اخیراً فیسبوک اولین کنفرانس «زنان در تولید» را برگزار کرده است. در این کنفرانس هزاران زن که در حوزه مدیریت محصول در صنعت فناوری کار میکنند، گرد هم آمدند. هدف از برگزاری این کنفرانس ایجاد یک جامعه و تقویت تنوع در نقشهاي فنی بود.
از نظر جنسیتی، 84 درصد از سمتهای فنی در فیسبوک، که یکی از شرکتهای موفق در حوزه فناوری است، توسط مردان اشغال شدهاند. اما جامعه نیاز دارد این واقعیت را بپذیرد که اکنون ما در یک دوره حساس در خصوص مدیریت محصول قرار داریم؛ دورهای که در آن نقشها در حال تحول هستند. با این حال اصول و مبانی اولیه این حوزه تغییر نخواهد کرد.
مدیریت محصول یک قابلیت یکپارچه برای هر استارتاپ در حال رشد است. مدیریت محصول مناسب از طریق ارائه یک چشمانداز منطقی و بیطرفانه برای محصول و نیز نیازهای مشتریان فعلی سازمان، بین اشتیاق بنیانگذار و یا مدیرعامل شرکت تعادل برقرار میکند.
غولهای فناوری مانند بن هوروویتز و دیوید وایدن توضیح میدهند که مدیران محصول خوب بین تمام عوامل مهم، اعم از اهداف شرکت، تقاضای مشتری و رقابت، تعادل برقرار میکنند. یک مدیر محصول خوب عملیات روزانه محصول را پیش میبرد، قابلیتهای جدید را شناسایی و اولویتبندی میکند، وابستگیهای محصول را پیگیری کرده و تجربه کاربر را بهبود میبخشد.
به خصوص، هر مدیر محصول شرکت 3 کار مهم باید انجام دهد تا بتواند یک محصول موفق را به بازار عرضه کند:
- آشنایی با خواسته بازار مقصد
مدیران محصول باید به طور مداوم به کاربران خود فکر کنند. آنها باید تحقیقات رقابتی و بازاری انجام دهند و با افرادی که با چالشهایی مواجه هستند و میخواهند آنها را حل کنند، صحبت كنند. خطرات ناشی از عدم شناخت کاربران بسیار جدی است. سرمایهگذاری اشتباه روی بازار شایعترین دلیل شکست استارتاپهاست.
به طور خلاصه، شما باید پایگاه کاربری خود را همانطور که بازار شما تعریف کرده است، بشناسید تا مطمئن شوید که هر قابلیتی که ایجاد میکنید، با مخاطب و بازار مقصد متناسب است.
برای مثال، تیم محصول Tle متوجه شد که افراد حداقل 3 کالای مهم را همیشه با خود حمل میکنند: تلفن، کلید و کیف پول. از آنجا که بازار مقصد این شرکت متخصصان جوان و شهری هستند که زندگی پرمشغلهای دارند و در آپارتمانهای پرواحد زندگی میکنند، این شرکت متوجه شد که احتمال گمکردن این لوازم بسیار زیاد است. به همین دلیل، یک دستگاه و اپلیکیشن ساخت تا به مصرفکنندگان در ردیابی آنها کمک کند.
همچنین شرکتی مانند Lifeproof به موفقیت رسید زیرا تیم محصول آن بر این واقعیت آگاه است که کاربران تلفن همراه به طور متوسط در عرض 10 هفته از خرید تلفن آن را میشکنند. با بهروزرسانی منظم محصولات خود برای سازگاری با مدلهای جدید تلفن و اعمال نوآوریهایی در قابلیتهایش مانند توانایی در شارژ یک تلفن هوشمند، این شرکت همواره محصولاتی را ارائه میدهد که کاربران دوست دارند آنها را خریداری کنند.
- اطمینان از اینکه تصمیمات شما در چارچوب استراتژی کاری شماست
استارتاپها به تمرکز نیاز دارند: تلاش برای انجام کار زیاد به طور همزمان باعث میشود که کارها به درستی انجام نگیرند. برای داشتن این تمرکز، مدیران محصول باید مشخص کنند که چرا و چگونه محصولات آنها متفاوت هستند. مدیریت محصول مستلزم یک تمرکز دوگانه است تا اطمینان حاصل شود که استارتاپ در بازار درست خود سرمایهگذاری میکند و محصول مطابق با کسبوکار اصلی است.
زمانی را به یاد بیاورید که توییتر به دنبال حذف محدودیت کاراکتر خود بود. کاربران بسیار مشتاق نبودند و بازخوردهای منفی به سوی توییتر روانه شد. چرا این کار یک تصمیم نادرست بود؟ زیرا استراتژی کسبوکار توییتر و یکی از عوامل تمییزدهنده اصلی آن محدودیت کاراکتر آن است.
- یک محصول منحصربهفرد ایجاد کنید که نیاز به تکمیلشدن دارد
مدیریت محصول به شما کمک میکند تا دریابید که چه زمانی برای بازار مقصد یک محصول حداقلی قابلحیات دارید. یک مدیر محصول خوب میداند که چگونه آزمایش اکتشافی انجام دهد، اهداف مدیریت محصول را مشخص کرده و از طریق تکرار روندهای مختلف محصول را ارائه میدهد. مدیر محصول شرکت لایفآن که در زمینه منابع انسانی فعالیت میکند میگوید: «در شرکت ما، روی یک مجموعه HCM نسل بعد کار میکنیم. هدف ما تسکین درد از طریق ایجاد ابزارهای مفید و تجربیات کارآمد برای افراد در سراسر دنیاست؛ ابزارهایی که قابل مقیاس و ساده هستند و به شما امکان میدهند روي کار روزانه خود تمرکز کنید به جای اینکه همهاش در تلاش باشید تا نرمافزار را درست کنید. هر روز، ما با این پرسش روبهرو هستیم که چقدر باید در یک حوزه سرمایهگذاری کنیم. سپس ارزیابی میکنیم که آیا این اولویت برای کسبوکار ما از سایر موارد مهمتر است و با بازار مقصد ما مطابقت دارد یا خیر. اما ما به دنبال کمال نیستیم، زیرا میدانیم اگر فکر کنیم محصول حداقلی قابلتولید (MVP) ما کامل و بدون نقص است، چیزی را از قلم خواهیم انداخت.» در سالهای آتی، مدیران محصول مسئولیتهای سنگینی را برعهده خواهند داشت و آنها به این تمرکز نیاز پیدا خواهند کرد تا بدانند بازار مقصدشان چه میخواهد و بتوانند استراتژیهای کاری خود را حفظ کنند و به تقویت و پیشرفت کار خود ادامه دهند به جای اینکه روی کامل بودن محصول فعلیشان پافشاری کنند.