در سالهای اخیر ما شاهد رشد شتابدهندهها هستیم اما استارتاپهای جدید یا ارلیادپترها از نظر حجمی رشد ندارند یک عدم توازن وجود دارد، شما دلیل این اتفاق را چه چیزی میدانید؟
درست است. چنین چیزی حتی در بازار ما که خیلیخیلی بکر و بهخوبی کار نشده هم هست و هرکسی که میگوید در این حوزه کار کنم، بسیار استقبال میکنم. در حوزه ما میشود درآمدزایی را پیشبینی کرد و نگرانی بابت بیزینسمدل نداریم، ولی همانطور که گفتید، از استارتاپهایی که وارد بازار شدند، خیلی کار جدی دیده نشده و من یکی از مهمترین دلایل این اتفاق را مهاجرت میدانم.
از تیم خودمان بچههای خیلی خوب و تاثیرگذاری مهاجرت کردند، کسانی که خیلی بااستعداد هستند و میتوانند یک استارتاپ خلق کنند، مهاجرت میکنند و کسانی که در ایران هستند، همانطور که خودتان گفتید، هزینه ستآپ تیم خیلی زیاد شده و با شرایط موجود اقتصادی ترجیح میدهند که کاری نکنند.
هزینههای بوتاسترپ برای تیم خیلی بالا شده، خیلی وقتها کسانی که قصد دارند کاری کنند با من حرف میزنند، ایده خوبی هم دارند اما در نهایت با سبک و سنگینکردن به این نتیجه میرسند که کاری نکنند.
دو عاملی که خیلی دیدم این بوده، استعدادهایی که مهاجرت کرده و بالابودن هزینههای بوتاسترپ، واقعا راهکار مناسبی برای بالا بودن هزینهها ندارم، بگویم حمایت دولتی شوند که اصلا ایده ماندگار و خوبی نیست، چون همیشه دیدیم آخر و عاقبت خوبی ندارد. رویکردها بهتر شده و اگر ما بخواهیم مثلا مسیر چین را برویم، باید راه بدهیم تا کارشان را انجام دهند.
بهقول رئیس جمهور آمریکا اگر راه افتاد مالیات بگیرید، اگر خیلی راه رفت رگولارش کنید و اگر ایستاد برای رشد منابع تزریق کنید. این تفکر جالبی است، یعنی هم کار کند یک مالیاتی دریافت شود و هم خیلی پیشرفت کرد رگولارش کنید، نه اینکه کلا اجازه ندهید وارد شوند و اگر بیزینسی زمین خورد و استارتاپ خوبی بوده، این ایده بدی نیست که حمایت کنند، اما از روز اول تزریق منابع دولتی راهحل جالبی نیست و دولت باید تسهیلگر باشد و فضا را برای کسبوکار آماده کند.
به نظر شما در ایران تعامل خوبی بین نسلهای مختلف اکوسیستم، چه از نظر انتقال دانش و چه انتخاب حوزه شکل میگیرید؟
این موردی که اشاره کردید، همیشه برای من جالب و دغدغه است، چون در اکوسیستمهای خیلی خوب و بزرگ جهان که نگاه میکنم، معروفترینش همان سیلیکونولی، یکی از نکات کلیدی که همیشه در ذهن من بوده، ارتباط آدمها، انتقال تجربه و مشورت با آنها با هم بوده که چقدر راحت است.
این خیلی در اکوسیستم ما اتفاق نمیافتد و آدمها باهم ارتباط میگیرند و سعی میکنند شبکهسازی کنند اما ارتباط با آنها خیلی راحت نیست. خیلی وقتها به منتور یا کوچ احتیاج نیست، بلکه کسی را باید ببینند که این راه را رفته، دکتری گرفتن و داشتن فلان مدرک دلیل خوبی برای انتقال خوب تجربه نیست.
