نقش «بازده سرمایه‌گذاری» در تعریف استارتاپ

یادداشتی از محمد میلانی *

3

* مدیر سرمایه‌گذاری صندوق جسورانه پارتیان

کمتر اصطلاح تخصصی‌ای را می‌توان یافت که مانند «استارتاپ» در مدت زمان کوتاهی تبدیل به یک واژه رایج در بین عموم مردم شده‌باشد. با این حال «استارتاپ» همچنان اصطلاح تخصصی است.

عموم مردم استارتاپ را معادل کسب‌وکار اینترنتی می‌دانند (و یا حتی اینترنتی‌شدن کسب‌وکار!) و اهالی سرزمین کارآفرینی هم عموما رشد بالا را شاخصه استارتاپ می‌پندارند.

آنها که اهل مطالعه هستند، سراغ تعریف‌های متداول می‌روند که «استارتاپ شرکت نوپایی است که در جست‌وجوی یک مدل کسب‌وکار تکرارپذیر و مقیاس‌پذیر است» یا اینکه «استارتاپ یک نهاد انسانی است که برای عرضه یک محصول یا خدمت جدید در شرایط عدم اطمینان شدید، طراحی شده است».

به اعتقاد من این تعاریف و تعاریف دیگر که در اینجا نیاورده‌ام، همه ناقص‌اند و عموما ویژگی‌های استارتاپ را بیان می‌کنند، نه ماهیت آن را.

اما استارتاپ دقیقا چیست؟

«استارتاپ، شرکت نوپایی است که توسط یک یا چند نفر برای ساختن یک کسب‌وکار با بازده سرمایه‌گذاری بسیار بالا راه‌اندازی شده‌است.»

«بازده سرمایه‌گذاری بسیار بالا» آن خصوصیتی است که استارتاپ را از سایر کسب‌وکارها متمایز می‌کند، رشد سریع و چندبرابری «ارزش شرکت». اگر در ایالات متحده، بازده سالانه سرمایه‌گذاری در اوراق بدهی دولتی، ۵درصد و متوسط بازده سرمایه‌گذاری در بورس ۱۰درصد است، استارتاپ ادعای بازده سرمایه‌گذاری سالانه بیش از ۴۰درصد دارد.

همه تعاریف دیگر از استارتاپ، بیانگر ویژگی‌های سازنده «کسب‌وکار با بازده بالا» هستند. رشد سریع (کاربر، مشتری، فروش، درآمد و…)، مدل کسب‌وکار مقیاس‌پذیر، مدل کسب‌وکار تکرارپذیر، یادگیری دقیق و سریع از مشتری، نوآوری، بزرگی اندازه بازار هدف، مزیت رقابتی پایدار و موانع ورود برای رقبای جدید، رسیدن به نقطه آسیب‌ناپذیری و…؛ ویژگی‌های عمومی «کسب‌وکار با بازده بالا» هستند. در عین حال همه استارتاپ‌ها، تمام این ویژگی‌ها را ندارند.

در تعریف ما، «سرمایه‌گذاری» فقط سرمایه‌گذاری مالی و تزریق پول به شرکت نیست. اولین و مهم‌ترین سرمایه‌گذاران استارتاپ، بنیانگذاران آن هستند که با دست‌کشیدن از فرصت‌های شغلی دیگر، هزینه فرصت بالای شغلی خود را در آرزوی رشد چندین برابری ارزش سهامشان، در استارتاپ سرمایه‌گذاری می‌کنند و برای تحقق این آرزو، هزینه‌ها و ریسک‌های مختلف را می‌پذیرند.

آیا استارتاپ باید حتما یک بازار بسیار بزرگ پیش‌رو داشته باشد؟ خیر! آیا باید استارتاپ بودن خودش را با نرخ رشد بالای کاربران و مشتریانش اثبات کند؟ خیر! آیا باید حتما به بازار ورود کند و از مشتری ترکشن بگیرد؟ خیر!

استارتاپ برای فروش

در اکوسیستم استارتاپی ایران، تصویر اغلب فعالان اکوسیستم از استارتاپ، فقط «استارتاپ برای بزرگ شدن» است، در حالی که گروه دیگری از استارتاپ‌ها وجود دارند که استیو بلنک آنها را «استارتاپ برای فروش» می‌نامد.

