راز خرگوش پنهان‌شده در کلاه شعبده‌باز

اسراری در کار تیمی موفق نهفته است که باید از آن آگاه باشیم

0

وقتی تعدادمان از یک نفر بیشتر می‌شود و کار گروهی می‌کنیم، احتمال اینکه جهت را اشتباه برویم بیشتر می‌شود.مراقب باشید! اگر تک تک اعضای تیم ندانند دقیقا برای چه کار می‌کنند، به کدام سمت باید بروند و اهداف مشخصی ندارند، احتمال اینکه کل تیم مسیر را اشتباه برود بالاست

شعبده‌باز روی صحنه می‌آید. صدای تشویق تماشاچیان را می‌شنویم. لبخندی روی لبان شعبده‌باز است؛ گویی که به کاری که می‌کند ایمان کامل دارد. پشت میز می‌رود. کلاهش را از سر برمی‌دارد و به ما نشان می‌دهد. داخل کلاه هیچ چیز نیست.

دوباره لبخند می‌زند. این‌بار شاید برای آنکه می‌داند فریب خورده‌ایم. با آب و تاب دستش را داخل کلاه می‌برد. گاهی ورد می‌خواند. گاهی به سمت کلاه فوت می‌کند و گاهی انگار که کار او سخت‌ترین کار دنیا باشد، شر شر عرق می‌ریزد. کلاه تکانی می‌خورد.

نفس‌ها در سینه حبس می‌شود و دستان با اطمینان شعبده‌باز خرگوشی را از کلاه بیرون می‌کشد. چه اتفاقی افتاد؟ این شعبده یکی از قدیمی‌ترین فنون شعبده‌بازی‌ است. تا حدی که دیگر تقریبا همه‌‌ ما می‌دانیم شعبده‌بازها در این نمایش خرگوشی را داخل آستین‌شان پنهان می‌کنند.

با این حال هر دفعه، با همان شور و اشتیاق سابق برای دیدن یک شعبده، سر جایمان میخکوب می‌شویم. در بین تمام تماشاچیانی که شعبده‌بازی‌ها را می‌بینند، گاهی پیدا می‌شوند کسانی که در بین سوت و جیغ و صدای تشویق حضار، یک لحظه زمان را متوقف می‌کنند.

کنجکاوی آنها اجازه نمی‌دهد که به این سادگی‌ها چیزی را قبول کنند. باید زیر میز را ببینند، لباس شعبده‌باز را بررسی کنند. چراغ‌ها را خاموش و روشن کنند و تا وقتی که تمام شرایط را بررسی نکرده‌اند و از رموز کار، آگاه نشده‌اند، آرام نمی‌گیرند.

راستش رابخواهید این همان روحیه‌ای ا‌ست که جای خالی آن را در بسیاری از کسب‌و‌کارها می‌توان احساس کرد. آیا هر آنچه از یک کسب‌و‌کار موفق و کار تیمی می‌شنویم، حقیقت دارد؟ آیا کار تیمی موفق که یکی از مهم‌ترین دلایل رشد کسب‌و‌کارهاست به صورت ذاتی به‌وجود می‌آید و نیازی به تمرین ندارد؟ در این مقاله می‌خواهیم ذره‌بین به‌ دستمان بگیریم و ببینیم که در کار تیمی موفق و گروهی چه اسراری نهفته است که کسی آنها را به ما نمی‌گوید؟

ما به کدام سو می‌رویم؟

جهت! همان چیزی که باعث می‌شود وسط بیابان گم نشوید یا حتی آدرس خانه‌تان را گم نکنید، درکار تیمی موفق به شما کمک می‌کند تا در راه درست گام بردارید و به جای رسیدن به اهدافتان، سر از جاده‌ خاکی در‌نیاورید. ما در کسب‌و‌کارهای مختلف به دفعات درباره‌ هدف می‌شنویم.

منتها کمتر کسی به ما می‌گوید که حرکت کردن به سمت هدف، به اندازه‌‌ هدف‌گذاری مهم است. وقتی تعدادمان از یک نفر بیشتر می‌شود و کار گروهی می‌کنیم، احتمال اینکه جهت را اشتباه برویم بیشتر می‌شود.مراقب باشید! اگر تک تک اعضای تیمتان ندانند دقیقا برای چه کار می‌کنند، به کدام سمت باید بروند و اهداف صریح و مشخصی ندارند، احتمال اینکه کل تیم مسیر را اشتباه برود، بالاست.

به همین دلیل لازم است حین کار گروهی برای تک تک اعضای تیم وقت بگذارید و به هر عضو نقش او را یادآوری کنید. داشتن هدف یکی از بهترین راهکارها برای هم‌جهت‌شدن گروه است. مراقب باشید که اهداف را زیاد ساده انتخاب نکنید که تیم رغبتی به رسیدن به آن نداشته باشد. اهداف، در عین حال نباید بیش از حد سخت باشند تا تیم چندپاره شود و انسجامش را ازدست بدهد.

نکته‌‌ مهم دیگر اینکه تک تک اعضای گروه باید برای رسیدن به هدف انگیزه داشته باشند تا بتوانند در جهت درست حرکت کنند. این انگیزه‌ها می‌تواند بیرونی (مانند ترفیع جایگاه یا افزایش حقوق)، یا درونی (مانند احساس معنا و بالندگی) باشند.

استوار مثل کوه!

زندگی همه‌‌ ما پر از مشکلات ریز و درشت است. از لحظه‌ای که به‌دنیا می‌آییم تا هنگامی که این جهان را ترک می‌کنیم، مشکلات دست از سرمان بر‌نمی‌دارند. خوب است بدانید که در کار هم مانند هر بخش دیگری از زندگی با بالا و پایین‌های فراوانی روبه‌رو خواهیم شد.

