به مشکلاتتان احترام بگذارید و بر آنها غلبه کنید

اگر هنوز ۸۵ ساله نشده‌اید کارهای احمقانه انجام دهید

1

پیشنهاد اصلی مالکوم‌‌ گلادول، نویسنده و تهیه‌کننده‌ی پادکست، به کارآفرینان این است: تک‌بُعدی نباشید! او بر این باور است که تک‌بُعدی‌نبودن پیامی از جانب قلب او است. مالکوم ‌گلادول یکی از برندهای قدرتمند رسانه‌ای است که هرگز از این مسئله سوءاستفاده نکرده و به خود غره نشده است.

مالکوم‌ گلادول سوم سپتامبر ۱۹۶۳ در همپشایر انگلستان به دنیا آمد. محل تولد او زادگاه بسیاری از افراد مشهور، از جمله نویسنده‌ی رمان‌های عاشقانه‌ی قرن نوزدهم، جین آستین، است. گلادول در انگلستان به دنیا آمده است؛ اما در نیویورک زندگی می‌کند و سال‌ها فعالیت‌های جامعه‌شناسانه انجام داده است.

سال ۲۰۰۵، نام مالکوم گلادول در میان صد فرد با نفوذ مجله‌ی تایم دیده شد. وی سال ۲۰۰۷ جایزه‌ی نفر اول انجمن جامعه‌شناسی آمریکا را برای گزارش ممتازش درباره‌ی مسائل اجتماعی دریافت کرد. گلادول در سال ۲۰۰۷ موفق به دریافت مدرک افتخاری دکتری ادبی (Doctor of Letters) از دانشگاه واترلو شد.

با این حال، نقدهای تندی بر آثار مالکوم ‌گلادول وجود دارد. زیرا او مسائل پیچیده را ساده‌سازی می‌کند. مالکوم ‌گلادول بیش از هر چیز به‌خاطر کتاب‌های نقطه اوج و پلک‌زدن معروف است. این کتاب‌ها از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز بوده‌اند.

مالکوم ‌گلادول به‌جای آنکه خود را به یک کار محدود کند کارهای مختلفی انجام می‌دهد. اگرچه او نویسنده‌ای موفق و عضو هیئت تحریریه هفته‌نامه نیویورکر است ترجیح می‌دهد خود را محدود نکند. مثلاً، در آغاز کار تهیه‌کنندگی پادکست کار‌هایش «شوخی» بود. اما بعد از سه فصل، لحن کارش جدی شد و برنامه تاریخ تجدیدنظرکننده‌ی او یکی از بی‌نقص‌ترین برنامه‌هاست.

گلادول در هر قسمت از برنامه‌ی تاریخ تجدیدنظرکننده درباره‌ی اشتباهات صحبت می‌کند. پادکست‌های گلادول توسط شرکت پانوپلی منتشر می‌شود. او درباره‌ی قابلیت‌های تولید و تحولات آن و از همه مهمتر درباره‌ی اینکه چرا کارآفرینان باید میان ایده و اجرا تعادل برقرارکنند صحبت می‌کند.

در ادامه مصاحبه‌ای از مالکوم ‌گلادول را با مجله‌ی کارآفرین خواهید خواند.

  • شما گفتید کار پادکست را حین نوشتن دومین کتاب خود شروع کردید. شاید برای کارآفرینان جالب و دلگرم‌کننده باشد که بدانند فردی با نیرومندی شما وجود دارد، کسی که همزمان چند کار را مدیریت می‌کند.

همانطور که زمان می‌گذرد و بزرگتر می‌شوم بیشتر و بیشتر از ارزش‌های زمان سپاسگزارم. اگر سعی کنید کار خلاقانه‌ای انجام دهید زمان کوتاه می‌شود تا شما به انتظارات خود برسید و وقتی فضای کاری خود را می‌سازید زمان طولانی می‌شود.

می‌توانید زندگی خود را بهتر بسازید و چیزهای بسیار بهتری خلق کنید. برای من، منظم‌بودن و مدیریت کارها تنها یک فرصت است. برای همین، روی نفس‌کشیدن وآرامشم کار می‌کنم.

  • جالب است! چون به نظر می‌رسد عقیده‌ی شما برخلاف رازهای سنتی تولید است.

