سال99 برای شما چطور بود و با چه چالشهایی روبهرو بودید؟
سال99 قطعا سال خیلی سختی بود و قرنطینه کرونا شروع شد. ما 2ماه اول سال را از دست دادیم، خیلی از استارتاپها دچار مشکل شدند و اکثر مشاورههای من به بیزینسها درباره بیزینسمدل و راهکار مناسب برای این فضا بود.
باتوجه به اینکه من خودم سرمایهگذاری شخصی کرده بودم، آن استارتاپ عملکرد خوبی داشت. اواسط سال من پیشنهاد دبیری انجمن فینتک را داشتم، از پاییز پذیرفتم از روز اول ما چالشهای وحشتناکی با رگولاتور داشتیم. تصمیمهایی که رگولاتور گرفته بود و بهجای تعامل، تصمیمات اغلب اشتباه خودش را به شرکتهای حوزه فینتک اعلام میکرد.
اخیرا هم تصمیماتی بانک و شاپرک گرفتند که بهنظر با نظرات ارگان ثالثی، این تصمیم اشتباه گرفته شده است. تعداد زیادی از ترمینالها به دلیل اینکه تراکنشهای پایینی داشتند بسته شدهاند و خیلی از کسبوکارهای خانگی تحت تاثیر این موضوع قرار گرفتند.
اخیرا هم گفتند به رمزارزها حق سرویسدادن ندارید و این دستهگل آخری بود که ما دیدیم بانک مرکزی و ارگان ثالث انجام دادند.
ما تا همین چند ماه گذشته تعامل خیلی خوبی با بانک مرکزی و مسئله رمزارزها و کمیسیون اختصاصی دولت داشتیم. تصمیمهای خوبی گرفته شد که قرار بود با محوریت بانک مرکزی سه تشکل خصوصی و مردمی پیشنویسی را آماده کنند که ما این را تهیه کردیم.
یک پیشنویس چارچوب رمزارزها و یک پیشنویس خودتنظیمی که اولینبار مطرح کردیم که این پیشنویس با همکاری بانک مرکزی و سه نهاد مردمی در کمیسیون اختصاصی دولت مطرح شود. اما متاسفانه چند هفتهای است دوستان جواب تلفن بچههای ما را نمیدهند و اخیرا هم ابلاغیه ناگهانی برای بستن رمزارزها مطرح شد.
یک تشدد آرایی ظاهرا وجود دارد که برخی ارگانهای حاکمیت مخالف این موضوع هستند. اما حاضر نیستند در این باره با بخش خصوصی حرفی بزنند و پشت درهای بسته میروند. حرکت خوبی درحال اتفاق افتادن بود که تمام آنها به باد رفت و ما دوباره باید تلاش کنیم تا ببینیم مشکل از کجاست.
اگر بخواهم تقسیم کنم، کرونا برای من وضعیت خیلی سختی داشت و بعد برای من امیدوارکننده بود، با حرکتهایی که استارتاپها به وجود آورده بودند. اما آخر سال با بلایی که بانک مرکزی و شاپرک و ارگانهای دیگر سر ما آوردند، خیلی سال سختی برای استارتاپهای حوزه فینتک بود.
پیشنهاد شما برای این حجم از سنگاندازی چیست؟
تا قبل از این ما اگر انتقاد میکردیم دوستان میگفتند شما فقط انتقاد میکنید و پیشنهاد نمیدهید، بعد که پیشنهاد شفاهی میدادیم میگفتند باید مکتوب کنید، بعد میگفتند نه، تشکلها باید با هم به تفاهم و توافق برسند و با پیشنهادهای آخرمان سه تشکل کامل به توافق رسیدند و حتی نماینده بانک مرکزی را هم در جلسه آخری که داشتیم، نقطهنظرهای ایشان را لحاظ کردیم و پیشنهادی که به بانک مرکزی ارائه کردیم با تعامل کامل بود.
بهنظر میآید با این وضعیت چیزی به اسم تعامل معنا ندارد. ارگان ثالثی که بانک مرکزی را تحت فشار قرار داده بهنظرم باید وارد مذاکره شود. اگر بانک مرکزی اختیار ندارد که در این حوزه با ما مذاکره کند، ارگان ثالث وارد مذاکره شود.