با این تفاوت که در کار با یک گروه روبه‌رو هستیم که هر یک از اعضای آن ممکن است تاب‌آوری متفاوتی داشته باشند و در سختی‌ها واکنشی منحصربه فرد نشان بدهند. داشتن ساختار گروهی مستحکم، کمک می‌کند تا در شرایط سخت تمام اعضا در کنار هم بمانند و برای حل مشکل تلاش کنند.

برای داشتن ساختاری مستحکم، تیم شما به ترکیب و تعداد اعضای مناسب، بهینه شدن کارهایی که باید انجام شود و چارچوب‌هایی که رفتار مخرب را متوقف کنند و رفتار مناسب را جایگزین کنند، نیازمند است. اعضای یک تیم موفق دارای مهارت‌هایی در حد متعادلند.

لازم نیست یک متخصص فوق‌حرفه‌ای ارتباطات اجتماعی که در عین حال متخصص برنامه‌نویسی نیز هست، استخدام کنید. کافی‌ است با افرادی همکاری کنید که مقدار مناسب و قابل قبولی از هر تخصص را دارند. وجود تنوع در میزان دانش، عقاید، جنس، نژاد و… می‌تواند اعضای گروه را برای پذیرش تفاوت‌ها آماده‌تر کند و از آنها تیمی مستحکم‌تر بسازد.

هر جا بروی کنارت هستم!

آخر کدام کار گروهی بدون حمایت دوام می‌آورد؟! داشتن پشتیبانی مناسب در هر گروهی می‌تواند موفقیت را تضمین کند. وقتی از حمایت و پشتیبانی حرف می‌زنیم منظورمان داشتن یک سیستم پاداش حرفه‌ای و مناسب، داشتن سیستم اطلاعاتی و تحقیقی، داشتن سیستم آموزشی و همچنین تامین منابع مالی پروژه به بهترین نحو ممکن است.

یک رهبر و مدیر خوب با فراهم آوردن این نیازهای اصلی، حمایت خود را نسبت به کل گروه نشان می‌دهد. هرازگاهی با اعضای گروه جلسه بگذارید، کمبودهایشان را بپرسید و ببینید چگونه می‌توانید کنارشان باشید.

با هم فکر کنیم!

در تحقیقات مختلف در حوزه‌ کار تیمی موفق، تا مدت‌ها تصور می‌شد که همین سه شرط اول موفقیت را تضمین می‌کنند. اما در دنیای امروز، تیم‌ها به چیزی بیشتر نیاز دارند. چرا این را می‌گوییم؟ به دلیل اینکه در دنیای امروز با وجود شکاف طبقاتی، به وجود آمدن فضای مجازی و آشنایی با تفکرات مختلف، زمینه‌های لازم برای اختلاف فکری بین افراد بیش از پیش به وجود آمده است.

ضمن اینکه میزان اطلاعات ما از پدیده‌های مختلف، محدود به یک سرچ ساده می‌شوند و در اکثر مواقع در اتفاقات، عمیق نمی‌شویم. در چنین شرایطی داشتن طرز فکر مشترک و تفاهم در یک گروه می‌تواند نجات‌دهنده باشد.

لازم نیست همه به یک چیز فکر کنید! بلکه باید شیوه‌‌ فکر کردن یک دیگر را بشناسید و تفکرهای مختلف را بهتر درک کنید تا به تفاهم برسید. داشتن یک ذهنیت مشترک در گروه، امر مهمی ا‌ست که رهبران یک تیم می‌توانند با ایجاد هویت مشترک برای یک برند، انجام دهند.

[bs-quote quote=”وقتی تعدادمان از یک نفر بیشتر می‌شود و کار گروهی می‌کنیم، احتمال اینکه جهت را اشتباه برویم بیشتر می‌شود.مراقب باشید! اگر تک تک اعضای تیم ندانند دقیقا برای چه کار می‌کنند، به کدام سمت باید بروند و اهداف مشخصی ندارند، احتمال اینکه کل تیم مسیر را اشتباه برود بالاست” style=”style-13″ align=”center”][/bs-quote]

در زمان‌هایی نه چندان دور برای تشکیل یک گروه کاری، شباهت فکری تک تک اعضا مهم بود و لازم بود تا گروهی همگن تشکیل شود. اما امروز‌ تیم‌ها، خودشان را نه به عنوان یک گروه وسیع و همگن، بلکه به عنوان چند زیرگروه کوچک با تفاوت‌هایی پذیرفتنی درک می‌کنند.

مغز ما به صورت طبیعی به سمتی می‌رود که سعی دارد یک کل بزرگ را به اجزایی کوچک‌ترتقسیم کند. در واقع ما دوست داریم به جای آنکه بگوییم ساکن کره‌‌ زمین هستیم، برای کشور، شهر، روستا و حتی کوچه و محله‌مان نیز گروهی بسازیم و خودمان را طبقه‌بندی کنیم.

این مسئله اگر‌چه گاهی خوب است اما در عین حال می‌تواند آسیب زننده باشد. هنگامی که فراموش می‌کنیم همه‌‌ ما ساکن یک کره‌‌ زمینیم و فکر می‌کنیم که نسبت به همسایه‌‌ کوچه‌‌ بالایی برتری داریم، در کار هم، وجود ذهنیت‌هایی اینچنینی باعث تنش می‌شوند و از همکاری بیشتر جلوگیری می‌کنند.

ایجاد ماهیت مشترک و درک یکی بودن هدف کلی یک کسب و کار، از جمله مسائلی‌ است که از تنش‌های احتمالی جلوگیری می‌کند و اعضای گروه را به هم پیوند می‌دهد.

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.