سرمایه گذاری می کنیم اما …

گزارش پنل تامین مالی استارتاپ‌ها در یلدا سامیت ۲۰۱۸

0

۷ مدیر صندوق‌های سرمایه گذاری خطرپذیر اصلی می گویند چرا استارتاپ‌ها نمی‌توانند جذب سرمایه کنند.

یکی از بخش‌های انتهایی همایش یلدای کارآفرینان استارتاپی ایران مربوط به پنل تامین مالی و جذب سرمایه استارتاپ‌ها در سال ۹۸ بود که افراد سرشناس از صندوق‌ها و شرکت‌های مهم سرمایه‌گذاری خطر پذیر در آن حضور داشتند.

پنل تامین مالی استارتاپ‌ها

این پنل با حضور فرهاد رهنما بنیانگذار شرکت رهنما، مهدی امیری‌ مدیرعامل شرکت همکاران سیستم، محمودرضا خواجه‌نصیری، مدیرعامل صندوق تامین سرمایه تمدن، علی تیموری شندی مدیرعامل شرکت تامین سرمایه لوتوس پارسیان، رضا زرنوخی مدیر انجمن وی‌سی ایران  و مدیرعامل صندوق توسعه تکنولوژی ایران، علی ملکی معاون اکوسیستم  صندوق نوآوری و شکوفایی و رامین ربیعی مدیرعامل شرکت فیروزه برگزار شد. مدیریت این پنل را شهرام شریف روزنامه نگار حوزه تکنولوژی بر عهده داشت.

  • آقای زرنوخی برای شروع بحث بفرمایید که در سال ۹۷ چقدر سرمایه جذب شده و پیش‌بینی شما برای جذب سرمایه در سال ۹۸ چگونه است؟

زرنوخی: آمار سال ۹۶ نشان می‌دهد که در حدود ۳۵۰ میلیارد تومان جذب سرمایه در اکوسیستم استارتاپی ایران اتفاق افتاده است. معمولا سرمایه‌گذارانی که در حوزه ونچرکپیتال کار می‌کنند، می‌توانند پول‌های‌شان را در بازارهای مشابه ببرند. به دلیل شوک اقتصادی که وارد شد  چون بازارهای ‌مشابه جذاب‌تر و  کم‌ریسک‌تر بودند، در شش هفت ماهه اول سال یک بخش عمده از انتظارات برای جذب سرمایه، محقق نشد و به نظر نمی‌رسد که در سال ۹۷، حدود ۵۰درصد کمتر از رقم سال ۹۶ جذب سرمایه انجام شد. امیدواریم در این ۴ ماهه آخر سال بخشی از کمبودهای جذب سرمایه جبران شود. البته با سرمایه‌گذاری‌ که هفته قبل حرکت اول انجام داد، تا حدودی این اتفاق جبران شد.

  •  مشکلاتی که امسال پیش آمد  ۴۰-۴۵ درصد افت سرمایه‌گذاری به همراه داشت آیا دلیل اصلی مشکلات اقتصادی بود یا چیز دیگری به سرمایه‌گذاری استارتاپی ایران خدشه وارد کرد؟ چون سرمایه‌گذاری استارتاپی در مسیری افتاده بود که صندوق‌های جسورانه‌ شکل‌ گرفته بودند، دولت تازه به آن توجه ویژه داشت، شرکت‌های خصوصی و کوپوریت هایی مثل همکاران‌سیستم و موارد دیگر داشتند به آن توجه نشان می‌دادند؛ اما به این وضعیت اقتصادی امروز رسیدیم. آیا مشکل اصلی الان نبود سرمایه است؟

ربیعی: من خاطره‌‌ کوچکی بگویم که به سؤال شما و به تقدیری که از پیشکسوت عزیزمان آقای فرهاد رهنما انجام شد، مربوط است. من ۱۴ سال پیش که به ایران برگشته بودم و شرکت فیروزه را تأسیس کرده بودیم، آن زمان اصلا استارتاپی وجود نداشت و اکثر استارتاپهایی که امروز جایزه گرفتند، اصلا وجود نداشتند. روزی با یک سرمایه‌گذار کویتی مهمان آقای رهنما در اصفهان بودیم. آقای رهنما ما را بردند به یک اوپریشنی در طبقه بالای یک ساختمان که امیر وهوشی و شرکت رهنما در آنجا مستقر شده بود. در واقع فرهاد رهنما از آن زمان سرمایه‌گذاری در استارتاپ‌ها را آغاز کرده بود. این خاطره را از این جهت گفتم که باز هم به تشویق آقای رهنما بپردازیم به‌عنوان پیشکسوت حوزه سرمایه‌گذاری در استارتاپ‌ها.

در مورد شرکت فیروزه باید بگویم که حدود ۳-۴ سال پیش که برای اولین‌بار شرکت ما تأمین مالی برای استارتاپ‌ها انجام می‌داد، استارتاپ‌های شناخته‌شده‌تری مثل اسنپ، شیپور و غیره، فعال بودند. اما گرفتن جلسات برای اینکه ما برویم و معرفی کنیم کارمان را، بسیار سخت بود، چون سرمایه‌گذاری در این حوزه‌ اینقدر غیرمتداول و پرریسک به نظر می‌آمد که نمی‌شد وقتی برای برگزاری جلسه‌ای تنظیم کرد.

امروز از آن نقطه خیلی دور هستیم و هر گروه سرمایه‌گذاری را در کشور می‌بینیم، در حوزه استارتاپ کاری می‌کند و اگر هم نکند، دلش می‌خواهد که انجام بدهد. حتی بچه‌ها به شوخی می‌گویند هر شرکت یک استارتاپ دارد یا یک شتاب‌دهنده برای خودش دارد.

در این مدت اتفاقی که افتاده، اتفاق مبارکی بوده است و این فراگیری سرمایه‌گذاری در این حوزه امر خوبی به شمار می‌رود، ولی من فکر می‌کنم در عین ‌حال چون شرکت‌های استارتاپی الان رشد کرده‌اند، میزان سرمایه‌ای که برای رشد این شرکت‌ها نیاز است، خیلی بیشتر از قبل است. طبیعی هم است. مثلا برای شرکتی که ۱ میلیون کاربر‌ دارد و بخواهد ۱۰درصد رشد کند، هزینه‌اش و سرمایه مورد نیازش از شرکتی که ۱۰ هزار کاربر دارد و می‌خواهد ۱۰ درصد تعداد کاربرانش را زیادتر کند، بسیار بیشتر است.