پیشنهاد مشخص من این است که ما همیشه این مشکل را داشتیم و هرجا که انحصار وجود دارد، ما این مشکل را داریم. درباره شاپرک هم باید انحصار شکسته شود، بانک مرکزی اگر میخواهد نظارت کند، من میخواهم اجازه دهد که با فعالان این حوزه یک فیش پرداخت راهاندازی کنیم و قول میدهیم تمام کارها را برای نبودن پولشویی، تقلب و کلاهبرداری انجام دهیم.
این کمک میکند تا شاپرک پاسخگو باشد و یک سطح سرویس مناسبی را ارائه کند که این در فضای رقابتی تامین میشود و من به شما قول میدهم که خود بانکها هم آماده هستند شاپرک دوم یا حتی سوم را ایجاد کنند.
این انحصار باعث پایینبودن سطح سرویسدهی شده و هیچ پاسخگویی هم در این زمینه ندارند. ما کاملا آمادگی داریم که انجمن متولی شود و این اتفاق رخ دهد و فضا بهتر شود. حداقل ما خودمان با ارگان ثالث وارد مذاکره میشویم تا بفهمیم نگرانی چیست.
عملکرد اکوسیستم استارتاپی به طور کلی در سال99 را چطور میبینید؟
عملکرد اکوسیستم استارتاپی در سال99 را خیلی خوب نمیبینم. ما متاسفانه امسال خیلی مهاجرت داشتیم و من به شخصه این اتفاق را عملکرد منفی برای کشور میدانم و ممکن است بعضی دوستان بگویند نه، این اتفاق مثبتی است و در آینده اتفاقات خوبی میافتد اما من چنین چیزی را قبول ندارم.
از جهت رگولاتوری وضعیت بدی داریم، در یک مقطعی از سال تعامل سازنده میکردیم اما با دخالت ارگانهای ثالث این تعامل به هم خورد.
از جهت موضوع مالیات شاید کد مالیاتی به شفافیت مالیاتی کمک کند اما خیلی از کسبوکارها دچار ریزش مشتری شدند. وقتی مشتری میتواند با کارت به کارت مشکل خودش را حل کند، چرا درگاه پرداخت بگیرد؟ وقتی فروشنده میتواند با یک پیج اینستاگرامی محصول خود را بفروشد، چه نیازی به پلتفرم ایکامرس دارد و موارد زیادی از این دست را شما میتوانید ببینید و من از این جهت فضای خوبی نمیبینم و گزارشها هم حاکی از همین است.
در گزارش شاخص نوآوری 6 پله سقوط کردیم، رتبه سادگی کسبوکارمان حدود 128 است و از جهت زیرساختهای دولت جزو بدترینها هستیم. البته که کرونا تاثیر گذاشته اما شما میبینید که کشورهای دیگر برای اینکه اقتصادشان افت نکند، حمایت کردند و ما علاوه بر اینکه حمایت نداشتیم، متاسفانه دولت دستش را در جیب مردم کرده است.
موارد زیادی داریم که کسبوکارها با مالیات دچار مشکل شدند و خب، این کمبود نقدینگی دولت عملا این موضوع را تشدید کرده است. بهعنوان مثال، به یکی از استارتاپهای خوبی که محصول و عملکرد خیلی خوبی دارد، بیمه نوع2 دادند و وقتی اعتراض کردند که ما دانشبنیان هستیم و تازه تاسیس شدیم، گفتند مالیات بودجه ندارد و گفتند دانشبنیان درجه یک ندهید.
یعنی کمترین حمایتی از یک استارتاپی که یکساله است، نشده. علاوه بر اینکه نقشه کشیدند از آنها مالیات بگیرند، درحالی که از شرکت این شکلی نمیتوان مالیات آنچنانی گرفت، چون ممکن است از بین برود.
در فضای مردمی هم ما مشکل داشتیم و فکر میکنم حباب بورس ترکیده و وضعیت خوبی ندارد. حبابدار شدن بورس مقصر اصلیاش دولت است و به زعم اغلب کارشناسان، دولت کسری بودجه خودش را از همین حباب بورس تامین کرد و اعتماد به یکی از بازارهای مهم سرمایهگذاری کشور سلب شد.