خب، به یاد داشته باشید که من درباره تلاش‌های خاصی صحبت می‌کنم. خلاق‌بودن یکی از همین کوشش‌هاست. شاید اگر می‌آموختم که چگونه برخی چیزها را ساده و قابل اجرا کنم نظر متفاوتی می‌داشتم.

  • با شنیدن حرف شما یاد پدرم افتادم. پدرم ریاضیدان بود و بیش از ۲۰ سال در کارش مشکل داشت. طی این ۲۰ سال روی مشکلش کار کرد و بالاخره یک روز به جواب رسید. شاید اگر به مشکلاتش حمله‌ور می‌شد زودتر به نتیجه می‌رسید.

یادآوری به‌موقع و ارزشمندی بود. زیرا مردم معمولاً از ریسک پرهیز می‌کنند و به مشکلات خود هجوم نمی‌برند. آنها به این فکر می‌کنند که اگر درخت بکاری سریع میوه نمی‌دهد و می‌گویند این کار شدنی نیست.درست است. اما اگر کار خود را با فروتنی انجام دهید همه چیز شدنی است.

تقریباً همیشه مشکلات از توانایی‌هایتان بزرگتر است. باید بیاموزید که چه موقع و چگونه به مشکلات خود احترام بگذارید و بر آنها غلبه کنید. بخشی از احترام به مشکلات مربوط به درک شماست. شما می‌دانید کاری که در حال انجامش هستید چقدر زمان می‌برد.

شاید این کار بیش از شش ماه زمان ببرد و شما نتوانید قبل از شش ماه تمامش کنید. پس به جای غصه‌خوردن راهی پیدا کنید که این فرایند طولانی‌تر نشود.

  • بسیاری از نوشته‌ها بر حل مشکلات متمرکزند. مثلاً مقاله‌ی استعداد افسانه‌ای که در «نیویورکر» چاپ کردید از این دست است. مقاله‌ی شما درباره‌ی ضرر ناشی از استخدام افراد نامناسب است. معمولاً کارآفرینان دنبال شناسایی اینگونه مشکلات‌اند. با این حال، یافتن راهی برای شناسایی مشکلات ساده نیست. شما در این زمینه چه کار می‌کنید؟

من همیشه بیرون می‌روم و با کارآفرینان ارتباط برقرار می‌کنم. این کار خیلی جواب می‌دهد. دیدن مردمی که روی کاری سرمایه‌گذاری می‌کنند و شکست می‌خورند عجیب نیست. شما از شکست‌ها درس می‌گیرید و دفعه‌ی بعد از تکرارش خودداری می‌کنید.

شما به عنوان یک کارفرمای کارآفرین همواره افراد جدیدی استخدام می‌کنید و با مسائل دیگری برخورد دارید. بر اساس نظریه‌های نظریه‌پردازان تمامی این مسائل مربوط به تفاوت و تغییر نسل‌هاست. به‌ندرت می‌توان جلوی سیر حوادث را گرفت.

زیرا هیچکس در یک موقعیت باقی‌ نمی‌ماند، مدیران عوض می‌شوند و نسل‌های جدید با ایده‌های تازه از راه می‌رسند. به‌عنوان مثال، می‌توان تلفن را مثال زد. تلفن از زمان اختراعش تغییرات زیادی کرده و اکنون نسل جدیدی از صنعت تلگراف است.

مخترع‌های تلفن تکنولوژی را می‌فهمیدند. ولی به مدت سی سال هیچکس توجهی به آن نمی‌کرد، تا زمانی که آن مخترع‌ها از دنیا رفتند و نسل‌های جدید تلفن پدید آمد. امروز دیگر کسی تلگراف را به یاد نمی‌آورد.

[bs-quote quote=”دردنیا کارهای زیادی برای انجام‌دادن وجود دارد. پس از انجام آنها نترسید. تصمیم‌گیرنده شما هستید. ذهنتان را محدود نکنید. اگر هنوز ۸۵ساله نشده‌اید کارهای احمقانه انجام دهید. وقتی می‌خواهید خودتان را تعریف کنید به فرصت‌های پیش رویتان فکر کنید.” style=”style-4″ align=”left” author_name=”مالکوم گلادول” author_job=”فعال رسانه” author_avatar=”https://shanbemag.com/wp-content/uploads/2019/05/malcolm-gladwell-face-closeup.jpg”][/bs-quote]