خیلی مهم است که جوانان ما بتوانند با کسانی که تجربه دارند، بهراحتی ارتباط برقرار و مشورت کنند. تلاشهایی که صندوق نوآوری کرد، خوب بود اما نیاز به ابزار ندارد، چون یک نوع فرهنگسازی است. من اگر وقت نگذارم با کسی که تازه مسیر را شروع کرده نیمساعت حرف بزنم، قاعدتا نباید انتظار داشته باشم کسی که تجربهاش از من بیشتر است، برای من زمان بگذارد. اگر این اتفاق بیفتد، نسل سوم هم 10سال بعد دست پایینتر از خودش را میگیرد.
من فکر میکنم آدمهای باتجربه ما در این راه کوتاهی میکنند، مثلا تولید محتوای خاصی ندارند یا با مخاطبهای خودشان هیچ ارتباطی ندارند، همین باعث میشود که نسل سوم سمت آدمهای بیتجربه بروند و انسانهای موفق دیده نشوند و تجربه آنها هم منتقل نشود.
با شما موافقم و یکی از اتفاقاتی که میتواند بیفتد، همین است. بحث مشارکت زنان در کسبوکارها که بود، یکی از دوستان گفت ما خیلی الگو نداریم و وقتی میگوییم شما میتوانید در فضای کسبوکار موفق باشید، خیلی الگویی تعریف نشده است.
در کشور ما، خانم تحصیلکرده زیاد است اما مدیر و صاحب کسبوکار خانم کم داریم، اگر در یک کشوری فعالیت خانمها در اقتصاد 10درصد است، خب به همان میزان تحصیل میکنند اما در ایران اینطور نیست، خانمهای با تحصیلات داریم اما خروجی نداریم. شاید بهخاطر همین است، خیلی ندیدیم و معرفی نکردیم به یکدیگر و تجربیاتمان را بهاشتراک نگذاشتیم یا سبکزندگی و دغدغههایمان را به اشتراک نگذاشتیم.
در سال ۹۹ با چالش کرونا چطور روبهرو شدید؟
سال99 قاعدتا برای تمام کسبوکارها چالشهای متنوعی داشت و کوچکترین چالشی که برای همه اتفاق افتاد، بحث دورکاری و مدیریت منابع انسانی بود که خیلی چالشبرانگیز بود. اینکه با پرفورمنس چهکار کنیم و همه بخشها قاعدتا نمیتوانند دورکار شوند. یک ویژگی خوبی که شرکت ما داشت، قابلیت دورکاری برای همه بود. حتی بچههای پشتیبانی هم میتوانستند دورکار باشند، راههای مختلفی را امتحان کردیم، شیفتی کردیم و خب یکسری از بچهها تمایل داشتند حضوری کار کنند، ما هوای بچهها را داشتیم. اگر علائم داشتند، بحث تست و مراقبت از بچهها مطرح بود.
الان عادت کردیم با این ویروس زندگی کنیم اما هنوز این ویروس و پاندمی کرونا هست. مهمترین مسئلهای که ما درگیرش بودیم، بحث پرفورمنس بود که بتوانیم دورکاری با هم هماهنگ باشیم، بهطوری که از پرفورمنسمان کم نشود.
این یک مقدار برایمان دغدغه بود اما مجبور به کنار آمدن با پاندمی شدیم تا کارمان را توسعه بدهیم. از طرفی کرونا ویژگیهای مثبتی هم داشت. مثلا یاد گرفتیم دورکاری کار کنیم و دیدمان را بازتر کنیم. قبلا این شکلی نبودیم، حتی من چند آگهی از شرکتهای بزرگ دیدم که جذب نیرو از شهرستان داشتند و این چیزی بود که کرونا برای ما به وجود آورد و همیشه برعکس بود.