من فکر می‌کنم در اکوسیستم استارتاپی ما اگر پول خارجی وارد نمی‌شد که به میزان زیادی هم وارد شد، رشدهایی که الان می‌بینیم در بعضی از شرکت‌ها و حوزه‌ها اتفاق افتاده است، اصلا ممکن نمی‌شد. به عنوان یکی از کسانی که در حوزه سرمایه‌گذاری خارجی در ایران فعال بودم، شاهد بوده‌ام که دو حوزه بیشترین جذب سرمایه را داشت چه قبل از برجام و چه بعد از برجام؛ یکی حوزه استارتاپی بود و دیگری حوزه FMCG که مواد پرمصرف را شامل می‌شود؛ یعنی شرکت‌هایی که روی حوزه مواد غذایی مانند ماست، آبمیوه و… سرمایه‌گذاری می‌کنند. به این دلیل که شرکت‌های بین‌المللی در همه جاهای دیگر دنیا در این زمینه‌ها حضور دارند و در ایران وارد شده‌اند. حالا شما به گروه‌های موفقی مثل شیپور، سرآوا، آی‌آی‌جی نگاه کنید؛ قطعا بدون پول خارجی رسیدن به این نقطه برای‌شان غیرممکن بود.

در شرایط فعلی پسابرجام، پیداکردن پول نهاد خارجی برای ایران تقریبا غیرممکن است. شاید سرمایه‌گذاران شخصی یا سرمایه‌گذاری‌های خانوادگی را بتوان پیدا کرد که برای سرمایه‌گذاری در شرایط فعلی ایران، وارد عمل شوند اما پیداکردن سرمایه‌گذار نهادی غیرممکن است. در این میان پول داخلی هم خیلی کم است. نقدینگی کشور در کل کم نیست ولی نقدینگی که وارد این حوزه شده است، برای اینکه بتواند رشد شرکت‌های بزرگ ما را ساپورت کند، کم است.

برای همین من طرفدار آن ایده‌ای هستم که یک کیک کوچکی وجود دارد که همه باید با هم از آن بخوریم. بنابراین ادغام‌ها، همکاری‌ها و غیره راه‌حلی برای برون‌رفت از این مشکلات است. در واقع این همکاری خیلی به اختیار هم نخواهد بود و الان این جبر کمبود سرمایه است که موجب شده ما به سمت همکاری‌ها و ادغام‌ها حرکت کنیم. البته من خیلی نگران شرکت‌های کوچک نیستم چون آنها در حد چند‌صد‌میلیون تومان یا چند میلیارد تومان می‌توانند جذب سرمایه داشته باشند اما جذب سرمایه برای شرکت‌های بزرگ بسیار سخت است.

  • پس معتقد هستید استارتاپ‌ها به هیچ‌وجه نمی‌توانند روی سرمایه‌گذاری خارجی، فکر کنند؟

ربیعی: اگر بخواهم خیلی روراست جواب بدهم، باید بگویم که درست است. ببینید ما حتی نمی‌توانیم راه‌حلی برای ترنسفر پول‌ سرمایه‌گذار غیرنهادی به ایران پیدا کنیم، آوردن پول نهادی تقریبا غیرممکن است.

  •  برعکسش چطور؟ مثلا به‌هرحال کاهش ارزش ریال نسبت به دلار، فرصتی را ایجاد می‌کند که استارتاپ‌های ایران بتوانند ارزشی را برای بازار جهانی خلق کنند و خدمت یا محصولی ارائه کنند تا بتوانند جریان درآمدی ایجاد کنند. این کار الان قابل انجام است؟

ربیعی: صددرصد، اتفاقا من فکر می‌کنم امروز همه ما و همه جوان‌های حوزه استارتاپی، باید سعی کنند به نحوی درآمد ارزی داشته باشند.

  • چگونه؟

ربیعی: به‌عنوان‌ مثال، عرض می‌کنم الان صنعت بازی‌سازی، صنعت خیلی خوبی است. ما گیمرهای درجه یکی داریم. ساختن گیم آنچنان کار سختی نیست. یک گیم که در ایران توسعه داده می‌شود، ‌می‌تواند از طرف کافه‌بازار، فروش جهانی و درآمد ارزی داشته باشد و این کار خیلی سختی نیست. منتها توسعه‌دهندگان گیم باید از ابتدا برای بازار بین‌المللی تولید کنند.

  • آیا در حال حاضر به جز سرمایه داخلی، برای استارتاپ‌های ایرانی جهت جذب سرمایه خارجی راهی وجود دارد؟

رهنما: حقیقتا من دو مشکل می‌بینم؛ یکی اینکه ویژن یک سرمایه‌گذار داخلی رقمش به نظر زیاد می‌آید . قیمت گذاری  ۲ هزار میلیارد تومان یک شرکت، حادثه بزرگی است، ولی اگر شما بخواهید نگاه کنید به دلار چه رقمی خواهد بود یا یک یونیکورنی را بخواهید ارزیابی کنید، به ۱۰-۱۲ هزار میلیارد تومان، این یک چیز دست‌نیافتنی به نظر می‌آید؛ این یک منتال بلاکی است که الان به وجود آمده است.

در اینجا می‌خواهم به حرف‌های رامین دیدگاه خودم را اضافه کنم؛ شاید از نظر استارتاپ‌ها داریم وارد مرحله‌ای می‌شویم که به یک واسطه نیاز داریم. دولت، شرکت‌ها و بخش دولتی یا شبه‌دولتی یا خصولتی یا هر اسمی که روی آن ‌بگذاریم، اگر نقش مخرب و منفی می‌داشتند که بعضی‌های‌‌شان حتما داشتند، الان موقع این است که دید متفاوتی داشته باشند نه اینکه بخواهند همچنان وارد فضای استارتاپی مرحله اول بشوند و از صفر شروع کنند و شرکت‌هایی درست کنند که سرمایه‌گذاری اولیه انجام دهند و به بچه‌هایی که می‌خواهند یک استارتاپی را راه بیندازند، کمک کنند، بلکه باید از فاز دوم‌ و سوم وارد شوند؛ همان‌طور که فیروزه الان وارد چنین فازی شده است.

این نوع از سرمایه‌گذاری زمینه اگزیت‌کردن و فروخته‌شدن شرکت‌های نیمه‌موفق رابه وجود می آورد. در واقع آنها باید با چنین مجموعه‌هایی کار کنند و سرمایه‌ها و امکانات بسیار زیاد خودشان را به این حوزه‌ها بیاورند.

