یکی از افراد مورد علاقه من در حوزه رهبری، سایمون سینک (Simon Sinek) است. چند سال پیش به صورت اتفاقی یک TED در رابطه با رهبری به اسم «چگونه رهبران الهام بخش می شوند» دیدم و نگاهم به اینکه چه چیزی در یک شرکت مهم است یا مهم نیست، تغییر کرد.
در این سالها سعی کردم که این نگاه را به دیگران نیز منتقل کنم؛ حتی باورم را در مواردی به مشتریان نیز منتقل کردم و به طرز شگفتآوری نتیجه گرفتم. سایمون سینک یک TED بسیار مهم دیگر به اسم «چرا رهبران خوب به شما احساس امنیت میدهند» دارد که ریشه خیلی از ناامنیهای کارمندان و حتی بداخلاقیهایشان در رفتار با مدیران را در منتقلنشدن احساس امنیت نهفته میداند.
در ادامه این متن مقالهای را که از سخنرانیها و مصاحبههای سایمون سینک جمعآوری شده، آوردهام. با اینکه تاریخ آن مربوط به ۲۰۱۷ است، اما به نظرم هنوز ارزش خواندن دارد؛ بنابراین تصمیم گرفتم آن را برای استفاده دیگران ترجمه کنم.
قواعد را بشکن!
سایمون نقل میکند روزی به همراه دوستش در مسابقهای شرکت کردند که در پایان به مسابقهدهندگان نان شیرینی میدادند. او به دوستش میگوید «نگاه کن! شیرینی!» ولی دوستش نگاهی به صف میاندازد و میگوید «ولی برای انتخاب شیرینی بهتر باید در یک صف طولانی بایستیم».
سایمون متوجه میشود که مردم در جهان به دو روش نگاه میکنند؛ بعضیها «آنچه را که میخواهند» میبینند؛ در حالی که بقیه افراد «موانع رسیدن به آن چیز» را میبینند. سایمون به جلوی صف میرود و از داخل جعبه دو شیرینی برمیدارد و کسی هم اعتراضی نمیکند چون آن شیرینی فراوان بوده.
البته قاعدتا او امکان انتخاب نوع شیرینی را نداشت و این چیزی بود که او در قبال در صف نماندن، فدا کرده بود. قاعده این است: شما هر کاری که بخواهید میتوانید انجام دهید و قواعد را بشکنید، مادامی که مانع رسیدن دیگران به آنچه میخواهند نشوید. ممکن است که در اثر شکستن قاعده مجبور شوید گزینههایتان را فدا کنید.
ذهن خود را آموزش بده!
در طول یک مصاحبه سایمون تجربیات خودش را از فشار کاری، زمانی و مالی بیان میکند و اینکه او نیز مانند سایر افراد با این فشارها درگیر بوده است.
مثالی که او میزند در رابطه با ورزشکاران است که در مسابقات با یک سوال از طرف خبرنگاران مواجه میشوند: آیا مضطربی؟ و تقریبا همیشه ورزشکاران پاسخ میدهند که «نه! من هیجانزدهام!». علائم اضطراب چیست؟
ضربان قلب بالا، عرقکردن بدن و حساسیت زیاد ذهن؛ این علائم دقیقا علائم هیجانزدگی هم هستند. در ادامه سایمون توضیح میدهد که چگونه در طول زمان در مواجهه با فشارها ذهن خود را آموزش داده است که واکنشهای خود در قبال اضطراب را به هیجانزدگی تفسیر کند و به این ترتیب یک عامل مخرب را به عامل پیشرفت خود تبدیل کند.
صبور باشید!
سایمون تجربه خودش از تعامل با نسل جدید را بیان میکند که چقدر در رسیدن به اهدافشان بیتاب هستند. آنها احساس موفقیت در کار و یا روابط شخصی را به عنوان یک شکار و هدف میبینند که باید آن را جستوجو کرده و کشف کنند و هنگامی که آن را به سرعت پیدا نمیکنند مأیوس میشوند، آن را ترک میکنند و به دنبال هدف بعدی میروند.
او توضیح میدهد که بیشتر ابعاد زندگی (مانند عشق در روابط شخصی و یا موفقیت در کسبوکار) مانند یک سفر هستند که باید طی شوند. افراد موفق نمیشوند و یا عاشق نمیشوند مگر آنکه هر روز به سختی تلاش کنند که موفق شوند یا عاشق بمانند.
مسئولیتپذیر باشید!
سایمون به موردی در قرن هجدهم اشاره میکند که مرگومیر مادران ۴۸ ساعت پس از زایمان در بیمارستانها بسیار بالا بوده است.
در بعضی از بیمارستانها، پزشکان برای کشف علت مرگ دست به کالبدشکافی اجساد مادران میزدند و بدون آنکه دستان خود را بشویند، در ساعات بعدی از روز در اتاق زایمان حضور مییافتند.
در این بیمارستانها آمار مرگومیر مادران گاه تا۷۰ درصد بالا میرفته؛ دکتر اولیور وندل هولمز متوجه این موضوع میشود و توصیهای ساده میکند:
دوستان لطفا دستهایتان را بشویید! در جامعه پزشکی حرف دکتر هولمز را به سخره گرفتند و متأسفانه تا ۳۰ سال بعد این موضوع رعایت نشد. زمانی که متوجه درستی صحبت دکتر هولمز میشوند و پزشکان شستوشوی دستشان را به عنوان پروتکل رعایت میکنند، بیماری و مرگومیر از بین میرود! بله، خود پزشکان عامل بیماری و مرگومیر بودهاند!