  • وقتی با کارآفرینان صحبت می‌کنم، غالباً به نوشته‌ی شما درباره‌ی کشف همزمان فکر می‌کنم که در مقابل زمان قرار می‌گیرد، تکثیر می‌شود و ارتباطات مردمی که ایده‌های خلاقانه دارند قطع می‌شود: همزمان، دو نفر محاسبه می‌کنند و دو نفر به توسعه‌ی رنگ‌های عکاسی فکر می‌کنند. تمامی این افراد خود را کارآفرین می‌پندارند. کنجکاوم بدانم نگرش کارآفرینانه‌ی شما در مورد این افراد چگونه است و اشخاصی از این دست چه کاری باید انجام دهند؟

می‌توانید دو کار انجام دهید:

۱) در مورد اهمیت فروتنی فکر کنید و به یاد داشته باشید که عقاید افراد محترم است. نباید تصور کنید که تنها فرد جهان هستید که ایده‌ی جدیدی دارد. علاوه بر این، باید متوجه باشید که معمولاً ایده‌ها از دنیای اطرافمان می‌آیند.

۲) اهمیت اجرا را به خاطر بسپارید.

شاید ایده‌ی شما کوچک، ارزان و بی‌ارزش به نظر برسد. ولی توانایی اجرایی شما آنها را ارزشمند و تجاری می‌کند. تنها به این دلیل که افراد زیادی در دنیا افکار یکسان دارند و جستجوهای مشابهی انجام می‌دهند نباید کارکنان گوگل را افراد کم هوشی تصور کنیم.

  • حق با شماست. زیرا بزرگترین مخترعان تاریخ در اجرای ایده‌ها و افکارشان فوق‌العاده بوده‌اند.

دقیقاً. به عنوان یک نویسنده کاملاً بر این حقیقت واقفم. چیزهای زیادی در طول دوران نویسندگی‌ام نوشته‌ام که پیش‌تر میلیون‌ها بار درباره‌شان نوشته بودم. اما ارزش و محتوای نوشته‌هایم به پرداخت ایده‌هایم بستگی دارد.

اصلاً به این نکته فکر نمی‌کنم که کارهای سابقم کم‌ارزش هستند. بلکه سعی می‌کنم بهترینِ خود باشم و احساس می‌کنم واقعاً به موضوعات مهم و قابل افتخاری اندیشیده‌ام.

  • شما مسیرهای مختلفی را در زندگی طی کرده‌اید و ایده‌های متفاوتی داشته‌اید. چگونه افکار خود را توسعه دادید؟ آیا فکر می‌کردید یک روز برند اختصاصی خود را داشته باشید؟

واقعاً به این مسئله فکر نمی‌کردم. به نظرم، داشتن برند اختصاصی خطرناک است. منظورم این است که اشخاص خلاق مجبور به توضیح خود برای دیگران هستند. اگر شما کار خلاقانه‌ای انجام دهید، دیگران دائماً از شما درباره‌ی چگونگی انجام کارتان می‌پرسند، حتی اگر کارتان تعریف واضحی داشته باشد.

ذهن شما بعد از این سؤالات محدود می‌شود و نمی‌توانید به چیز دیگری فکر کنید. کم‌کم خودتان هم از این محدودیت لذت می‌برید و دیگر کار خلاقانه‌ای انجام نمی‌دهید. در این مواقع در جهت مخالف پرسش‌های اشخاص تظاهر به انجام کار متفاوتی می‌کنم.

هرچند این کار همیشه جواب نمی‌دهد. ولی در بیشتر مواقع مفید و قابل اجراست. این وقت‌ها احساس می‌کنم که ذهنم به ماشین ایده‌پردازی بدل شده است.

  • پس شما هرگز به حرف‌های دیگران و آنچه درباره‌ی شما می‌گویند فکر و توجه نمی‌کنید؟

به نظرم، کارکردن با پیشینه‌ی مخاطبان ایده‌ی خوبی نیست. مردم به شما گوش می‌کنند. چون می‌خواهند بخشی از متن باشند. مردم کنجکاو هستند و این یکی از مشکلاتی است که من در کارم با محققان بازار دارم. کسانی که کار تحقیقات بازار را انجام می‌دهند فرقی میان این دو گروه قائل نیستند.

وقتی فرد نمی‌تواند منظورش را بیان کند شما وارد ماجرا می‌شوید. وظیفه‌ی شما این است که آنها را با هدیه‌ای غافلگیر کنید. من همان هدیه‌ی غافلگیرکننده در کسب‌وکارم هستم.