اگر کسی جایگاه شغلی خوبی میخواست، باید میآمد تهران، چون تجمع شرکتهای خوب در تهران است. فکر میکنم این اتفاق خوبی بود که در پاندمی کرونا افتاد. مسئلهای که در حوزه ما اتفاق افتاد و خیلی خوب بود و اگر کرونا نبود اتفاق نمیافتاد، ثبتنام غیرحضوری بود. قبلا حتما باید احراز هویت حضوری انجام میشد، هم برای دریافت کد بورسی و هم کد معاملاتی، اما توانستیم برای ریسکهایی مثل پولشویی مسئولان را قانع کنیم تا این فرآیند به صورت مجازی شود.
کل صنعت ما هم 5-6 ماه اول سال، بورس تاختوتاز خوبی کرد ولی به قولی تب سوازن همیشه با عرق سرد همراه است و معاملهگرانی که شاید خیلی با بازار آشنا نبودند، همانطور که الان درمورد بازار کریپتو اتفاق میافتد، در واقع با تب و تاب خیلی زیاد بهسمت بازار سرمایه آمدند، با این دید که پول میگذاریم و بعد سود زیاد میگیریم که متاسفانه ضرر کردند و الان بازار جان کافی برای رشد مجدد ندارد تا ببینیم سال آینده چه اتفاقی میافتد.
بیزینس ما، مثل بیزینسهای گردشگری که خیلی مستقیم تحت تاثیر قرار گرفتند، نبود. کارهای ما آنلاین انجام میشود و برای همین تاثیر مستقیمی از کرونا نگرفتیم و خوشبختانه مثل 8 سالی که داریم کار میکنیم، رو به بهبود هستیم.
نظر شما درباره عملکرد کلی اکوسیستم در سال99 چیست؟
سالی که گذشت، یکسری از صنعت و زیرصنعتهای کل اکوسیستم اقتصادی ایران و جهان تحت تاثیر قرار گرفتند و واضحترین آن همان صنعت گردشگری بود، این واقعا ناراحتکننده بود اما کل اکوسیستم با تمام مشکلاتش رشد داشت، نشانههای بالغشدن در آن هست و همه جوانب هم جای رشد دارند.
امسال پرچالش بود اما من نسبت به آینده خوشبینم، این مسیر درحال رشد و ادامه است و همه ما با هم باید این آینده را رقم بزنیم. اصطلاحات و فرهنگ جدید که یکشبه این وارد اکوسیستم نمیشود، من امیدوارم این مسیر به خوبی طی شود.
یکسری سرمایهگذاری هم انجام شد که به دید بعضیها این عدد و رقمها خیلی کم و اسکیل پایینی است اما جا دارد ما به یک اکوسیستم پیشرفته مثل سیلیکونولی یا لندن که بزرگترین اکوسیستمهای جهان هستند، تبدیل شویم. همه با هم در یک سطحی شروع کردیم و داریم رشد میکنیم. همین میزان حجم سرمایهگذاری که انجام میشود و بهزعم بعضیها در سطح جهانی خندهدار و کم است، به نظر من خوب و قابلتوجه است.
اتفاق بدی که برای بازارهای سرمایه افتاد، این بود که اهالی بازار میدانستند این رشد فزاینده اصلا چیز خوبی نیست اما خب این اتفاق افتاد و باعث ضرر عده زیادی شد.
بهعنوان یک استارتاپ ورود دولت به اکوسیستم چه تاثیری دارد و آیا موافق حضور دولت هستید یا نه؟
نقش دولت را چه از لحاظ فضای اقتصادی نگاه کنیم چه بخشهای مختلف حاکمیت، سر این مسئله همنظر هستند که نقش دولت باید تسهیلگر باشد، یعنی فضای کسبوکار را اگر بخواهند توسعه دهند، باید یک زمین هموار درست کنند و عدالت را برقرار کنند، یعنی برای یک گروه مزیت ایجاد نکنند، این به ضرر مردم میشود، کنترل کنند تا انحصار اتفاق نیفتد و راههای ثبت شرکت و انحلال را راحت کنند، چون بحث انحلال خیلی سخت است.
