کارآفرینان مردد بین ماندن و رفتن

سرمقاله 221 هفته نامه شنبه به قلم اکبر هاشمی

0

هنوز هم امیدواریم!

نوشتن از امید هم جبر است. برای کسی که دلش را به طیاره‌ای گره نزده و مانده یا مجبور به ماندن است. ماندن هم واژه غریبی است؛ واژه‌ای که از سنی یا موقعیتی خاص به سراغت می‌آید. واژه‌ای که در سوئیس یک معنا دارد یا حتی مفهوم ویژه‌ای ندارد. اما در خاورمیانه و برای ایرانیِ همیشه مردد بین ماندن و رفتن، معنادار است. گویی خاورمیانه محل معنا پیدا کردن بعضی از واژه‌هاست مثل همین ماندن و رفتن و ایضا امید.

این روزهای ما کارآفرینان یا جوانان، بی‌شباهت به موقعیت علی در فیلم خورشید نیست. «علی مجبور» در تونل تنگ و تاریکی که حفر کرده به دنبال معجزه‌ای است تا گنجش را بیابد در میانه فاضلاب، لجن و سنگ‌های سختی که دستان نحیف و ‌کم جانش توان کنار زدنشان را ندارد. چه تلخ خواهد بود اگر امید ما به سرانجام علی خورشید دچار شود.

مطلب پیشنهادی: چگونه سریع ثروتمند شوم!

خیلی پیشتر، ما امید را در روشنایی می‌جستیم و هر چه جلوتر آمدیم اوضاع تیره و شب زده شد. گشتن به دنبال امید در شب سیه اندود، کاری است بسیار دشوار. نمی‌گویم شدنی نیست که همان حکایت گاو نر می‌خواهد و… است. چه آنهایی که طیاره ندارند و مانده‌اند چه مایی که درخت ریشه‌هایمان آنقدر در این خاک جان دوانده که بی‌خاکش دل مرده‌ایم، در یک هدف مشترکیم؛ در تاریکی که رو به ظلمات شب پیش می‌رود، چراغ به دست کورمال کورمال به دنبال امید بگردیم.

حرف آخر:

برای حل مشکلات و چالش‌های بزرگ باید قدرتمندتر از قبل شویم، بیمار رنجور و ضعیف نمی‌تواند بر بیماری غلبه کند. اگر از مشکلات و حریف قدری چون جبر سیاست، اقتصاد،جغرافیا و… بترسیم بازی را باخته‌ایم. حتی اگر گمان می‌بریم ته این بازی ماندن و امیدواری ما بازنده نهایی هستیم. بیایید نترسیم و ۹۰ دقیقه از این بازی کارآفرینانه لذت ببریم اگر هم انتهای بازی داور دست شب‌زده‌ها را بالا برد و ما بازنده شدیم، ۹۰ دقیقه حس پیروزی لذتی است که سهم ماست.

ما همچنان امیدواریم. با اینکه شاید نتیجه بازی را حدس می‌زنیم.

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.