شرکت نفت، مخابرات‌ یا شرکت‌های فولاد‌ اگر می‌خواهند وارد چنین فضایی شوند، باید از مرحله دوم و سوم وارد شوند که شرکت های استارتاپی پول‌های سنگین‌تری نیاز دارند. من نمی‌دانم رامین شما با این حرف موافق هستی یا نه؟ شاید یک نگاه متفاوتی باشد و اجازه بدهد که این امید برای آن سرمایه‌گذارهای خطرپذیر همچون نوری در یک تونل تاریک باشد.

اگر ما به این بچه‌ها کمک کردیم و با هم تشکیلات موفقی را ایجاد کردیم، باید این امید برای صندوق‌های خطرپذیر وجود داشته باشد که امکان اگزیت‌کردن به یک جای بزرگ‌تر وجود دارد. مثلا حوزه‌های بلاکچین، کریپتو‌کارنسی، حمل‌ونقل و… از حوزه‌هایی هستند که می‌توان به آنها اگزیت کرد. خلاصه مطلب اینکه با توجه به امکاناتی که در مملکت‌مان وجود دارد، امید و امکان اگزیت ‌به آنهایی که سرمایه‌گذاری می‌کنند، داده شود.

  • آقای امیری، ظاهرا شما هم می‌خواهید نکته‌ای به این توضیحات اضافه بکنید.

امیری: من فکر می‌کنم اکوسیستم استارتاپی در چند سال گذشته که هم اسمش زیاد شنیده شده و هم علاقه‌مندی دربین جوانان هم بیشتر شده، یک مشکلی وجود دارد که فقط استارتاپ زیاد می‌شود، چون تابه‌حال ندیده‌ام بگویند این دیگر استارتاپ نیست و تبدیل به موجودی شده است که سود می‌دهد و…

شرکت‌ها خوشبختانه بزرگ می‌شوند ولی کماکان یک تفکر استارتاپی دارند و آن این است که در هر مرحله‌ای که هستند، کماکان به گرفتن سرمایه فکر می‌کنند. آن هم سرمایه‌هایی با حجم زیاد. به نظر من الان زمان آن رسیده که مدلی طراحی کنیم که استارتاپ به نقطه‌ای برسد که دیگر نیازی به جذب سرمایه نداشته باشد. البته من هم بسیار با این نکته که حجم سرمایه در ایران بسیار محدود است، موافقم.

از طرفی احتمال ورود سرمایه خارجی به کشور بسیار کم است. در نتیجه باید راهی پیدا کرد که در تعدادی از شرکت‌هایی که وضع‌شان خوب است و می‌توانند روی پای خود بایستند و به سود برسند، احتیاج به جذب سرمایه را کاهش دهیم.

بعضی مواقع حس می‌کنم که خیلی از شرکت‌هایی که اسم استارتاپ دارند، فکر می‌کنند اگر دیگر به آنها استارتاپ نگویند، احساس بدی به آنها دست می‌دهد. در نتیجه همیشه دوست دارند که این کلمه استارتاپ با آنها بماند ولی من فکر می‌کنم که این تفکر استارتاپی باید تغییر کند و استارتاپ‌ها به سودآوری بیشتر فکر کنند و نگاه‌شان به این شکل نباشد که همه عمر بخواهند سرمایه جذب کنند.

  • آقای رهنما درباره اگزیت صحبت کرد. یک مسیر اگزیت بورس است؛ می‌دانیم که فرا‌بورس سال گذشته مسیری را برای ایجاد صندوق‌های جسورانه باز کرد و مجوزهایی را داد که مدیران دو تا از آن صندوق‌ها الان داخل پنل هستند. من خواهش می‌کنم از آقای خواجه‌نصیری و آقای تیموری که این مسیر اگزیت را که می‌تواند منجر به بخشی از تأمین مالی استارتاپ‌ها بشود، تجربه‌اش را به ما بگویند.  آیا این مسیر، مسیر خوبی بود؟ الان بقیه صندوق‌ها می‌توانند بیایند این کار را بکنند و الان شما می‌توانید استارتاپی را معرفی کنید که به سمت فرابورس و بعد بورس رفته است؟

تیموری: واقعیت این است که شکل‌گیری صندوق‌های جسورانه در بازار سرمایه با این هدف نبود که اینها محملی باشند برای اگزیت سایر استارتاپ‌ها. چون الان حجم اینها آنقدر بزرگ نیست و با توجه به وضعیتی که یک کسب‌وکار استارتاپی دارد، همین الان ما صندوق‌هایی که تأسیس کردیم تا حدودی به‌خاطر آن الزاماتی که سازمان بورس از لحاظ گزارشگری دارد این صندوق‌ها به لحاظ عملیات و کارکرد‌ با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو شده‌اند.

ولی اینکه چه مکانیسمی می‌شود فراهم کرد تا اکوسیستم کارآفرینی به‌صورت آبشاری تغذیه بشود، من فکر می‌کنم‌ زمان آن رسیده که ما الان با همکاری نهادهای مالی مثل تأمین سرمایه‌ها به این سمت برویم، چون واقعیت این است که تأمین سرمایه‌ها هم خودشان یک بیزینس استارتاپی هستند ما هم مثل همین افرادی که در اکوسیستم هستند و با کسب‌وکار سنتی دارند می‌جنگند، با نهادهای مالی سنتی می‌جنگیم و خودمان را دور از این حوزه نمی‌دانیم.

فکر می‌کنم که زمان این رسیده که با همکاری اکوسیستم استارتاپی زمینه حضور شرکت‌هایی که ظرفیت لازم برای پذیرش در داخل بازار سرمایه را دارند، فراهم بکنیم و از این طریق اینها بتوانند در واقع مراحل پایین‌تر را به نوعی‌ تغذیه بکنند. در بازار سرمایه به‌خاطر آن الزاماتی که عرض کردم، وجود دارد، در حال حاضر آن ظرفیت مقرراتی، آیین‌نامه‌ای و دستور عملی وجود ندارد.

ما یک سال با چند نفر از این هولدینگهای بزرگ استارتاپی داریم روی این موضوع کار می‌کنیم که بتوانیم بعضی از این شرکت‌های بزرگ را داخل بازار سرمایه پذیرش بکنیم ولی محدودیت‌های قانونی و مقرراتی وجود دارد که فکر می‌کنم لازم باشد تیم‌هایی تشکیل شود تا این زیرساخت‌های لازم را فراهم بکنیم.