این دسته از استارتاپ‌ها اغلب روی محصول یا راه‌حل نوآورانه‌ای تمرکز می‌کنند که ارزش واقعی آن پس از ادغام با یک محصول یا کسب‌وکار دیگر کامل می‌شود و معمولا محصول آنها یک محصول فناورانه (های‌تک) است.

آنها از ابتدا می‌دانند که در صورت موفقیت و اثبات محصول، شرکت‌های بزرگ مشتری محصول آنها هستند. در این استارتاپ‌ها بسته به نوع محصول و هدف نهایی استارتاپ، درآمدزایی، جذب کاربر و مشتری و حتی ترکشن گرفتن از کاربران، ممکن است موضوعیت نداشته باشد. چه چیزی این شرکت‌ها را استارتاپ می‌کند؟ فناورانه بودنشان؟ خیر، بازدهی بالای سرمایه‌گذاری.

فرض کنید ۴ مهندس خبره با هم شریک می‌شوند که محصول یا راهکار نوآورانه‌ای را طی یک سال به نقطه‌ای برسانند که قابل فروش به شرکت‌های دیگر باشد. اگر این ۴نفر تمام این یک سال را رایگان کار کنند، هر کدام تقریبا ۱۰۰ هزار دلار فرصت کسب درآمد از شغل بیرونی را از دست داده است، یعنی هر نفر ۱۰۰ هزار دلار در استارتاپ سرمایه‌گذاری کرده‌ و فرض کنید بعد از یک سال، استارتاپ یا محصول به قیمت ۱۰ میلیون دلار فروخته شود.

یعنی با فرض تقسیم مساوی سهام بین بنیانگذاران، هر فرد ۱۰۰ هزار دلار سرمایه‌گذاری کرده و ۵ میلیون دلار گیرش آمده، معادل ۱۰۰ درصد سود سالانه. این یعنی یک استارتاپ واقعی! نگاهی به لیست اکتساب‌ها و ادغام‌های شرکت‌هایی مانند گوگل، شما را بیشتر با این دسته از استارتاپ‌ها آشنا می‌کند: «استارتاپ برای فروش»

استارتاپ برای بزرگ‌شدن

«استارتاپ‌هایی برای بزرگ‌شدن» هم روزی فروخته می‌شوند، اما نه به این زودی‌ها! این دسته از استارتاپ‌ها آمده‌اند برای بزرگ شدن؛ و بزرگ‌شدن یعنی تسخیر بازار و کسب درآمدهای شگفت‌انگیز.

اگر در استارتاپ‌های دسته قبل، توانایی منحصر‌به‌فرد تیم در ساخت یک محصول استثنایی باعث جهش ارزش شرکت می‌شد، در این دسته از استارتاپ‌ها، «دستیابی به سهم برتر در یک بازار بزرگ و رسیدن به نقطه غیرقابل رقابت در کمترین زمان» عامل جهش ارزش استارتاپ است. اینجا‌ست که سرعت و دقت طی‌کردن چرخه لین استارتاپ، کیفیت طی‌کردن مرحله تطابق محصول بازار، سرعت رشد مشتریان و… اهمیت پیدا می‌کند.

آیا استارتاپ باید حتما یک بازار بسیار بزرگ پیش‌رو داشته باشد؟ خیر! آیا باید استارتاپ بودن خودش را با نرخ رشد بالای کاربران و مشتریانش اثبات کند؟ خیر! آیا باید حتما به بازار ورود کند و از مشتری ترکشن بگیرد؟ خیر!

پس گفتیم «استارتاپ، شرکت نوپایی است که توسط یک یا چند نفر برای ساختن یک کسب‌وکار با بازده سرمایه‌گذاری بسیار بالا راه‌اندازی شده‌است.»

۶۸درصد استارتاپ‌هایی که در سال ۲۰۱۶ در آمریکا، ادغام یا خریداری شده‌اند (M&A) و اصطلاحا سرمایه‌گذاران آنها (اعم از بنیانگذاران) از استارتاپ خروج داشته‌اند، تا نقطه خروج، هیچ سرمایه‌ای از سرمایه‌گذاران خطرپذیر جذب نکرده‌اند.