در فضای استارتاپی چه تاثیری داشت؟
اوایل امسال مطرح شد که 5 استارتاپ از شرکتهای مطرح وارد بورس میشوند اما بهخاطر بهانههای مختلف هنوز وارد بورس نشدند و من نمیخواهم تهمت برنم، اما حرفهای زیادی راجع به باجخواری از این شرکتها شنیدیم.
باجخواری اتفاق خوبی نیست و ورود به بورس میتوانست یک مدل اگزیت برای سرمایهگذارها باشد و اگر اتفاق میافتاد، خیلی حرکت ارزشمندی بود و اکوسیستم را به سمت جلو میبرد، تا الان که محقق نشده است.
بعضی از استارتاپها که سرویسشان مناسب دورکاری بود، رشد خوبی داشتند و من به آنها تبریک میگویم. ایکامرسها رشد خوبی داشتند اما توجه داشته باشید که باتوجه به قیمت دلار، قدرت خرید مردم پایین آمده است.
تا دلتان بخواهد امسال شعار داده شده اما عملی اتفاق نیفتاده. این عزیزانی که شعار میدهند و به دنبال درجههای بالاتر هستند، بهنظر من در پوزیشن فعلی میتوانستند به اندازه کافی مفید و تاثیرگذار باشند.
در یکی دو سال اخیر شتابدهندهها خروجی قابلتوجهی نداشتند و ما شاهد یک استارتاپ بزرگی که نوآوری و خلاقیت داشته باشد، نبودیم، بهنظر شما دلیل اینکه میگویند شتابدهندهها شکست خوردند، چیست و بیزینسمدل آنها اشتباه است یا واقعا شکست خوردند؟
درمورد شکست شتابدهندهها من موافق نیستم و بگذارید از دید دیگری این موضوع را مطرح کنم. من اواخر سال 92 مدیر نوآوری فناپ شدم و ابتدای سال93 اولین سیکل شتابدهیاش را طی کرد و برای تریگآپ اولین سیکل شتابدهی گرفتیم. سال بعد تریگآپ را افتتاح رسمی کردیم و این کار به صورت کلاسیک بود. تا سال 96 که من مدیر نوآوری بودم 4 سیکل شتابدهی را طی کردیم.
من انتقاد جدی به دو ارگان دارم؛ یکی معاونت علمی در وهله اول. معاونت با معرفی اشتباه خودش باعث گمراهی و اشتباه شد. با حمایتهای انتخابیاش باعث این اتفاقها شد. ارگان دوم خود شما (هفتهنامه شنبه و رسانهها) خیلی از استارتاپها یا کسانی را که استارتاپ نبودند، معرفی میکردید. فضای رسانهای ما کسانی را معرفی میکردند که اصلا استارتاپ نبودند مثل دیجیکالا، کافهبازار و … . ما در هر رویدادی که میرفتیم دوستان رسانهای اینها را به عنوان استارتاپ معرفی میکردند درحالی که خیلی وقت است بیزینسمدل آنها ثابت شده است.
بهعنوان کسی که یک استارتاپ را راه اندازی کردم، شاید برایتان عجیب باشد اما وقتی ما 600 ایده را بررسی میکردیم، خیلی از ایدهها ایکامرس بود و میخواستند شبیه دیجیکالا یا کافهبازار شوند و این گمراهی از معرفی اشتباه دولت و رسانهها ناشی میشود و همه ادعا میکردند که ما به شتابدهنده نیاز داریم و هیچکس صریح به آدمها نمیگفت که شتابدهنده در چند سال اول ضررده است.
خاطرم هست که یکی از دوستان از قم به ما در تریگآپ زنگ زده بود و میگفت ما میخواهیم در قم شتابدهنده بزنیم شما از ما حمایت میکنید. من گفتم شما از کدام ارگان حمایت میشوید و گفت هیچ، ما بخش خصوصی هستیم. گفتم خب ما هم بخش خصوصی هستیم اما شما میدانید که شتابدهنده در چندسال اول ضررده است، گفت نه به ما گفتند سودده است.