در کنار این، فرهنگ سرمایه‌گذاری است که بین سرمایه‌گذاران ما وجود دارد. عمدتا منابع، منابعی است که در اختیار نهادهای خاصی هستند که هنوز اعتقاد عمیقی به سرمایه‌گذاری در حوزه استارتاپی ‌ندارند. بنابراین برای تغییر این فرهنگ هم باید تلاش کنیم تا زمینه و بستر لازم برای حضور شرکت‌های بزرگی که بلوغ لازم را دارند، فراهم بشود. باید زمینه حضور این شرکت‌ها فراهم شود تا آنها بتوانند کل اکوسیستم را تغذیه کنند.

یک انتقادی هم که اینجا می‌شود مطرح کرد این است که به‌هرحال ما چند تا از این استارتاپ‌های بلوغ‌یافته می‌خواهیم داشته باشیم؟ ما وقتی با خیلی از این نهاد مالی‌های بزرگ که به‌صورت سنتی فکر می‌کنند، جهت سرمایه‌گذاری روی استارتاپ‌های بالغ مذاکره می‌کنیم، می‌گویند خودمان می‌توانیم چنین شرکت‌ها و استارتاپ‌هایی را تاسیس کنیم و مثلا می‌گویند ما می‌توانیم اسنپ و دیجی‌کالا راه بیندازیم. با وجود چنین دیدگاه‌هایی نیاز است که یک همکاری دوطرفه بین نهادهای مالی و فعالان اکوسیستم‌ها صورت بگیرد.

  • جناب خواجه‌نصیری، شما هم اگر می‌شود نظرتان را در مورد ورود استارتاپ‌ها به بورس و فرابورس  بگویید.

خواجه‌نصیری: در کشور ۱۷۰۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی داریم. در حالی که ما در بورس فقط ۸۲ هزار میلیارد تومان بازار بدهی‌مان است. ما هزار میلیارد تومان فقط برای سهام شرکت‌ها پول جمع می‌کنیم. در نقطه مقابل با همه تمرکزی که بر بازار سیاه کرده‌ایم، عددها در حد ۱۰۰ میلیارد تومان است که رقم بزرگی محسوب نمی‌شود.

ما دائما می‌گوییم پول و سرمایه نیست. من موافق این نیستم! چه کسی گفته پول نیست؟! به نظر من پول و سرمایه هست. اتفاقا سرمایه‌گذار مشتاق برای فرصت‌های سرمایه‌گذاری هم هست. پس نیاییم بدون عدد و رقم و پشتوانه بگوییم پول نیست.

در این سالن ۹۰درصد کسانی که آمد‌ه‌اند، افرادی هستند که پول می‌خواهند و استارتاپ دارند. اما در طرف مقابل ۱۰درصد هم سرمایه‌گذار نداریم. پس به نظر من این اکوسیستم شکل نگرفته است.

من اعتقاد دارم که سایز جذب سرمایه و پیشخوان سرمایه ما برای استارتاپ‌ها اصلا شایسته و در‌خور شأن این همه اشتیاق نیست. ما اصلا چنین شرایطی را نداریم. ما اصلا پلتفرم‌های مناسبی برای سرمایه‌گذاری نداریم. ما بازیگرهای محدود با سایزهای خیلی کوچک برای جذب سرمایه داریم، بنابراین من اعتقاد دارم که با سایزهایی که ما در صنایع مختلف داریم، مثلا جمع صنایعی که در بورس داریم نزدیک به ۸۰۰ تا ۹۰۰ هزار میلیارد تومان است، اما نتوانسته‌ایم یک پلتفرم سرمایه‌گذاری در سایز و اعتبار مجموعه استارتاپی داشته باشیم.

  • وقتی از ما صحبت می‌کنید، منظورتان چه کسانی است؟

خواجه‌نصیری: ما یعنی همه کسانی که به‌نوعی خودشان را مشتاق می‌دانند برای بزرگ‌کردن این اکوسیستم. به نظر من، ما ایده و فکر و  توان فنی زیاد داریم اما اصلا به اندازه کافی پلتفرم برای سرمایه‌گذاری نداریم. به عبارت دیگر، متقاضیان پول فراوان، دارندگان پول هم فراوان، اما ما هیچ‌وقت در حوزه استارتاپی به اندازه کافی فضایی را برای اینکه دست اینها را در دست هم بگذاریم، نداشته‌ایم.

من اعتقاد دارم که اگرچه حجم ایونتها، برنامه‌ها، پروژه‌ها برای پرزنت‌کردن فرصت‌های سرمایه‌گذاری فراوان است، اما ایونت‌ها، برنامه‌ها و پروژه‌ها برای جذب سرمایه کافی نیست. به نظر من، مردم ما به‌راحتی تصمیم می‌گیرند که در فرصت‌های مختلف در این بازار سرمایه‌گذاری کنند. اما یک درصد آنها هم در جریان وجود چنین فرصت‌های سرمایه‌گذاری نیستند. اصلا این فرصت‌ها سیستماتیک نشده و این سیستم‌ها پلتفرم ندارد و این سیستم‌ها نتوانسته ‌به اندازه کافی معرفی شود.

به نظر من، بخش زیادی از این فضا به تلاش مضاعف برای جذب سرمایه‌گذار نیاز دارد و ما وی‌سی فاندها را در بازار سرمایه تشکیل دادیم، ولی این وی‌سی فاندها مثل این است که ما بخواهیم پرش با نیزه را با کت‌وشلوار انجام دهیم؛ یعنی یک فضای مزین و بسته و غیرقابل انعطاف برای سرمایه‌گذاری جسورانه. پس طبیعی است که این کار شدنی نیست.

ما نیاز به پلتفرم‌های بیشتری داریم تا بتوانیم تمام محصولات استارتاپی ‌در کشور را به یک محصول مالی قابل‌ارائه تبدیل کنیم و این باید مرتبا اتفاق بیفتد و بیاید بنشیند روی میز. از آن طرف سرمایه‌گذاران این محصول را ببینند، پوشش دهند و مدل سرمایه‌گذاری تضمین شود، مدل کنترل، نظارت و پایش و… همه اینها باید اتفاق بیفتد تا این اکوسیستم درست شود. بنابراین برای بزرگ‌کردن اکوسیستم استارتاپی باید پلتفرم وصل‌کردن فضای سرمایه‌گذاران به سرمایه‌پذیرها را در ابتدا درست کنیم.