به عبارت دیگر سرمایه‌گذاری شخصی و بوت‌استرپ، استراتژی ۶۸درصد استارتاپ‌های موفق آمریکایی بوده است. به نظر می‌رسد بخش زیادی از این استارتاپ‌ها، از دسته استارتاپ‌های برای فروش بوده‌اند.

استارتاپ‌های برای بزرگ‌شدن، معمولا نیاز به سرمایه سرمایه‌گذاران دارند تا سریع رشد کنند‌ و برای همین هم سرمایه‌گذاران خطرپذیر معمولا استارتاپ را همین قسم دوم می‌دانند و دنبال این گروه از شرکت‌ها هستند. پس استارتاپ بودن مساوی جذب سرمایه از سرمایه‌گذاران خطرپذیر هم نیست.

همچنین هر کسب‌وکار اینترنتی، نرم‌افزار و IT، استارتاپ نیست. هر شرکت نوپا و جدید‌التأسیس، استارتاپ نیست. هر شرکت فناورانه، استارتاپ نیست. هرچند همه استارتاپ‌ها در آغاز با چند نفر آغاز می‌شوند، اما استارتاپ لزوما یک کسب‌و‌کار کوچک با تعداد منابع انسانی محدود نیست‌ و البته استارتاپ یک رویداد، همایش یا برنامه آموزشی نیست! (یک وقت خدای ناکرده مثل برخی مسئولان، به رویدادهایی مثل استارتاپ ویکند نگویید استارتاپ!)

و آخر آنکه، استارتاپ زدن خوب است، اما راه‌اندازی یک کسب‌وکار پایدارِ کم‌ریسک هم بسیار ارزشمند است. راه خلق ارزش و ثروتمند‌شدن و ایجاد تحول در جامعه‌، فقط از مسیر راه‌اندازی استارتاپ نمی‌گذرد.

تصور نکنیم که یا باید استارتاپ بزنیم یا اصلا هیچ کاری نکنیم. ریسک بالای شکست استارتاپ را فراموش نکنید. کارآفرینانی که یک کسب‌وکار پایدار و نسبتا کم‌ریسک را راه‌اندازی می‌کنند، هرچند امید دستیابی به بازدهی چندین برابری سرمایه‌گذاری نداشته باشند، اما در اقتصاد خلق ارزش، خلق ثروت و ایجاد اشتغال می‌کند.

یک سرمایه‌گذار خطرپذیر باید فقط به استارتاپ فکر کند و در جست‌وجوی استارتاپ باشد، اما یک کارآفرین، فقط به استارتاپ فکر نمی‌کند!

3 دیدگاه
  1. فرخنده علوی می‌گوید

    با سلام من قصد داشتم برای کمک به بچه هاو جوانهای اطرافم یک حرکت انجام بدم وبا افراد مختلفی صحبت کردم ولی همه اول از من نتیجه نهایی را میپرسند وعقیده دارن بازدهی باید بصورت مالی مشخص باشه در حالیکه بنظر من بازدهی مالی اخر ین نتیجه محسوب میشه نه اولین . بهم پیشنهاد دادن هفته نامه شنبه رو مطالعه کنم تا راه رسم سرمایه گذاری و بازیافت سرمایه رو یاد بگیرم .باتوجه به این مقاله متوجه شدم این کار ماهم نوعی استارت اپ محسوب میشه و ولی جمله اخر باز هم همون بحث بازه برگشت سرمایه پیش میاد که نشون میده باید یه استارتاپ قوی بازاریابی خوبی هم باشه .
    الان نمیدونم ادامه بدم یا رها کنم.

  2. رهگذر می‌گوید

    سرکار خانم علوی
    بله باید ادامه بدید ، هر ایده ای که دارید ادامش بدید

    به نظرم این پاراگرف مقاله ، بینهایت ارزشمنده ؛؛

    تصور نکنیم که یا باید استارتاپ بزنیم یا اصلا هیچ کاری نکنیم. ریسک بالای شکست استارتاپ را فراموش نکنید. کارآفرینانی که یک کسب‌وکار پایدار و نسبتا کم‌ریسک را راه‌اندازی می‌کنند، هرچند امید دستیابی به بازدهی چندین برابری سرمایه‌گذاری نداشته باشند، اما در اقتصاد خلق ارزش، خلق ثروت و ایجاد اشتغال می‌کند.

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.