وقتی بحث تشکیل شرکت مطرح میشود، همه میگویند ثبت شرکت که 2ماه طول میکشد را 2روزه کنیم ولی بحث انحلال شرکت بسیار دردسر و دوندگی دارد که اصلا انجام نمیدهید.
دولت باید تسهیلگری کند، کارهای خوبی انجام شده اما باید خیلی بیشتر شود و من وظیفه دولت میدانم. اما بهصورت مستقیم حمایتکردن همیشه باعث انحصار میشود. نهادهایی مثل صندوق نوآوری حرکتهای بدی نیست با اینکه من در فرآیند نبودم و نمیدانم چقدر عادلانه است، اما درکل حمایت وظیفه دولت نیست. اگر بتواند، رگولاتوری را بهتر و هماهنگ کند.
اگر کسانی که آنجا کار میکنند بهروز نباشند، بیزینس همیشه به سنگ و در بسته میخورد. اگر رگولاتور همکاری نکند و در شروع کار جلوگیری کند، اینها همه باعث شکست کسبوکار میشود. همین کارها را دولت درست انجام دهد، کمک بزرگی کرده و بخش خصوصی جان میگیرد و اعتماد ایجاد میشود، مثلا شاید قانون پایه حقوق کمککننده باشد اما از طرفی هم باعث تعدیل نیرو میشود یا راههای دورزدن قانون هم همیشه هست و کسبوکارها را به آن سمت میبرند.
نسل اول و دوم استارتاپها در سه حوزه فینتک، رفاه و خدمترسانی وارد شدند و الان انتظار از نسل سوم این است که به سمت ترندهای جهانی مثل هوش مصنوعی، اینترنت اشیا، دیتاماینیگ و حوزههایی از این دست بروند، آیا در حوزههایی که براساس نیاز شکل گرفته است به اندازه کافی رشد کردهایم که به سمت ترندهای جهانی برویم؟
بله، قطعا حوزههایی است که آینده دارد و ما باید به سمتش برویم. من نمیدانم خیلی وقتها چرا اصرار به کپیکاری داریم. نه اینکه بگویم بازار اشباع شده نه، اما چرا دوباره یک فروشگاهی بزنیم که مثل مدل قبلی کار میکند. بحث بیمه هنوز در ایران خیلی کار دارد و این صنعت خیلی جای کار دارد. همین هوش مصنوعی در صنعت بیمه و بازار سرمایه، ما واقعا ابزار کم داریم چیزی که کمک کند مردم سرمایه خود را کنترل کنند.
حوزههای دیگر هم بهنظرم باید شروع به کار کرد و چرا برویم سراغ کارهایی که قد علم کردن در برابر دیگر بازیگران پرهزینه و سخت است.
به نظر شما ما هنوز شاهد این اتفاق هستیم؟
من همیشه میبینم که کسبوکارها دنبال نیروی خوب هستند، یعنی حتی وقتی تعدیل هم اتفاق میافتد، نیروی خوب تعدیل نشده، نیروی خوب چیزی است که هر کسبوکاری همیشه دنبالش است، الان در بخش فنی بهشدت تقاضا زیاد است؛ یعنی شما هر کمپانی تکی را در ایران نگاه کنید، واقعا دنبال دولوپر و بخش فنی است و خیلی راحت هم این گروه مهاجرت میکنند چون از هر گروهی برایشان تقاضا بیشتر و راحتتر است.
متاسفانه این اتفاق میافتد و بعد از دانشگاه وقتی متخصص میشوند سریع مهاجرت میکنند، حتی آدمهایی که ماندند هم الان به فکر رفتن هستند و این چیزی نیست که دست ما و بیزینسها باشد، بهخاطر جامعه، شرایط اجتماعی، اقتصادی و افزایش نرخ ارز این مسئله شدیدتر شده و از دست من و شما کاری ساخته نیست و باید ببینیم اوضاع اقتصادی چطور پیش میرود.