  • تاکنون در این پنل برای جذب سرمایه چند مدل ارائه شده است؛ یکی مدل جذب سرمایه از بخش سنتی است و مدل دیگر جوینت‌شدن استارتاپ‌هاست؛ یعنی استارتاپ‌هایی که بازار مشترک و رقیب بزرگ دارند. من فکر می‌کنم آقای زرنوخی بتواند به این سؤال جواب دهد. جناب زرنوخی، خود شما این تجربه را داشته‌اید؛ فکر کنم آقای رهنما هم‌ چنین تجربه‌ای را داشته و آقای ربیعی هم همینطور. حال سال این است که در شرایط اقتصادی فعلی، سرمایه‌گذاری مشترک و جوینت‌شدن، یک راه‌حل مناسب برای استارتاپ‌ها به شمار می‌رود؟

زرنوخی: قطعا یک راه‌حل است ولی همه مشکلات را حل نمی‌کند، چون ممکن است تعداد استارتاپ‌هایی که ظرفیت این را داشته باشند که با هم ادغام شوند یا سرمایه‌گذارها با هم هماهنگ باشند، در آن حوزه کم باشند ولی این راه‌حل، یک راه برون‌رفت است و خیلی کمک می‌کند به استارتاپ‌هایی که خیلی کوچک مانده‌اند و تقریبا در لوپ رشد محدودی به سر می‌برند و نمی‌توانند بازارشان را بزرگ کنند. این امید وجود دارد که با این هم‌افزایی رشد را تجربه کنند.

طی دو سه سال گذشته، استارتاپ‌هایی که آمادگی لازم را برای چنین تغییر و تحولی داشته باشند، وجود نداشته اما الان چنین استارتاپ‌هایی وجود دارد و ما می‌توانیم چنین کاری را انجام دهیم. تجربه‌ای که ما پارسال داشتیم، در حوزه گردشگری بود که زورق و توشا و علی‌بابا و جاباما در هم ادغام شد که ظرفیت خیلی خوبی ایجاد کرد و با سرمایه‌گذاری مشترکی که سرمایه‌گذار اولیه داشت و بعد با ورود سرمایه‌گذار بعدی، علی‌بابا توانسته رشد خیلی خوبی داشته باشد. در صورت عدم این هم‌افزایی شاید رشد فعلی ایجاد نمی‌شد و بخشی از بهره‌وری سرمایه در دو محصول و برند مختلف از بین می‌رفت.

در حوزه‌های دیگر هم این جذابیت وجود دارد که چنین اتفاقی بیفتد. داخل پرانتز بگویم که یکی از مثال‌هایی که ما به بهانه “کافه‌سرمایه شنبه”، مذاکراتش را جمع‌بندی کردیم، این بوده که با مجموعه استارتاپ استودیو که ۸ استارتاپ‌ خوب مانند کرفس، ایران رنتر و… را دارند، توافق کردیم که صندوق توسعه تکنولوژی ایران ۲۵درصد از سرمایه اینها را خریده و الان نخستین باری است که این سرمایه‌گذاری به صورت رسمی اعلام می‌شود.

  • بحث دولت بحث مهمی است؛ دولت در ۴ سال گذشته از طریق صندوق نوآوری شکوفایی سعی کرد با وام‌دادن به بخشی از استارتاپ‌ها به‌نوعی خودش را در این فضا وارد کند و الان هم می‌دانیم پول خیلی قابل‌توجهی در این صندوق وجود دارد، مدیرش هم عوض شده و آقای وحدت در این وضعیت مدیر شده‌اند و ابراز علاقه هم کرده‌اند که وارد حوزه سرمایه‌گذاری شوند. نکته‌ای که وجود دارد و فکر می‌کنم که شاید مورد نگرانی شما هم باشد، این است که این سرمایه‌گذاری را می‌خواهند چگونه انجام دهند؟ باز به صورت وام انجام می‌دهند یا می‌خواهند این را به صورت جسورانه انجام دهند و اگر می‌خواهند به صورت سرمایه‌گذاری جسورانه یا وی‌سی انجام دهند، آیا می‌خواهند این را خودشان انجام دهند یا تخصصی داخل صندوق نوآوری شکوفایی در این مورد وجود دارد؟

ملکی: اول بگویم از اول برنامه من اینجا بودم خلاصه هر چقدر دوست داشتید پشت سر دولت و پول‌های دولتی حرف زدید ولی ما اصلا به خودمان نگرفتیم و با سماجت اینجا نشستیم و در خدمت‌تان هستیم و امیدوارم که بتوانیم پول‌هایمان را برای توسعه اکوسیستم فناوری و نوآوری کشور اهرم کنیم. چیزهایی هم که پشت سر دولت گفته می‌شود و اتهاماتی که به دولت زده می‌شود نه همه‌اش واقعیت دارد نه همه‌اش خلاف واقع است. دولت یک موجود یکپارچه و واحدی نیست؛ زحمات زیادی در دولت کشیده می‌شود. به هر صورت امیدوارم زحمات آن کسانی که دارند زحمت می‌کشند، نادیده گرفته نشود و ناامیدشان نکنیم.

من یک معرفی کوچکی از صندوق نوآوری بکنم و بعد بگویم رویکردهایمان کجا‌ست و چه کار می‌خواستیم بکنیم. سال ۸۹ یک قانونی در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید که اسمش قانون حمایت از شرکت‌ها و مؤسسات دانش‌بنیان بود. در آن قانون تأکید شده بود که باید صندوقی تحت عنوان نوآوری و شکوفایی شکل بگیرد. با یکی دو سال تأخیر این صندوق شکل گرفت با سرمایه اولیه ۳هزار میلیارد تومان.

این ۳ هزار میلیارد تومان که البته در نهایت ۳هزار میلیارد تومان را به ما ندادند و بخش کمتری را به ما دادند، با احتساب سودش الان در حدود سه‌هزار و دویست‌سیصد میلیارد تومان است. از این مقدار ۲۵۰۰ میلیارد تومان را به شرکت‌های دانش‌بنیان اختصاص داده‌ایم در قالب تسهیلات و حمایت‌های مختلف و الان ۱۵۰۰ میلیارد تومان هم ما تسهیلات در صف داریم. ۳۸۰۰ شرکت دانش‌بنیان داریم از این ۳۸۰۰ شرکت، ۲۸۰۰ شرکت به سراغ ما آمدند.

نکته‌ اینجاست که مثل بقیه صندوق‌ها آزادانه نمی‌توانیم با استارتاپ‌ها کار کنیم. مطابق اساسنامه و مطابق مصوبات هیات‌امنا به شرکت‌های دانش‌بنیان محدودیم. استارتاپ‌هایی که بتوانند از گیت دانش‌بنیان معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری بگذرند، می‌توانند از ما حمایت دریافت کنند.