گفتم من الان دارم اجرا میکنم و زیانده است، گفت اگر زیانده است خودتان چرا اجرا میکنید، گفتم من شرکت بزرگی مثل فناپ پشت سرم است و هر استارتاپی که وارد میشود، فناپ میتواند به من کمک کند که زودتر وارد بازار شود.
یک بخش خصوصی ضعیف نمیتواند این کار را انجام دهد، تعداد شتابدهندههای ایرانی قابل مقایسه است با آمریکای شمالی با چندبرابر جمعیت ایران و اکوسیستم اقتصاد باز و نوآورانهای که دارد. وقتی معاونت علمی فاند و امتیاز میدهد، این اتفاق میافتد و کسانی که موفق نشدند، همین دسته بودند که به صورت دوپینگی و تزریقی بدون پلن درست شکل گرفتند.
از دوستان شتابدهنده بپرسید که چقدر ما بهخاطر مسائل بیمه مشکل داشتیم و میگفتند کسانی که در شتابدهنده هستند باید بیمه شوند و ما میگفتیم که اینها استارتاپ هستند و هنوز بیزینسمدلشان کار نمیکند، اما اصلا قبول نمیکردند.
از طرف دیگر برایشان کمیت مهمتر از کیفیت بود و هر روز باید یک جایی را افتتاح میکردند و ما دوستان را فقط بهعنوان عزیزان افتتاحکننده میشناختیم، من مقصر اصلی را معاونت علمی، بخشهای دولتی و رسانهها میدانم. چرا ما نوآوری نداریم چون اولین کسانی که نوآوری به ذهنشان میرسد دیجیکالا و ایکامرس هست، اما در ایکامرس چقدر میتوان نوآوری داشت؟
شما میگویید چرا استارتاپها نوآوری ندارند و منهم با شما موافق هستم که نوآوری در اکوسیستم استارتاپی کم شده، چون دو نیرو، نوآوری را ایجاد میکند؛ یک نیرو از درون و یک نیرو از بیرون. نیروی درونی یعنی مارکت پول و نیروی بیرونی یعنی تکنولوژی و مسائل فنی.
ما چقدر هر روز مهاجرت داریم؟ هر هفته دو هواپیمای پیاس 752 از ایران میروند و نگاه کنید چقدر جوان هستند، نوآوری بستر میخواهد که یا آدم نوآور داشته باشید یا اکوسیستم قابلیت نوآوری داشته باشد، پس آدمهای فنی خوب ما اغلب به خارج از کشور میروند و کسانی که میمانند اگر کار نوآورانه کنند در برابر فشار رگولاتور قرار میگیرند.
سال۹۹ بهخطر پاندمی کرونا، استارتاپهایی در حوزه پزشکی شکل گرفتند، بهنظر شما بعد از پاندمی چطور باید به حیات خودشان ادامه دهند؟
بهنظر من اتفاقی که کرونا رقم زد، قابل برگشت به عقب نخواهد بود. وقتی یک استارتاپ بتواند با دورکاری کار کند دیگر دفتر بزرگ نمیگیرد، مردمی که عادت کردند آنلاین ویزیت شوند، اگر راضی بوده باشند حتما دوباره امتحان میکنند.
ما میدانیم یکی از اخلاقهای بد منشیها وقتدادن است که چندین ساعت معطلی دارد. بهنظر من مردم و جامعه پزشکی ما آمادگی دارند و قشر کوچکی از جامعه پزشکی، جوانهایی هستند که مطب ندارند و این پلتفرمهای آنلاین خیلی کمککننده هستند.
این روند تغییر نخواهد کرد، شاید پاندمی کم شود اما عادت آدمها تغییر کرده و از این به بعد هنر بیزینس است که چطور خود را پروموشن کند. وقتی تاکسیرانی دیستراپ شد با اسنپ و تپسی، مردم دیگر برنمیگردند به قبل، اگر مثلا اسنپ یا تپسی گرانفروشی کند، خب، مردم دوباره تاکسیرانی را امتحان میکنند، تاکسیها همه قیمت اسنپ و تپسی را دارد و با قیمت پایینتر به شما پیشنهاد میدهند، پس این هنر استارتاپ است که ادامه کارش را چطور پیش ببرد.
