ترابی را سال‌هاست که می‌شناسم. از مدیران حرفه‌ای در صنعت فناوری‌های مالی ایران است و تجربه‌های خوبی نیز در خارج از مرزهای ایران دارد. او که قرار بود از «بوم» -که پلت‌فورم توسن برای استارتاپ‌های فین‌تک است- صحبت کند، در ابتدای صحبت‌هایش تصویری از سال ۸۰ شرکت توسن نشان داد. این تصویر که کیفیت پایینی دارد مربوط به سال ۸۰ است و آنهایی که در تصویر دیده می‌شوند همه شرکت توسن هستند. بماند که دقیقاً یک سال قبل از آن تاریخ یک‌سوم این تعداد بودند. از مطالبی که در همین نشست مطرح شد اگر بخواهم استفاده کنم در شرکت توسن امروز بیش از ۲۸۰۰ نفر در ۲۵ کسب ‌و کار مختلف آن فعالیت می‌کنند. بالغ بر ۱۵ کسب‌ و کار جدید نیز در ۱۲ ماه گذشته به این مجموعه اضافه‌ شده است که در بیش از پنج نقطه دنیا فعالیت می‌کنند. توسن بیش از ۵۰ مشتری دارد که عمدتاً بانک‌ها و سازمان‌ها و موسسه‌های مالی و اعتباری بزرگ هستند. امید ترابی گفت که ما آن زمان نمی‌دانستیم اما یک استارتاپ بودیم! بله! آنها نمی‌دانستند و کسب ‌و کاری راه انداختند که در ادبیات امروز به آن می‌گوییم استارتاپ. یکی از دوستان من کتابی ترجمه کرده به نام «بازانجام» که توصیه می‌کنم حتماً آن را بخوانید. کتاب در برخی جاها خیلی صریح و تیز ایده‌هایش را مطرح می‌کند. مثلاً در صفحه ۵۶ می‌گوید یک کسب‌ و کار راه بیندازید نه یک استارتاپ. نویسنده با ایده‌ای که در خیلی از استارتاپ‌ها هم وجود دارد مسئله دارد و آن درآمد نداشتن است! در تعریف استارتاپ‌ها معمولاً تاکیدی بر درآمد نمی‌شود و ممکن است یک استارتاپ هرگز به درآمد نرسد. برخی ممکن است حرف نویسنده را قبول نداشته باشند. موضوعی که می‌خواهد مطرح کند این است که کسب ‌و کار واقعی با مسائل واقعی سر و کار دارد. همان‌طور که لازم نیست همه کسب ‌و کار راه بیندازند و کارآفرینی کنند لازم نیست همه استارتاپ راه بیندازند. گاهی دانستن همین ‌که کسی نباید استارتاپ راه بیندازد خودش دستاورد بزرگی است. کسب‌ و کار راه انداختن یا به دنبال استارتاپ رفتن یک مسیر است و موفق بودن در مسیر حرفه‌ای یک‌ مسیر دیگر و لزوماً هم‌راستا نیستند. کسی ممکن است در مسیر حرفه‌ای خود موفق باشد و از نظر درآمد و ثروت دستاوردهای خوبی هم داشته باشد در حالی‌ که اگر در مسیر استارتاپ و کسب‌ و کار قرار گیرد ممکن است به آن موفقیت‌ها نرسد. همیشه تاکید کرده‌ام که سراغ داستان‌های موفقیت واقعی برویم. بسیاری از داستان‌های موفقیت فقط داستان هستند! در مورد شرکت توسن معتقدم یکی از داستان‌هایی که کسب‌ و کارها و استارتاپ‌های فین‌تک ایران حتماً باید آن را مرور کنند، مسیری است که این شرکت طی کرده. با توجه به شناختی که از این مجموعه دارم اگر بخواهم به دو نکته اشاره‌کنم اینهاست:

۱- با مشتری شروع کنید!

شاید خیلی‌ها ندانند اما توسن با قراردادی که آن زمان از یکی از موسسه‌ها گرفت شروع شد و من شنیده‌ام که در سال‌های ابتدایی با مشکلات مالی متعددی مواجه بودند؛ اما آنها از همان ابتدا مشتری داشتند. مشتری همه ‌چیز است. مشکل بسیاری از کسب‌ و کارها و استارتاپ‌های امروز این است که مشتری ندارند. وقتی مشتری ندارید در اصل هیچ‌ چیز ندارید.

۲- «نگین» خود را داشته باشید!

نام نرم‌افزاری که توسنی‌ها در ابتدا ارائه کردند «نگین» بود. نگین دستاورد اولیه توسن بود که به‌مرور توسعه پیدا کرد و روزبه‌روز بهتر شد و امروز نسل‌های متفاوتی از آن منتشر شده است. نگین برای من استعاره‌ای است از یک مدل کسب ‌و کار درست. توسنی‌ها نگین داشتند و با این نگین پول درمی‌آوردند و آن را دوباره در کسب ‌و کارشان خرج می‌کردند و خودشان را توسعه می‌دادند. وقتی نگین ندارید در اصل هیچ ‌چیز ندارید!

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.