در قانون برای ما سه نوع حمایت دیده شده است؛ نوع اول مربوط به بحث تسهیلات و ضمانت‌نامه و لیزینگ و وام‌های ۴درصدی است که برای ساخت نمونه اولیه به استارتاپ‌ها و به شرکت‌هایی که بیشتر جنبه تکنولوژی دارند و می‌خواهند محصول فناورانه بسازند، داده می‌شود. قبلا بیشترین تمرکز ما در این زمینه بود.

نوع دوم سرمایه‌گذاری است؛ قانون دست ما را باز گذاشته که در قالب سرمایه‌گذاری و مشارکت به توسعه اکوسیستم کمک کنیم ولی من قبول دارم کارنامه ‌ما در این حوزه اصلا رضایت‌بخش نیست. به همین خاطر رویکرد صندوق در دوره جدید این است که به دلیل آفات ورود دولت به اکوسیستم فناوری و نوآوری، صندوق دست به سرمایه‌گذاری مستقیم و مشارکت مستقیم مانند بقیه وی‌سی‌ها نزند. ما داریم سعی می‌کنیم این را به حداقل ممکن برسانیم.

جز در یک مورد خاص یعنی در همان موردی که از همه دولت‌ها انتظار می‌رود. از دولت‌ها انتظار می‌رود پول‌هایشان را جایی بریزند که برای جامعه لازم است، ولی برای بخش خصوصی الان جذاب نیست. مثلا حوزه سلامت، برای وی‌سی‌ها جذاب نیست ولی دولت وظیفه خودش بداند که در آن حوزه سرمایه‌گذاری کند. ما آنجا ممکن است دست به سرمایه‌گذاری مستقیم هم بزنیم. بنابراین من الان باید در دوره جدید می‌رفتم صندلی‌ام را دو قدم عقب‌تر از بقیه آقایان می‌گذاشتم و می‌گفتم که من از طریق صندوق نوآوری و شکوفایی، از طریق صندوق‌های پژوهش فناوری، از طریق صندوق‌های سرمایه‌گذاری، از طریق صندوق‌های جسورانه بورسی به اکوسیستم استارتاپی کمک می‌کنم، خیالتان هم راحت باشد که قانون دست ما را بسته و ما بیشتر از ۴۰ درصد در این صندوق‌ها نمی‌توانیم سهام داشته باشیم.

بنابراین آن صندوق‌ها می‌توانند از منابع مالی دولت استفاده کنند ولی خودشان تصمیم خواهند گرفت که پول‌شان را کجا بگذارند. این امکان یعنی کمک و سرمایه‌گذاری ما در صندوق‌ها یک امکان دیگر را هم فراهم می‌کند. آن هم اینکه ما را مقداری از قید قانون دانش‌بنیان آزاد می‌کند و اجازه می‌دهد که در کسب‌وکارهایی که خوش‌آتیه هستند و جنبه فناورانه با‌ارزش افزوده بالا دارند ولی الان لزوما دانش‌بنیان نیستند، سرمایه‌گذاری کنیم.

من همین‌جا دست همه صندوق‌های سرمایه‌گذاری را به گرمی می‌فشارم و از  آنها می‌خواهم که اگر  طرحی برای توسعه سرمایه‌گذاری دارند، حتما به صندوق مراجعه کنند. ما امیدواریم که از طریق شما بتوانیم آسیب‌های مداخله دولت در اکوسیستم  را به حداقل ممکن برسانیم و با این حال منابع مالی‌مان را هم در اختیار اکوسیستم بگذاریم.

  • پس قول را دادید؛ الان این سرمایه‌گذاری فقط از طریق صندوق‌های جسورانه انجام می‌گیرد یا شرکت‌های سرمایه‌گذاری را هم شامل می‌شود؟

ملکی: ببینید ما حالا باید آیین‌نامه‌هایش را دقیق‌تر ببینیم؛ شاید لازم باشد که مواردی را تغییر دهیم. ما هیات‌امنایی هستیم. رئیس هیات‌امنای‌مان هم رئیس‌جمهور است. بعضی از موضوعات را می‌توانیم در سطح هیات‌امنا مطرح کنیم. یک سری موضوعات را باید ببریم در سطح بالاتر ولی الان حداقل می‌خواهم نگران نشوید.

  • خب، بخشی از پنل خوشحال شدند. آقای رهنما، شما فکر می‌کنید بر اساس تجربه‌ای که دارید، از این مدل سرمایه‌گذاری و مدل‌های سنتی سرمایه‌گذاری، مدلی که صندوق نوآوری شکوفایی الان دارد پیش می‌گیرد، می‌تواند موفق باشد؟

رهنما: ‌جواب این سوال خیلی سخت است. من یک حرف را می‌توانم به همه بزنم که شاید مخالف همه دوستانی باشد که اینجا هستند. همه آنهایی که می‌خواهند استارتاپ راه بیندازند، تا موقعی که امکانش را دارند یا شاید برای همیشه از گرفتن وام پرهیز کنند. من نظرم این است که وام به‌خصوص از بانک‌ها وام‌گرفتن و بهره‌دادن، مانند صادرکردن حکم قتل آن شرکت است.

البته نیاز به سرمایه مسلما سر جایش است. این سرمایه خطرپذیر است و این خطر قرار نیست تنها بر گردن جوانان باهوش و با‌انگیزه باشد. این خطرکردن باید دو‌طرفه باشد؛ یعنی در طرف مقابل صندوق‌ها هم باید خطر کنند. چون اشکالی ندارد که بخشی از پول‌شان هزینه شود. به اعتقاد من اگر چنین رویکردی ایجاد شود که در فضا و زمان مناسبی جای تنفس را به جوانان باانگیزه بدهد و خودش را شریک با آنها بداند و خدمات منتورشیپی به آنها ارائه کند، می‌تواند امیدوار باشد که استارتاپ‌های موفقی شکل بگیرند و در صورت موفقیت این کسب‌وکارها، صندوق‌هایی که خطرها را پذیرفته‌اند می‌توانند بخشی از سهام را در اختیار بگیرند.

در رهنما چنین فضایی را برای خودمان متصور می‌دانیم و آنهایی را که روی‌ کسب‌وکارشان سرمایه‌گذاری می‌کنیم، جزو خانواده‌مان می‌دانیم و اگر قرار باشد که خطرپذیری صورت بگیرد،  اول خطرش را خودمان می‌پذیریم تا آن جوانی که از پدرش وام و  پول گرفته.