این داستان بهسادگی نشان میدهد که گاه خود ما عامل مشکلی هستیم که میخواهیم راهحل آن را پیدا کنیم. در راه رسیدن به موفقیت زمانی میتوانید اعتبار نتیجه کار را به خودتان اختصاص دهید که مسئولیت تمامی اشتباهات در مسیر را نیز بپذیرید.
یکی از توصیههای نلسون ماندلا به کسانی که میخواهند رهبر باشند، این است که آخرین کسی باشید که صحبت میکند
از خودتان بهتر بشوید!
سایمون در یک سخنرانی تعامل خود با شرکتهای مایکروسافت و اپل را تعریف میکند. در مایکروسافت ۷۰درصد افراد ۷۰ درصد زمان ارائه خود را به این میگذرانند که چگونه اپل باشند!
در اپل ۱۰۰ درصد افراد ۱۰۰ درصد وقتشان در ارائه را به این میگذرانند که چگونه بهتر باشند. یکی سعی میکند که از دیگری بهتر باشد (و شاید بعضی مواقع واقعا بهتر بشود) و یکی سعی میکند از خودش بهتر باشد (حتی اگر گاهی از دیگران عقبتر باشد).
اولی در یک بازی متناهی گرفتار شده و دیگری یک بازی نامتناهی را دنبال میکند که همیشه سعی میکند از خودش بهتر باشد.
حدس بزنید چه کسی خسته میشود!
احساس خوب و پایدار در کار، از برندهشدن در رقابت ایجاد نمیشود بلکه از پیشرفت ایجاد میشود. همیشه سعی کنید که از خودتان بهتر بشوید.
عرشه را پرکنید!
سایمون در مصاحبهای توضیح میدهد آن زمانهایی بهترین عملکرد خود را دارد که در محیطی که او را حمایت میکنند، کار میکند و افرادی را دور خودش جمع میکند که او را در موضع قدرت قرار میدهند.
او در تعامل بدی قرار نمیگیرد؛ نه به خاطر اینکه نابغه است بلکه صرفا به این دلیل که خود را در محیطی قرار نمیدهد که او را نخواهند! لذا افرادی که اطراف او هستند، او را حمایت میکنند و او نیز افراد اطرافش را حمایت میکند؛ این حمایت دوطرفه عامل رشد و پیشرفت میشود.
آخرین نفری باشید که صحبت میکند!
یکی از رهبران نمونه در ذهن سایمون سینک، «نلسون ماندلا» است، زیرا نلسون ماندلا نهتنها در کشور خود بلکه در سطح جهان به عنوان یک رهبر مورد احترام است.
یکی از توصیههای نلسون ماندلا به کسانی که میخواهند رهبر باشند، این است که آخرین کسی باشید که صحبت میکند. سایمون توضیح میدهد که به جای توصیه مرسوم «شنونده خوبی باشید» یاد بگیرید «آخرین نفری باشید که صحبت میکند».
این کار دو مزیت دارد؛ اول به همه افراد این اجازه را میدهید احساس کنند شنیده شدهاند، دوم نظر همه افراد را قبل از ارائه نظر خود شنیدهاید.
معتبر باشید!
بر اساس آنچه به آن اعتقاد دارید، صحبت و عمل کنید. زمانی که این کار را انجام میدهید، افرادی را که اعتقاد مشابهی با شما دارند، به خود جلب میکنید و افراد به شما «اعتماد» میکنند؛ این یک شکل طبیعی بقاست.
اگر حرفی بزنید که به آن اعتقاد ندارید، در نهایت «اعتماد» دیگران را نخواهید داشت، زیرا زمانی که دیگران متوجه این موضوع بشوند، احساس میکنند فریب خوردهاند و دیگر به شما اعتماد نمیکنند و از شما فاصله میگیرند.
شور و شوق خود را پیدا کنید!
یافتن شور و شوق نباید مشکل باشد. هر کس چیزی دارد که از انجام آن لذت میبرد، حاضر است بدون دریافت پول آن را انجام دهد و یا حتی حاضر است برای دیدن و یا انجام آن کار هزینه کند! سایمون میگوید که شور و شوق نتیجه انجام کاری است که فرد از آن لذت میبرد.
دنبال کردن علایق (نه لزوما به عنوان شغل) به شما کمک میکند آن کار لذتبخش را کشف کنید و آن را در زندگی و شغلتان به کار گیرید.
به عنوان مثال، سایمون از علاقه خود به هنر سخن میگوید و اینکه چگونه هنر برای او الهامبخش ایدههای جدید و نگاه نو به زندگی میشود. سپس او سعی میکند با کمک قدرت الهامبخشی خود از طریق سخنرانیها و کتابهایش، ایدههای جدید را به دیگران منتقل کند.
با چرایی شروع کنید!
طبق گفته سایمون، افراد موفق به شیوهای خاص فکر میکنند و به نحوی خاص عمل میکنند که با سایر افراد کاملا متفاوت است. او کشف کرد که تفاوت در این است که این افراد با «چرایی» شروع میکنند قبل از اینکه «چگونه» و یا با «چه» (محصولی/روشی) این کار را انجام میدهند، زیرا در چرایی، هدف واقعی افراد نهفته است و در صورتی که باور دیگران مانند شما باشد، شما را راحتتر قبول میکنند و با شما همراه میشوند.
او در TED معروف خود دو شرکت اپل و سامسونگ را مثال میزند که چگونه هر دو شرکت از بهترین تکنولوژی و متخصصان استفاده میکنند ولی این اپل است که هر روز با ایدههای جدید جهان را شگفتزده میکند (۲۰۰۷).
اپل «خاصبودن» و «اولبودن» را ارائه میدهد. افراد آنچه را شما «باور» دارید میخرند، نه آن چیزی را که شما «میفروشید».
ترجمه: کامران فلاح (مدیر توسعه کسبوکار شرکت رادین)