اکوسیستم استارتاپی، فقر گفتمان دارد. شاید بپرسید گفتمان چیست و اصلا به چه درد اکوسیستم میخورد؟ بگذارید ماجرا را از ته توضیح دهم.
این روزها خیلیها در حال صحبتکردن از استارتاپها هستند. برای آنها تصمیمگیری میکنند، از برخی رفتارها و برنامههای استارتاپها و یا حتی خدمات آنها انتقاد میکنند و البته آدمها و نهادهای زیادی هم در حال تعریفکردن از آنها هستند و میخواهند پا به میدان حمایت از استارتاپها بگذارند.
اما واکنش و استراتژی اکوسیستم و استارتاپها در برابر این فضا چگونه باید باشد؟ برای توضیح و معرفی خود و مطرحکردن خواستههایشان از چه مفاهیمی باید یاری بگیرند؟ چطور باید مفهوم استارتاپ را به تصمیمگیرندگان سنتی توضیح دهند، چطور باید از مفهوم خلق ارزش در این اکوسیستم بگویند؟ چطور باید به یک وزیر دولتی بگویند که چرا آنها مستحق فلان برخورد یا فلان تصمیم نیستند و چرا ماهیت و فرآیندهای این اکوسیستم با دیگر بخشهای اقتصادی کشور متفاوت و متمایز است؟
وقتی پای مکالمه و دیالوگ با فضاها و آدمهای خارج اکوسیستم به میان میآید، میتوان این فقر گفتمانی و این ناتوانی و الکنبودن صدای اکوسیستم در برقراری ارتباط با دنیای بیرون و مناسبات آن را دید.
فعالان استارتاپی آنقدر غرق در ایدهپردازیهای مبتنی بر چارچوبها و منطق و مبانی استارتاپی بودهاند که هم فراموش کردهاند تصویر قابلفهمی از آنچه در این اکوسیستم در حال رخ دادن است را به دیگران، از جمله بخش زیادی از ذینفعان خود ارائه دهند و هم مهمتر اینکه روی برخی مفاهیم اجتماعی و اقتصادی جامعهای که در آن زندگی میکنند مسلط شوند تا از یک سو ارتباط بهتری با جامعه بگیرند و از سوی دیگر بتوانند در بزنگاههای مختلف، دفاع بهتری از منافع این اکوسیستم بکنند.
باید پذیرفت که تنها با تاکید بر اینکه استارتاپها ماهیت و هویت متمایزی دارند نمیتوان دیگران را متقاعد کرد که امتیازهای خاصی (که مستحق آن هستند) به این کسبوکارها بدهند، نمیتوان از سازمان امور مالیاتی خواست چتر حمایتی برای استارتاپها تعریف کند، وقتی صرفا بر این نکته پا میفشاریم که استارتاپها نیاز به حمایت دارند! یا چون استارتاپها، کسبوکارهایی خلاقانه هستند باید مورد عنایت دولتیها باشند.
بلکه باید مفاهیم موردنظر، قوانین، اولویتها و گفتمان اقتصادی که پشت سر دستگاههای مالیاتی، بیمهای، قانونگذاری و… است را خوب بفهمیم و بتوانیم به همان زبان با آنها مکالمه کنیم و اینکه بتوانیم مفاهیم استارتاپی و گفتمان کارآفرینانه اکوسیستم استارتاپی را برای آنها روشن و متقاعدکننده تبیین و تشریح کنیم.
فقر گفتمانی اکوسیستم
در حال حاضر بیشترین مفاهیمی که از اکوسیستم به بیرون مخابره میشود، سوار بر ارزشهای اقتصادی است. سوار بر همان مفاهیم کلاسیک کارآفرینی سنتی است. یعنی همان اشتغالزایی و خلق ثروت. این یک ضعف بزرگ است.
اینکه بروید به مسئول بیمه تامین اجتماعی کشور بگویید چون من شغل ایجاد میکنم باید از من حمایت خاصی کنید. ممکن است این جواب را هم بشنوید که فلان واردکننده یا فلان مونتاژکار سنتی هم شغل ایجاد کرده و کسی هم از او حمایت بیمهای نکرده است.
اگر قرار است به اداره مالیات بگوییم در دوره بذری، استارتاپها باید معاف از مالیات باشند ممکن است بگوید یک شرکت که همین دیروز ثبت شده هم، یک شرکت نوپا محسوب میشود و چرا باید چنین تمایزی را برای شما قائل شویم؟!
باید گفتمان اکوسیستم استارتاپی را با ادبیاتی فاخر، وزین و علمی ابتدا بین خودمان مرور کنیم، مسلط شویم و بعد برای ترویج آن، خارج از این فضا در هیات سفیران مطلع و مسلط آن اقدام کنیم.
آنچه مسلم است، اینکه اکوسیستم استارتاپی هرچقدر نوآورانه و امیدوار و پر از ایده و ارزش در حال کار و پیش رفتن باشد، وظیفه دارد مفاهیم اقتصادی و اجتماعی دنیای اطرافش را هم درست بیاموزد و برای آشتیدادن منافع خودش با این مفاهیم، و قوانین و مقررات منتج از آن تلاش کند.
تکتک اعضای این فضا باید فراتر از استراتژیهای بازاریابی، طرح کسبوکار و برنامههای مارکتینگ و فروش و توسعه و جذب سرمایه و… دغدغههای گفتمانی هم داشته باشند. باید بتوانند و بپذیرند که وظیفه دارند توانایی دفاع درست و علمی (فراتر از مطالبهگری صرف و گرفتن قیافه حقبهجانب و متهمکردن ساختارهای حاکمیتی به نفهمیدن و درکنکردن آنها) از مفاهیم و منافع استارتاپها را داشته باشند و حتی متعهدانه در چنین میدانی، نقش برعهده بگیرند. اکوسیستم استارتاپی، آدمهایی میخواهد که در قامت کارآفرین-کارشناس ظاهر شوند و توانایی ارائه راهکارهای کارشناسی در چالشهای مختلف مرتبط با این فضا را داشته باشند.
اگر غیر از این باشد کارشناسان دیگر بخشها و نهادها، برای این اکوسیستم تصمیم خواهند گرفت و مطمئن باشید در این صورت، نتیجه چندان به نفع استارتاپها نخواهد بود.