بنابراین باید فرهنگ خطرپذیری جا بیفتد. نه اینکه خیلی خشک و رسمی پولی را در اختیار جوانان قرار دهیم و مدام حساب و کتاب کنیم که چرا این پول را داده‌ایم و اگر در بانک سپرده‌گذاری می‌کردیم، حتما سود بیشتری می‌گرفتیم و… ما باید خطرپذیری را به معنای واقعی کلمه تعریف کنیم و مسئولیتش را به عهده بگیریم. پس ایجاد فرهنگ خطرپذیری هم برای سرمایه‌گذار و هم برای سرمایه‌پذیر لازم است.

  • آقای امیری، شما شرکت‌تان یک شرکت سرمایه‌گذار در حوزه استارتاپ‌ها نیست. شرکت جسورانه هم نیست. یک شرکت بالغ است که در بورس حضور دارد ولی در حوزه استارتاپ‌ها هم وارد شدید. آیا این مدل را الان برای شرکت‌های دیگر بزرگ ایرانی توصیه می‌کنید؟ ضمن اینکه بفرمایید در این مسیر با چه مشکلاتی مواجه شدید و چه تجاربی دارید؟ همچنین یک بخش سوالم این است که آیا مثلا استارتاپ‌های دیگر هم می‌توانند به شرکت شما مراجعه کنند و انتظار جذب سرمایه و حمایت را داشته باشند؟

امیری: ‌شرکت‌ ما یک شرکت جاافتاده است و ۲۵-۳۰ سال پیش، خودش را استارتاپ می‌دانست. حدود ۷ سال هم است که در بورس هستیم. از ۲سال پیش به این نتیجه رسیدیم که مدل رشد یک شرکت بزرگ فقط از طریق جذب یا درست‌کردن شرکت‌هایی که مالکیتش مال خودش است، سرعت بالایی ندارد. نمونه‌های خارجی را بررسی کردیم و متوجه شدیم که تقریبا همه شرکت‌های بزرگ، شرکت‌های دیگر را میخرند، البته شرکت‌های جاافتاده را عمدتا می‌خرند یا روی استارتاپ‌هایی که بازارشان را یا تکنولوژی‌شان را به‌روز می‌کنند، سرمایه‌گذاری می‌کنند. مثلا intel این کار را خیلی زیاد می‌کند.

به این نتیجه رسیدیم که خوب است که همکاران سیستم در راستای توسعه خودش و ایجاد ارزش بیشتر برای مشتری، به جای اینکه خودش تیم درست بکند و زمان زیادی صرف کند، روی شرکتهای استارتاپی که می‌توانند زنجیره تقاضای همکاران سیستم را توسعه بدهند، سرمایه‌گذاری بکند و علاقه ما هم بیشتر حوزه تکنولوژی دارد. تعداد استارتاپ‌هایی که ما توانستیم پیدا کنیم با آن رهیافتی که ما دنبالش هستیم، حقیقتا خیلی زیاد نبوده، مثلا زیر ۱۰درصد استارتاپ‌هایی که در ایران فعال هستند، از آن مدل‌هایی هستند که میتوانستند به ما کمک کنند. حدود ۲۰ تا ۳۰ استارتاپ را ارزیابی کردیم ولی نمونه‌ای که فکر کنیم ‌الان می‌تواند کمک‌مان کند، پیدا نکردیم ولی کماکان دنبال این موضوع هستیم.

در ادامه با کمی تغییر مدل پلتفرمی درست کردیم در سیستم ای‌آرپی همکاران‌سیستم که شرکتهای دیگر می‌توانند روی این پلتفرم برای خودشان ماژول بنویسند و می‌توانند روی مارکتی که ما درست خواهیم کرد، محصول‌شان را بفروشند. این هم یک مدل دیگر سرمایه‌گذاری ما برای کمک به صنعت IT و توسعه آن بوده است.

اینکه به شرکت‌های دیگر هم توصیه می‌کنیم که این کار بکنند یا نه، این به نظرم تلفیقی است که در دنیا وجود دارد؛ یعنی شرکتهای بزرگ چون R&D هم هزینه‌ زیادی دارد و از آنطرف زمان هم موضوع مهمی است، علاقه‌مندند که از طریق سرمایهگذاری این موضوع را پیش ببرند. نمونه‌های موفق در دنیا را شخصا زیاد سراغ دارم. در نتیجه توصیه می‌کنم که شرکتهای جاافتاده این مسیر را پیش ببرند، ولی اینکه تجربه ما خوب بوده یا نه، حقیقتا تجربه ما خیلی مناسب نبوده و فکر می‌کنم که باید عمیقتر و دقیقتر کار کنیم.

یک نکته دیگری هم که در اکوسیستم استارتاپ‌ها مشاهده کرده‌ایم، مربوط به قیمت‌گذاری است. توجه کنید که همکاران‌سیستم در بورس حضور دارد و در نتیجه بسیاری از قوانین آن، قوانین استاندارد مالی است و با تعدادی از قوانینی که در استارتاپ‌ها وجود دارد، کمی فرق می‌کند.

مثال ساده این است که مدلی که استارتاپ‌ها خودشان را قیمت‌گذاری می‌کنند، خیلی دقیق نیست یا حداقل با استانداردهای مالی همخوانی ندارد. به نظر من این موضوع احتیاج به یک بازنگری دارد. به عنوان مثال، ما با نمونه‌هایی مواجه شدیم که شرکت‌شان را که تازه چند ماه از راه‌اندازی‌اش می‌گذشت، ۲۰ میلیون دلار ارزشگذاری می‌کرد. البته ایده و شرکت‌شان چشم‌انداز خوبی داشت، اما با چشم‌انداز و تنها بر اساس ایده نمی‌توان رقم بزرگی را در مورد چنین شرکتی متصور شد. بنابراین لازم است که روی قیمت‌گذاری در اکوسیستم استارتاپی، بیشتر فکر شود.

خواجه‌نصیری: طی یکی دو سال اخیر که در فضای سرمایه‌گذاری وقت گذاشتیم، چون پایه کار ما فضای سرمایه‌گذاری در سایر صنایع بوده، نکته‌ای خیلی برایم عجیب است و حالا به دوستان هم عرض می‌کنم؛ مدل رقابتی در فضای استارتاپی و منوپل‌کردن مارکت و جمع‌کردن طوری است که واقعا به قصد کشتن رقبا در صنایع هر هزینه‌ای را می‌کنند و این به شدت حاشیه سود را پایین میآورد و بعضی‌ها کل صنعت را دچار مشکل می‌کنند. من این موضوع را در سایر صنایعی که شاهدش هستم، مانند صنایع مختلف فلزی، معدنی، پتروشیمی و… ندیده‌ام. در آن فضاها رقبا بالاخره یک روزی دور همدیگر جمع میشوند و سعی می‌کنند که یک‌طوری بازار خودشان را حفظ بکنند.