  • در نهایت چگونه کار خود را توضیح می‌دهید؟ آیا روشی برای تماشای فرصت‌ها دارید؟چطور می‌توانید مسیر درست را تشخیص دهید؟

خنده‌دار است، اما کار در زمینه‌ی پادکست همه چیز را عوض کرد. افکارم در مورد کاری که می‌کردم متحول شد. هرگز فکر نمی‌کردم جسارت انجام کار دیگری را داشته باشم. الان کاری را انجام می‌دهم که معمولاً به آن فکر نمی‌کردم. وقتی پادکست تولید می‌شود تهیه کننده، ویراستار و مهندس صدا حضور دارند.

در واقع، تولید پادکست نیاز به کار تیمی و همکاری همه‌جانبه دارد. از طرفی، در پادکست صدای من اهمیت دارد نه خودکارم. من سال‌ها نویسنده بودم و تولید پادکست کاری کاملاً متفاوت با کار همیشگی‌ام بود. یکی از عوامل مؤثر در تولید پادکست بهترین دوستم بود.

خوشبختانه او بنیانگذار شرکت تهیه‌ی پادکست بود و کارم ساده‌تر شد. زمانی که به دیدن دوستم در شرکتش رفتم، او به من گفت چرا یک بار کار پادکست را شروع نمی‌کنی؟ با خودم گفتم چرا که نه؟ فکر می‌کردم بعد از یک ماه سراغ کار دیگری می‌روم. اما این اتفاق نیفتاد.

شما باید قوانین خودساخته‌ را رها کنید و کارهای متفاوتی انجام دهید. سعی کردم فیلمنامه بنویسم؛ ولی نتوانستم. اصلاً از این بابت ناراحت نبودم. زیرا کارم واقعاً بامزه بود. کلاس‌های آموزشی راه انداختم، در حالی که هرگز به انجامش فکر نکرده بودم. مهم‌ترین نکته‌ای که در زندگی آموخته‌ام اعتماد به خود است.

دردنیا کارهای زیادی برای انجام‌دادن وجود دارد. پس از انجام آنها نترسید. تصمیم‌گیرنده شما هستید. ذهنتان را محدود نکنید. اگر هنوز ۸۵ساله نشده‌اید کارهای احمقانه انجام دهید. وقتی می‌خواهید خودتان را تعریف کنید به فرصت‌های پیش رویتان فکر کنید.

کتاب های مالکوم در ایران

تقریبا تمامی کتاب های مالکوم گلادول به فارسی ترجمه و منتشر شده است. اولین کتاب مالکوم گلادول توسط مهدی قراچه داغی، با
عنوان نقطه شروع: چگونه چیزهای کوچک تفاوت های بزرگ را ایجاد می کنند، ترجمه شد و نشر دانش بهمن آن را منتشر کرد.

موضوع

این کتاب روانشناسی اجتماعی است و در میان مجموعه کتاب های انتشارات روزبهان نیز حضور دارد. فریبرز آذرنیا نخستین کتاب مالکوم گلادول را با نام نقطه عطف ترجمه کرده است.

کتاب های دیگر گلادول پلک زدن، غیرمعمولی ها: داستان موفقیت، آنچه آنسگ دید، ماجراهای دیگر و داوود و جالوت هستند. کتاب پلک زدن را نشر پیکان، با عنوان در یک چشم به هم زدن؛ اندیشیدن بدوناندیشیدن، منتشرکرده است.

مترجم این اثر نیز مهدی قراچه داغی است. کتاب غیرمعمولی ها: داستان موفقیت چند ترجمه ی متفاوتدارد. انتشارات کتاب آمه این اثر را با همین عنوان با ترجمه ی محمدرضا فرهادی پور منتشر کرده است و نشرنوین این کتاب را با عنواناز ما بهتران: داستان موفقیت، با ترجمه ی حامد رحمانیان، روانه ی بازار کتاب کرده است.

کتاب دیگر مالکوم گلادول آنچه آن سگ دید و ماجراهای دیگر در ایران با نام هنر شکست خوردن منتشر شده اند. «هنر شکست خوردن » و «داوود و جالوت » را شهرزاد بیات موحد ترجمه و انتشارات دانش بهمن چاپ کرده است.

۱ دیدگاه
  1. محمودی کیا می‌گوید

    متن خیلی خام به نظرم ترجمه شده گنگ هست….

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.