به نظر شما برای حوزههایی مثل محیط زیست و سرگرمی که مهجور مانده چه باید کرد؟
بهنظرم سرگرمی مغفول مانده نه مهجور، ما بنیاد بازیهای رایانهای داریم که هنوز هم به روش قدیم فکر میکنند و تا چند سال گذشته هم بازیهای سیدی را معرفی میکردند اما من میبینم که خیلی از گیمها به بازار جهانی رو آوردند و موفق شدند، پس به نظر مغفول است تا مهجور، در سالهای گذشته خیلی از همین حمایتهای دوپینگی از گیمها بود، گیمهای سفارشی خیلی زیاد شده و برخورد با آن درست نبوده، خیلی از کسانی که توانمند بودند، وارد بازار جهانی شدند و من میبینم که خوب فروش داشتند.
ما از این فضا غفلت کردیم و میتوانستیم کاری کنیم که ایران گیمهاب خاورمیانه باشد، چون پتانسیل نیروی انسانی خیلی خوبی داریم.
درباره محیط زیست حرف شما درست است و واقعا مهجور مانده، اما راهحل چیست؟ گیم میتواند یکی از منابع درآمد ارزی برای کشور باشد. بهجای حمایت دوپینگی، آنها را به رسمیت بشناسیم و اجازه دهیم خودشان در این فضا کار کنند و من اگر جای دوستان بودم در زیرساختها کار میکردم، ما رندرینگ فاندهای زیادی نداریم و اگر داشتیم شاید خیلی از دولوپرهای جهان در رندرینگ فاندهای ما کار میکردند.
در حوزه آموزش و پرورش خیلی حوزه برنامهنویسی را جدی نمیگیریم و هنوز هم دنبال مثلثات و ریاضیات هستیم، آنها هم لازم است اما باید یکی از کورسهای جدی ما برنامهنویسی باشد. درباره مهجور ماندن محیطزیست، در کدام حوزه مهجور نمانده که بگوییم در این حوزه محیط زیست مهجور مانده.
محیط زیست یک مارگزیده بزرگ است. همین الان ما در حوزه محیطزیست شهید میدهیم و اگر پاندمی نبود، میگفتم اکوتوریسم میتواند به محیط زیست کمک کند. از طرفی دیگر محیط زیست جزو شکنندهترین ارگانهاست با کمترین بودجه ممکن و میترسند اگر بودجه داشته باشند زمین، کوه و جنگلخواری اتفاق بیفتد.
ما در فناپ کمپینهای زیادی در حوزه محیط زیست داشتیم و خود محیطبانان متولی میشدند، موارد زیادی باعث میشد که بعد از مدتی تبدیل به سلبریتی شوند و بعد توسط محیط زیست تهدید میشدند که چرا شما در فضای مجازی فعالیت دارید و این مشکل داخلی است. ما از لحاظ تکنولوژیپوش مشکلی نداریم اما مارکتپوش فرض کنید یکنفر استارتاپی بزند، چطور باید درآمد داشته باشد، خوب بود که محیط زیست زیرساخت ایجاد میکرد و مردمیتر عمل میکرد.
ساختار مشکل دارد و در سالی که با محیطبانان همکاری میکردیم، حتی یکبار خانم ابتکار حمایت رسانهای نکردند. رویه غلط است و باید تغییر پیدا کند، وقتی مجوز شکار میفروشید و درآمدتان از این است، شکارچی غیرقانونی هم این کار را میکند و میگوید چرا یک عرب یا اماراتی این کار را انجام دهد اما من نه، پس این رویه باید تغییر کند و اصلاح شود.
ما باید شرکتها را تشویق کنیم تا پول مسئولیت اجتماعی خود را در محیط زیست هزینه کنند، ما چقدر مسجد و مدرسه بسازیم و هیچکاری برای محیط زیست نکنیم؟ چرا ما یک خیریه درست برای کارآفرینی نداریم تا حمایت کند، یا خیریه محیط زیستی خوب نداریم؟ پیشنهاد من تغییر روند و ساختار است.