اما در اکوسیستم استارتاپی مدل رقابت، مدل هزینه ساختن برای همدیگر و برای رقبا در این صنعت به‌گونه‌ای است که من احساس می‌کنم که شانس موفقیت بخش زیادی از استارتاپ‌های ما به دلیل همین نوع رقابت از بین رفته است؛ یعنی شخصی که پول دارد چنان بی‌محابا سرمایه‌گذاری می‌کند تا رقیب خودش را از میدان به در کند. بنابراین ما عملا وقتی شروع می‌کنیم به تحلیل سرمایه‌گذاری در یک شرکت خاص که آن شرکت شماره بازار نیست، به شدت میترسیم چون تجربه رفتار بازیگرهای این بازار با رقبای‌شان را دیده‌ایم. تجربه‌ای که نشان می‌دهد کسب‌وکارها برای نابودی رقیب‌شان از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کنند و هیچ اتحاد صنفی وجود ندارد.

بنابراین من احساس می‌کنم همان‌طور که آقای زرنوخی هم فرمودند، تمرکز روی بحث‌هایی مثل ادغام و همکاری و هم‌افزایی باید باشد تا بتوانیم این حوزه را به لحاظ سود و دوام و قوام به وضعیت مشخصی برسانیم. چون وقتی استارتاپ‌ها را در مقابل سایر فرصت‌های سرمایه‌گذاری قرار می‌دهیم، می‌بینیم که در مقابل آنها شانسی برای جذب سرمایه ندارند. پس خودشان نباید تیشه به ریشه همدیگر بزنند و نباید به سمت انحصار بروند.

  • ما دیگر تقریبا فرصت‌مان تمام شده است. اگر اجازه بدهید، یک سؤال را هم حاضران در سالن مطرح کنند. یکی از جمعیت حاضر در سالن می‌پرسد که چطور وقتی مشتری تمام این استارتاپ‌ها مردم هستند و پول خانگی زیادی دست مردم است، صندوق‌ها به سمت جذب سرمایه مردمی نمی‌روند؟ چون مثلا با یک نوسان قیمت دلار و ارز و ماشین و مسکن، مردم پول‌هایشان را به آن بازارها می‌برند اما فرصت‌های اکوسیستم را به مردم معرفی نمی‌کنیم که برای سرمایه‌گذاری اقدام کنند؟ من با جناب خواجه‌نصیری موافقم که می‌گویند ما هیچ معرفی جدی برای جذب سرمایه‌گذاری نداریم و همه استارتاپ‌ها فقط دنبال این هستند که پولی را بگیرند و مثلا به دنبال فروش سهام‌شان نمی‌روند.

ربیعی: در پاسخ به این سوال می‌توانم بگویم که من فکر می‌کنم اکوسیستم ایران شدیدا به اگزیت موفق نیاز دارد. اگزیت موفق به سهامدار خرد و کلان نشان می‌دهد که من پولم را ۱۰برابر کردم و خارج شدم و نقد شد و در جیبم گذاشتم. این را در ایران خیلی کم ‌تجربه کرده‌ایم. معدود بودند کسانی که توانستند در این اکوسیستم این را تجربه کنند. جمع، جمع استارتاپی است. شماها با نوآوری توانستید استارتاپ‌هایی راه‌اندازی کنید که خیلی سریع‌تر از رگولاتور جلو رفته است و منتظر رگولیشن هم نمانده‌اید. اگر اسنپ می‌خواست برای مجوز تاکسیرانی صبر کند یا دیجی‌کالا منتظر مجوز خرده‌فروشی باشد، هیچ وقت به اینجاها نمی‌رسیدند.

بنابراین فکر می‌کنم ما در زمینه مالی هم به نوآوری نیاز داریم، خود ما یعنی بنگاه‌های تأمین سرمایه، صندوق‌های جسورانه و شرکت‌های سرمایه‌گذاری بورسی، یک سری رگولیشن‌های خیلی سفت و سخت بالای سرشان است که اجازه نمی‌دهد به‌راحتی در استارتاپ‌ها سرمایه‌گذاری کند.

الان شرکت ما بورسی است و در استارتاپ‌ها سرمایه‌گذاری می‌کند. من سالی ۴-۵ دفعه باید با حسابرس شرکت بنشینم و کلنجار بروم که ارزش‌گذاری‌ها را توجیه کنم. در واقع مشکلات رگولاتوری وجود دارد ولی هیچ چیز غیرممکن نیست. من فکر می‌کنم اگر همه ما با کمک همدیگر سعی کنیم حداقل یک نمونه اگزیت موفق در ایران داشته باشیم، رویکردهای مثبت و متفاوتی را تجربه خواهیم کرد.

الان خیلی‌ها می‌گویند چون اسنپ و دیجی‌کالا زمانی زیانده بوده‌اند، اگر وارد بورس شوند، کسی سهام‌شان را نمی‌خرد، اما هیچ‌کس نمی‌داند که همین کسب‌وکارها ممکن است مثلا ۵هزار میلیارد تومان قیمت‌گذاری شوند‌ اما چون کسی این را تجربه نکرده است، اظهار‌نظرها هم مبهم و همراه با ترس است. اما تجربه کشورهای دیگر نشان می‌دهد که چنین کسب‌وکارهایی وارد بورس شده‌اند و قیمت‌گذاری‌های بالایی هم روی‌شان انجام شده است.

من نمی‌خواهم بگویم کار غیرقانونی باید بکنیم ولی با وجود رگولیشن‌های فعلی می‌توان از پوسته‌های بورسی استفاده کرد. مثلا می‌توان از شرکت‌های بورسی که اصلا فعال نیستند و غیرفعال به شمار می‌روند، استفاده کرد و یکی از شرکت‌های بزرگ استارتاپی را در پوسته چنین شرکت‌هایی قرار داد و برای عرضه سهام ثانویه اقدام و از دست مردم پول جمع کرد. تاکنون از این کارها نکرده‌ایم و مسئله این است که بعد از این مرحله مردم عادی می‌توانند سهامدار شرکت‌های استارتاپی شوند.

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.